جدیدترین مطالب

تلاش‌های کابینه جنگ نتانیاهو برای انحراف افکار عمومی از جنگ غزه

شورای راهبردی آنلاین – یادداشت: رژیم صهیونیستی درصدد «بهره‌برداری روانی» از مسائل اخیر منطقه، برای انحراف افکار عمومی جهانی از جنایات این رژیم در غزه است. بررسی فضای حاکم بر محافل سیاسی و رسانه‌ای رژیم صهیونیستی و مراکز همسو با آن در سطح منطقه و بین‌الملل نشان می‌دهد که این رژیم، به‌دنبال «برجسته و غالب‌سازی» تنش‌های اخیر با جمهوری اسلامی ایران است تا فشار سنگینی که را که در افکار عمومی داخلی، منطقه‌ای، بین‌المللی و حتی دولت‌های اروپایی علیه‌ جنگ غزه ایجاد شده است، را کاهش دهد.

پیامدهای تنش نظامی ایران و رژیم صهیونیستی بر جنگ غزه

شورای راهبردی آنلاین – گفتگو: یک کارشناس مسائل منطقه گفت: یکی از ابعاد راهبردی و بلندمدت پاسخ سخت موشکی – پهپادی ایران به سرزمین‌های اشغالی، عقب‌‌ نشینی بیش‌از‌پیش رژیم صهیونیستی از مواضع خود در جنگ غزه خواهد بود.

چشم‌انداز رقابت ژئوپلیتیکی قدرت‌های بزرگ در قفقاز

شورای راهبردی آنلاین – گفتگو: یک کارشناس مسائل قفقاز گفت: اگر روند واگرایی کشورهای منطقه به‌ویژه جمهوری‌های ارمنستان و آذربایجان از روسیه با سرعت اتفاق بیفتد، ممکن است روس‌ها واکنش جدی‌تری نسبت به آن نشان داده و حتی با استفاده از قدرت سخت از تغییر نظم سنتی منطقه جلوگیری کنند.

تحلیلی بر تقابل نظامی ایران و رژیم صهیونیستی

شورای راهبردی آنلاین – گفتگو: یک کارشناس مسائل غرب آسیا گفت: جمهوری اسلامی ایران در واپسین ساعات 26 فروردین، حمله‌ای موشکی و پهپادی را علیه سرزمین‌های اشغالی آغاز کرد که تا صبح روز بعد ادامه داشت. این در حالی بود که علی رغم اطلاع‌رسانی قبلی ایران به برخی کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای درباره قطعی بودن پاسخ و اقدام نظامی کشورمان، آمریکا و رژیم اسرائیل نتوانستند مانع از انجام این حمله شوند.

چالش‌های پیش‌روی مودی در انتخابات سراسری هند

شورای راهبردی آنلاین – گفتگو: یک کارشناس مسائل شرق آسیا گفت: علیرغم شانس پیروزی، لیکن احتمالا تعداد کرسی‌هایی که نارندار مودی، نخست وزیر هند در پارلمان آینده این کشور در اختیار خواهد داشت، کمتر باشد، چون به نظر می‌رسد مسلمانان و دیگر اقوام هند در انتخابات سراسری به سمت احزاب مخالف حزب حاکم حرکت کنند.

پیچیدگی‌ها و ضرورت مقابله با داعش خراسان

شورای راهبردی آنلاین – یادداشت: با قدرت‌گیری طالبان در افغانستان موضوع داعش خراسان و درگیری این دو گروه و گسترش دامنه تهدیدات امنیتی آن در منطقه بیشتر از گذشته اهمیت پیدا کرده است، زیرا فعالیت‌های تروریستی این گروه تروریستی، اختلال در امنیت منطقه را به همراه دارد. علاوه بر این، حمایت از فعالیت‌های انتحاری و افراد مسلح در منطقه، امنیت ایران را نیز به خطر انداخته است. از این رو، داعش خراسان به‌عنوان یک تهدید مهم برای امنیت شرقی کشورمان شناخته می‌شود.

برخورد تبعیض آمیز دبیرکل سازمان ملل در قبال تنش ایران و رژیم صهیونیستی

شورای راهبردی آنلاین – تحلیل و گفتگو: حقوقدانان بین‌المللی معتقدند اگر آمریکا و کشورهای غربی اقدام ایران را به‌عنوان یک اقدام دفاعی به رسمیت می‌شناختند، حمله احتمالی مجدد رژیم اسرائیل به ایران یک اقدام تهاجمی محسوب می‌شد و نتانیاهو نمی‌توانست در صحنه بین‌المللی توجیهی برای آن داشته باشد.

Loading

أحدث المقالات

دیدار هیئت حماس با معاون وزیر خارجه چین

هیئتی از رهبران جنبش مقاومت اسلامی حماس به ریاست موسی ابومرزوق رئیس دفتر روابط بین‌الملل این جنبش روز یکشنبه با “دانگ لی” معاون وزیر امور خارجه چین در پکن دیدار و گفتگو کرد.

Loading
روابط آینده واشنگتن – ریاض از آینه رئیس جمهور آینده

ترامپ یا کلینتون؛ ترجیح عربستان کدام است؟

۱۳۹۵/۰۸/۱۲ | نمای راهبردی

شوراآنلاین – رسانه ها: روابط راهبردی امریکا و عربستان در دوره رئیس جمهور جدید ادامه پیدا خواهد کرد، ولی کیفیت آن تغییر کرده و به نفع امریکا تعدیل خواهد شد. برهمین اساس امریکا قصد دارد تا سیگنال‌هایی را به عربستان برای تنظیم روابط ارسال کند.
خاورمیانه و تحولات آن از جمله مهم‌ترین مباحثی بود که در مناظره‌های انتخاباتی میان دو نامزد دموکرات و جمهوریخواه مطرح شد و با توجه به اهمیت این منطقه و حضور امریکا در خاورمیانه سیاست روسای جمهور این کشور در قبال آن بسیار تاثیرگذار است.از همین رو گفت‌وگویی شده با علیرضا امیریوسفی، رییس گروه مطالعات خاورمیانه دفتر مطالعات سیاسی و بین‌الملل وزارت خارجه تا سیاست‌های خاورمیانه‌ای دو نامزد ریاست‌جمهوری امریکا را مورد ارزیابی قرار دهیم.
دونالد ترامپ در مناظره‌های انتخاباتی عنوان کرد که جنگ عراق بسیار بد بود و خروج ما از عراق بدتر از آن بود و ایشان مدعی بودند دوره وزارت خانم کلینتون داعش یک بچه کوچک بود که حالا بزرگ شده است، به نظر شما خروج نیروهای امریکایی تا چه حد بر ایجاد داعش در عراق تاثیر داشت؟
نخستین نکته این است که نباید چندان شعارهای انتخاباتی و مطالب مطروحه در کمپین‌ها را جدی گرفت. انتخابات امریکا یک سیرک بزرگ است که هرکسی به دنبال نمایش و جذب رای بیشتر است و کسی به سیاست‌سازی در دوره انتخابات فکر نمی‌کند. ترامپ سعی کرده است خود را مخالف هیات حاکمه و بروکراسی حاکم بر این کشور معرفی کند و شعارهای وی از هرچیزی برای انتقاد از وضع موجود استفاده می‌کند و به این موضوع به عنوان دستاویزی برای جذب رای بیشتر می‌نگرد. با این حال آقای ترامپ خود جزیی از نخبگان حاکم در امریکا بوده و هست و به همین علت، اینکه تا چه حد سیاست‌های امریکا را تغییر خواهد داد یک علامت سوال جدی است. اینکه ترامپ می‌گوید نباید نیروهای امریکایی از عراق خارج می‌شدند و این موضوع را باعث گسترش داعش و خطر تروریسم در منطقه می‌داند هم در همین چارچوب شعارهای انتخاباتی قابل تحلیل است. باید توجه کنیم که خروج نیروهای امریکایی از منطقه، تنها یک ابتکار شخصی از سوی اوباما و کلینتون نبوده است؛ بلکه حاصل اجماعی بوده است که نخبگان امریکا از اواخر سال ٢٠٠۶ به آن رسیده‌اند. بنابراین نباید تغییر سیاست خاورمیانه‌ای امریکا را تنها به ژانویه٢٠٠٩منحصر دانست. به اعتقاد من، شروع این تغییر به گزارش دوحزبی همیلتون-بیکر درباره جنگ عراق در دسامبر٢٠٠۶باز می‌گردد. بنا به این گزارش، امریکا هزینه‌های مادی و انسانی غیر قابل تصوری در عراق داشته و خروج از این باتلاق، به عنوان راهبرد آتی ایالات متحده غیرقابل اجتناب توصیف شده بود. بنابراین اگر ترامپ هم سر کار بیاید با واقعیت‌های قدرت مواجه خواهد شد زیرا اول باید بودجه و پول داخل جیب دولتش را ببیند و بعد درباره تداوم حضور یا خروج نیروهای امریکایی تصمیم بگیرد. نقشی که امریکا سعی می‌کرد به عنوان تنها ابرقدرت جهان تا سال٢٠٠۶ ایفا کند، در قرن٢١ قابل تداوم نیست. اگر چه صحبت‌های ترامپ در این زمینه هم متناقض و غیرمنسجم است ولی اگر بخواهد سیاست‌های ماجراجویانه‌ای را درپیش بگیرد، امریکا دچار چالش‌های بزرگ‌تری خواهد شد. به علاوه همان‌گونه که گفته شد، در صحبت‌های ترامپ تناقض‌های زیادی به چشم می‌خورد. البته هدف وی جلب آرای عمومی است و نیاز چندانی به همخوانی صحبت‌هایش نمی‌بیند. از یک طرف ترامپ صحبت از سیاست انزواگرایی می‌کند و حتی معتقد است در بحث ناتو و جنوب شرق آسیا نیز امریکا نباید دخالت و هزینه کند و حتی در مورد سوریه نیز طرفدار سیاست مداخله گرایانه نیست و در طرف مقابل از خروج نیروهای امریکایی از عراق انتقاد می‌کند. این تناقض‌ها نشانه دیگری است که سیاست‌سازی، آخرین دغدغه ترامپ در مرحله کنونی است.
همان‌گونه که گفته شد اجماع نخبه‌های امریکایی این است که سیاست هژمونیک امریکا در منطقه قابل تداوم نیست. اسم این سیاست را متفکر لیبرالی مثل جوزف نای سیاست مستحکم‌سازی می‌گذارد، به این معنی که امریکا سنگرهای فعلی را حفظ کند و فعلا به دنبال فتح سنگرهای جدید نباشد؛ متفکر چپی مثل والر اشتاین هم آن را پایان هژمونی می‌نامد و از جمله در یکی از آخرین مقالات خود تاکید می‌کند که هژمونی امریکا به پایان رسیده و هرچه مقامات امریکایی دیرتر به این درک برسند، هم برای خود و هم سایر نقاط جهان مشکل ایجاد می‌کنند. یک نمونه دیگر هم کتابی است که پروفسور مجسکی در سال٢٠٠٩ تحت عنوان«چشم‌انداز سیاست خارجی امریکا» نوشت که سیاست خارجی امریکا را از سال ١٩۴۵تا ٢٠٠٨ مورد بررسی قرار داده است و همین نتایج را به روش دیگری می‌گیرد. وی عنوان می‌کند که سیاست خارجی امریکا بعد از جنگ جهانی دوم همواره به دنبال ایجاد رابطه ارباب- رعیتی با تمام کشورهای دیگر اعم از دوست و دشمن بوده و تعداد این کشورهای رعیت در دهه‌های گذشته هم از نظر تعداد و هم از نظر درصد جمعیت نسبت به سایر نقاط جهان به‌شدت افزایش یافته است. به اعتقاد وی این سیاست رعیت‌پروری هزینه‌های زیادی برای امریکا داشته و دارد و افزوده شدن تعداد و جمعیت این کشورها، تداوم این سیاست را برای امریکا غیرقابل امکان کرده است. مجموعه این صحبت‌ها این است که هر کس رییس‌جمهور آینده امریکا شود، نمی‌تواند این اجماع عمومی نخبگان را که ریشه در واقعیت‌های بودجه‌ای، نظامی و اجتماعی امریکا دارد، تغییر دهد. ترامپ هم یا باید این واقعیت‌ها را بپذیرد و سیاست‌هایش را بر این اساس تنظیم کند یا سیاست متفاوتی را در پیش گیرد و تبعات وخیم آن را پذیرا باشد. احتمال دوم بسیار بعید خواهد بود.
شما گفتید آقای ترامپ باید به جیبش نگاه کند و به نظر می‌رسد ایشان در بحث‌هایی که در خصوص ناتو و متحدان امریکا مطرح می‌کند کاملا به جیبش نگاه و مطرح می‌کند کشورهای خاورمیانه باید هزینه حمایت‌های امریکا را بپردازند و حتی عنوان کرد که نفت عراق و لیبی باید به صورت کامل استخراج می‌شد تا داعش از آن استفاده نکند، این نوع حرف‌ها تاچه حد قابل اعتنا است؟
ترامپ هیچگونه سابقه سیاسی ندارد و صرفا به دنبال جذب رای و توجه است. در مورد صحبت‌هایی که در خصوص جذب مشارکت کشورهای خاورمیانه در تامین هزینه‌های نظامی امریکا در این مناطق گفته است، این موضوع از جمله موضوعاتی است که مورد تاکید سیاست‌های فعلی امریکا نیز بوده و هست. یکی از پنج اصلی که در مورد سیاست خارجی فعلی امریکا در خاورمیانه مطرح می‌کنند، سیاست رهبری از پشت صحنه است که دو معنی دارد: یکی اینکه کشورهای خاورمیانه نظیر عربستان در این مداخلات نظامی پیشرو باشند و بخش اعظم هزینه‌های مالی و انسانی این مداخلات را بپردازند. دوم اینکه همان میزان از دخالت محدود امریکا در خاورمیانه هم در پشت سر کشورهای مداخله‌گر خاورمیانه‌ای،حتی الامکان مشهود و تحریک‌کننده نباشد. در همین راستا، اوباما در مصاحبه خود با نشریه آتلانتیک از کلمه « مفت‌خور» برای کشورهای حاشیه خلیج فارس استفاده کرد و گفت که  این دوره تمام شده است و این کشورها باید در هزینه‌های امریکا مشارکت داشته باشند. در اسناد بالادستی سیاست خارجی امریکا نیز این موضوع بسیار پررنگ است که کشورهای خاورمیانه باید هم نقش پررنگی داشته باشند و هم هزینه بیشتری برای فعالیت‌های نظامی امریکا در منطقه بپردازند؛ لذا صحبت‌های ترامپ اگرچه برای جلب رای با صراحت بیشتری بیان می‌شود، ولی در امتداد سیاست‌های فعلی دولت امریکا خواهد بود.
پس یعنی آقای ترامپ حرف چندان بیراهی را مطرح نمی‌کند؟
این موضوع جزو سیاست‌های فعلی دولت امریکا بوده و هست. اگر بخواهیم بازهم به کتاب آقای مجسکی اشاره کنیم بسیاری تصور می‌کنند که عربستان سعودی با توجه به ثروت نفت خود، یک سرمایه و منبع مالی مناسب برای امریکاست و بخش بزرگی از هزینه‌های امریکا را به ویژه در جنگ‌های منطقه‌ای تامین می‌کند. با این حال در همین کتاب، آمار مستندی ارایه می‌شود مبنی بر اینکه عربستان در کنار کشورهایی مثل اردن و عراق یا رژیم صهیونیستی، از جمله کشورهایی است که بیشترین هزینه را برای امریکا دارند و حتی فروش‌های تسلیحاتی کلان هم قادر به جبران این هزینه‌های سنگین نبوده‌اند و در مجموع عربستان یک متحد پرخرج و سربار برای امریکا بوده و هست.
شما کمپین‌های انتخاباتی را به سیرک اجتماعی تشبیه کردید، آیا گفتمان ترامپ مبنی بر اعطای بمب اتم به کشورهایی مانند عربستان، ژاپن و کره جنوبی برای توازن قوا می‌تواند به ایشان در انتخابات نهایی کمک کند؟
البته جمله‌بندی گفته‌های ترامپ با این صراحت نبود، ولی من آن را هم جزیی از کمپین انتخاباتی هوشمند ترامپ می‌دانم. اینکه این نوع صحبت‌ها تا چه حد قابلیت اجرایی دارد یک مساله است و اینکه تا چه حد می‌توانند رای جلب کنند، مساله دیگری است. ترامپ یک پدیده رسانه‌ای و اجتماعی قابل مطالعه در امریکا است. همان زمان هم که در انتخابات مقدماتی حزب جمهوریخواه در چند انتخابات اول و برخلاف انتظارات، ترامپ نتایج درخشانی به دست آورد، بسیاری از مراکز پژوهشی و رسانه‌ای در امریکا شروع به تحلیل این معمای غامض کردند که چگونه است که یک شخص لاییک و غیرمقید به اصول مذهبی، می‌تواند رای قاطع محافظه‌کاران مذهبی را جلب کند. آن هم‌زمانی که نامزدهای به‌شدت مذهبی مثل بن کارسون کشیش یا تد کروز به‌شدت مذهبی، رقبای وی در انتخابات هستند. این یعنی آقای ترامپ از همان روزهای نخست، یک کمپین بسیار
حساب شده و هوشمندانه‌ای را طرح‌ریزی کرده بود و روی تک تک حرف‌های او کار رسانه‌ای حرفه‌ای می‌شود. دلیل موفقیت چشمگیر اولیه ترامپ در دور مقدماتی، مشاور رسانه‌ای کاربلد وی بود که سعی کرد یک کمپین غیرعادی و مناقشه برانگیزی را طراحی و پیش ببرد. بعد از برکناری موقت مشاور انتخاباتی ترامپ و تلاش مشاور جدید برای دوری از جنجال‌سازی، افت فاحشی را در وضعیت ترامپ در نظر سنجی‌ها شاهد بودیم که با بازگشت ترامپ به شیوه قبلی، کمپین وی با وجود دریافت ضربات شدیدی مثل افشای فایل صوتی‌اش، کماکان قدرتمند است. یکی از نشانه‌های دیگر کمپین جسورانه و موفق آقای ترامپ، جلب حمایت اکثریت عرب-امریکایی‌هاست؛ در صورتی که وی پیش‌تر شعارهای ضد اسلامی تندی برای جلب‌نظر قشر سنتی و سفیدپوست امریکا داده بود. نمونه دیگر ترکیبی از روحانیون مذهبی با لباس‌های مخصوص‌شان در مناظره‌ها بود که وی سعی داشت با چینش روحانیون مسلمان و مسیحی و…جلب رای کند.
سیاست‌های ترامپ چه پیغام‌هایی می‌تواند به متحدان امریکا در خاورمیانه و به خصوص عربستان به همراه داشته باشد؟
همان گونه که تاکید شد شعارهای انتخاباتی لزوما به سیاست تبدیل نمی‌شود. تغییرات واقعی در سیاست خارجی معمولا در یک دوره شش تا نه ماهه پس از نتیجه انتخابات شروع و به بازبینی احتمالی در سیاست‌های جاری منجر می‌شود. فعلا هیچ نامزدی به سیاست‌سازی فکر نمی‌کند و همه کشورها و از جمله کشورهای حاشیه خلیج فارس هم می‌دانند که نباید این شعارها را خیلی جدی گرفت. به عنوان مثال به خاطر داریم که از جمله شعارهای اصلی آقای اوباما در سال ٢٠٠٨ بستن زندان گوانتانامو و همین‌طور تصویب قانون مهاجرتی جدید بود اما در عمل این شعارها تبدیل به سیاست نشدند. به همین علت و در حال حاضر، بیشترین سرمایه‌گذاری‌های فعلی برای دوره بازبینی سیاست خارجی صورت می‌پذیرد و سعی در ریل‌گذاری آن دوران هستند.
در مورد ترامپ، این موضوع یعنی بی‌ارزش بودن شعارهای انتخاباتی برای سیاست‌سازی احتمالی در آینده شدیدتر است. با توجه به اینکه هیات حاکمه امریکا پشت سر وی نیست، وی هرکاری برای جلب رای و راهیابی به کاخ سفید انجام می‌دهد و خیلی نگران تبعات احتمالی صحبت‌هایش نیست. اما نقطه قوت اصلی امیدواری برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس، مشاوران آقای ترامپ و افرادی هستند که احتمالا روی وی تاثیرگذارهستند. به طور مثال مشاور خاورمیانه‌ای ترامپ شخصی به نام«ولید فارس» است که یک نومحافظه‌کار مسیحی مارونی لبنانی الاصل است. فارس سال‌ها در بنیاد دفاع از دموکراسی کار کرده و یک نومحافظه‌کار بسیار افراطی است که طرفدار پروژه‌های خطرناکی در گذشته در خاورمیانه بوده است. برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس فکر می‌کنند چنین افرادی در سیاست خارجی ترامپ تاثیرگذار هستند و سعی در حمایت و تاثیرگذاری بر چنین افرادی دارند.
یعنی فکر می‌کنید کشورهای حاشیه خلیج فارس و به خصوص عربستان به جای خانم کلینتون از ترامپ حمایت می‌کنند؟
نمی توان چنین حرفی زد. همه کشورها به اندازه‌ای دوراندیش هستند که بدانند هیچ چیز در انتخابات امریکا به صورت قطعی قابل پیش‌بینی نیست و همه این کشورها سناریوهای مختلف را در صورت پیروزی هر یک پیش بینی و دنبال می‌کنند.
بالاخره آنها کار خود را انجام می‌دهند و حتی سعی می‌کنند به نفع فردی که می‌خواهند، کار انجام دهند. به نظر شما کشورهای عربی و به خصوص متحدان امریکا به سود چه کسی لابی‌های خود را انجام می‌دهند؟
با توجه به حساسیت این مسائل کشورها سعی می‌کنند تا جایی که امکان آن وجود دارد به طور آشکار وارد چنین معادلاتی نشوند چرا که تبعات بسیار سنگینی برای‌شان خواهد داشت. دوم اینکه نه کشورهای خلیج فارس بلکه برای اکثر کشورها آقای ترامپ یک جعبه سیاه و معمای در بسته است و هیچ سابقه سیاسی قابل توجهی ندارد و شعارهای انتخاباتی‌اش برای حدس زدن سیاست‌های آینده‌اش کافی نیستند. با این حال کشورها و لابی‌های مختلف تلاش می‌کنند با تاثیر بر اندیشکده‌ها، دانشکده‌ها، رسانه‌ها و نظایر آن، دوره بازنگری سیاسی بعد از انتخابات را ریل‌گذاری کنند و به علاوه با نفوذ روی افراد تاثیرگذار در کمپین‌ها سیاست‌های آتی امریکا را درقبال منطقه تحت تاثیر قرار دهند.
به نظر می‌رسد خانم کلینتون با توجه به صحبت‌ها در مناظره‌ها نشان داده که سیاست‌های گذشته را ادامه دهد، با توجه به شخصیتی که شما از ایشان سراغ دارید سیاست گذشته را ادامه می‌دهد یا سیاست جدیدی را در قبال خاورمیانه در پیش خواهد گرفت؟
در حال حاضر مهم‌ترین موضوعی که در خصوص خانم کلینتون مطرح است بحث منطقه پرواز ممنوع در سوریه است که می‌تواند یک تحول مهم در منطقه و حتی مقدمه یک جنگ باشد. این موضوع عملا برخلاف رویکرد نخبگان امریکا بر مبنای جلوگیری از درگیری نظامی جدید در منطقه است و به همین خاطر می‌تواند یک اقدام روانی هم محسوب شود. از طرفی مقایسه سیاست‌های ترامپ و کلینتون چندان دقیق نیست و بهتر است سیاست احتمالی هرکدام را با سیاست اوباما مقایسه کنیم. برخی تغییر در سیاست خارجی امریکا را در مقایسه با دیگر کشورها، به تغییر جهت یک نفتکش در مقایسه با یک کشتی کوچک تشبیه می‌کنند که تغییر مسیر اندک آن کند و دشوار ولی بسیار مهم است. سوابق خانم کلینتون و همسرش، حاکی از دلبستگی آنها به دکترین مداخله بشردوستانه است که شعارهای خانم کلینتون مبنی بر ایجاد منطقه پرواز ممنوع در سوریه در همین راستا قابل تحلیل است. بعد از جنگ سرد بوش پدر به یک سیاست چندجانبه‌گرایی روی آورده بود و حتی در مورد جنگ عراق هم سعی کرد مجوز شورای امنیت را بگیرد اما پس از آن بیل کلینتون به نماد یکجانبه‌گرایی امریکا تبدیل شد و با نادیده گرفتن هنجارهای‌های بین‌المللی، با تاکید بر همین دکترین مداخله یکجانبه در بوسنی و کوزوو را توجیه می‌نمود. جالب اینجاست که جورج بوش پسر در رقابت با معاون کلینتون در سال ٢٠٠٠، به مانند ترامپ شعارهای انزواگرایانه می‌داد و سیاست‌های یکجانبه‌گرایی کلینتون را نقد می‌کرد و معتقد بود که باید به سیاست‌های گذشته پدرش بازگردیم اما پس از وقایع یازده سپتامبر این سیاست‌ها به طور کلی تغییر کرد. خانم کلینتون زمانی که سناتور و وزیر خارجه بود همان گرایش‌های همسر خود را ادامه داد و علاوه بر رای مثبت به جنگ عراق، در وقایع انقلاب‌های عربی روحیه مداخله جویانه‌ای را نشان داد و آنگونه که فارین پالیسی عنوان کرد سه زن جنگ طلب یعنی هیلاری کلینتون، سامانتا پاور و سوزان رایس اوباما را به مداخله نظامی در لیبی متقاعد کردند. همچنین در تحولات انقلاب‌های عربی اختلاف نظری بین شخص پادشاه عربستان و باراک اوباما در مورد نحوه مقابله با این تحولات به وجود آمد. ملک عبدالله در حمایت از مبارک بر مشت آهنین تاکید داشت و اوباما به این نتیجه رسیده بود که می‌بایست از اصلاحات و انقلاب کنترل شده هم حمایت کرد. جالب است که خانم کلینتون تحت فشارهای برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس و دو روز پیش از سرنگونی مبارک از وی حمایت کرد و گفت که دوره انتقالی می‌تواند با حضور مبارک صورت گیرد که بلافاصله اوباما حرف خانم کلینتون را رد کرد. در مجموع به نظر می‌رسد که سیاست‌های فعلی امریکا توسط خانم کلینتون ادامه پیدا می‌کند، اما اقدامات مداخله‌جویانه‌تر و محدودی مانند منطقه پرواز ممنوع نیز ممکن است انجام شود که تحولی مهم خواهد بود.
در پایان دوره اوباما دو چالش عمده به نام یمن و سوریه در خاورمیانه برای رییس‌جمهور آینده به میراث خواهد ماند، هرچند بحث عراق نیز وجود دارد که به نظر می‌رسد تا پایان دوره اوباما موصل از دست داعش خارج شود. ولی دو موضوع دیگر باقی می‌ماند که هر دوی آنها مستقیم و غیرمستقیم در ارتباط با عربستان است. در خصوص این دو موضوع امریکا چگونه می‌خواهد سیاست‌های خود با عربستان را پیش ببرد؟
اولا در مورد اینکه آزادی کامل موصل تا پایان دوره اوباما به پایان برسد جای سوال وجود دارد، چرا که گفته شده این عملیات چند ماهه خواهد بود. عراق در مراحل اولیه خروج از بحران است و این بحران به علاوه بحران‌های یمن و سوریه برای رییس‌جمهور بعدی امریکا به ارث خواهد ماند. البته آقای اوباما تمایل دارد تا قدم‌های اولیه‌ای را برای ایجاد یک چارچوب مشخص برای حل این سه بحران ایجاد کند که اگر گزینه مطلوب ایشان به کاخ سفید رسید راه را ادامه دهد و اگر ترامپ هم رییس‌جمهور شد مجبور باشد تا در این چارچوب حرکت کند. هرچند بعد از تحولات اخیر در نقض آتش‌بس سوریه از سوی امریکا، امید یک توافق میان امریکا و روسیه بر سر سوریه کمرنگ شده است، اما هنوز هم رگه‌هایی از امید وجود دارد. در مورد سوریه، تصویب قطعنامه ٢٢۵۴ در دسامبر٢٠١۵ دستاورد مهمی بود ویک چارچوب مناسب بین‌المللی را برای خروج از بحران ایجاد کرد. با این حال عربستان سعودی به طور مشخص با چارچوب قطعنامه موافق نبوده و نیست و شروع به انجام عملیات‌های تخریبی و تاخیری برای تخریب این روند کرد و منتظر است ببیند می‌تواند با رییس‌جمهور بعدی این چارچوب را تغییر دهد و وی را به مسیر مورد نظر هدایت کند. با این وجود عربستان سعودی تصور می‌کند که با هرکدام از دو گزینه ریاست‌جمهوری آینده امریکا می‌تواند بهتر از اوباما تعامل کند و پرونده‌ها را پیش ببرد. به همین دلیل حتی اگر در هیات حاکمه امریکا اراده قوی باشد که پیش از ترک کاخ سفید برای پرونده یمن، سوریه و عراق چارچوبی تعیین کند، یقینا عربستان هرکاری خواهد کرد که جلوی آن را بگیرد و وضعیت بدون هیچ پیشرفتی ادامه پیدا کند تا ببینند در دوره شش ماهه بازبینی سیاست خارجی می‌توانند نظرات خود را اعمال کنند یا خیر و حتی در مورد عملیات موصل نیز مشاهده می‌کنید بیشترین تبلیغات علیه آن توسط عربستان سعودی صورت می‌گیرد.
به نظر می‌رسد در مباحث کلان ایالات متحده در حال تغییر رویکرد در قبال عربستان سعودی است و فضایی علیه این کشور در امریکا به وجود آمده، آیا فکر می‌کنید خانم کلینتون در سیاست‌های کلان خود قصد دارد تغییری در عربستان ایجاد کند؟
یک مقدار زود است در خصوص بازنگری سیاست در قبال عربستان طی چند ماه صحبت کنیم. به نظر من روابط راهبردی امریکا و عربستان ادامه پیدا خواهد کرد، ولی کیفیت آن تغییر کرده و به نفع امریکا تعدیل خواهد شد. در خصوص قانون جاستا نیز باید گفت که دلیل اصلی تصویب این قانون به دلیل نزدیک بودن انتخابات کنگره امریکاست و بسیار سخت است که نماینده یا سناتوری بخواهد در برابر لایحه‌ای قرار گیرد که حمایت افکار عمومی را پشت سر خود می‌بیند. اما بخش دیگری در امریکا قصد دارد تا سیگنال‌هایی را به عربستان برای تنظیم روابط ارسال کند. اما دو نکته را باید در دوره بازنگری سیاست توجه کرد. نکته اول بسیار بعید است که یک تغییر راهبردی در برابر رویکرد امریکا نسبت به عربستان ایجاد شود. اما هرچند پیوندهایی که دو کشور را به یکدیگر متصل می‌کند، باقی خواهد ماند اما کیفیت آن تغییر خواهد کرد که این چیزی است که امریکا به دنبال آن است. نکته دوم، روابط میان امریکا و عربستان بر مبنای معادله نفت در برابر امنیت است که از دهه ١٩٣٠کلید خورده است. اما اتفاقی که رخ داده از دهه ١٩٧٠ و جنگ‌هایی است که میان اعراب و اسراییل رخ داد و سپس تاسیس اوپک و نظایر آن، عربستان سعی کرد در این معادله همواره دست بالا را داشته باشد و برخی سیاست‌ها را به امریکا دیکته کند که این موضوع را در چند مقطع تاریخی می‌توان مشاهده کرد. حتی در سال ٢٠٠١ هم برخی اخبار و تحلیل‌ها حاکی از این بود که عربستان با همین اهرم فشار توانست از تبعات حوادث یازده سپتامبر دور بماند. همچنین مدتی است که عربستان سعودی تلاش کرده تا جا پای رژیم صهیونیستی بگذارد و به تقلید از ایپک، کمیته روابط امریکا با عربستان ایجاد کرده و هزینه‌های کلانی را در آنجا انجام می‌دهد و همه این موضوعات در جامعه امریکایی حساسیت ایجاد کرده است. امریکایی‌ها با پروژه‌هایی مانند نفت صخره‌ای و نظایر آن می‌خواهند کیفیت روابط تغییر پیدا کند و امریکا نقش تعیین‌کننده و اصلی را در سیاست عربستان ایفا کند و نه بالعکس؛ ولی در نهایت ماهیتا روابط با عربستان تا مدت‌ها تغییر نخواهد کرد.
در خصوص اسراییل چطور، به نظر شما کدام نامزد ریاست‌جمهوری می‌تواند گزینه بهتری برای اسراییل باشد و رییس‌جمهور آینده چگونه سیاستی را در قبال این رژیم اتخاذ خواهد کرد؟
شخصیت و نگاه رییس‌جمهور بسیار مهم است ولی درصد تعیین‌کنندگی آن محدود است. مخصوصا در جامعه امریکا هیچ رییس‌جمهوری سعی نمی‌کند خود را با نخبگان و کنگره درگیر کند و سعی می‌کند مسائل را با اجماع پیش ببرد. در مورد سیاست خاورمیانه‌ای امریکا نکته‌ای که وجود دارد این است که در حال حاضر اجماعی به وجود آمده که معتقد است هزینه‌های امریکا در خاورمیانه بیش از منافع آن است. به عبارت دیگر این سوال به طور جدی در امریکا مطرح است که رژیم‌هایی مانند اسراییل برای امریکا یک سرمایه راهبردی هستند یا یک هزینه بی‌فایده؟ در حال حاضر بحث سیاست چرخش به شرق موجب نگرانی عربستان و رژیم اسراییل شده است. خانم کلینتون مدعی است که نخستین بار آن را در مقاله‌ای در نشریه فارین افیرز مطرح کرده و یک سال بعد آقای اوباما آن را رسما اعلام کرده است. لذا احتمال پیگیری این سیاست در صورت پیروزی خانم کلینتون زیاد است. عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی هر دو تمام تلاش خود را می‌کنند تا بر سر راه این سیاست مانع ایجاد کنند و بگویند ما سربار نیستیم. حتی هدف مشترک آنها برای وادار کردن امریکا به مداخله نظامی مستقیم در سوریه، به این دلیل بوده است که امریکا این چرخش را انجام ندهد و کماکان برای آنها هزینه کند. در خصوص روابط آینده امریکا و رژیم صهیونیستی هم همانند عربستان احتمالا این روابط راهبردی ادامه خواهد یافت، ولی کیفیت آن تغییر خواهد کرد. یکی از نشانه‌های این تغییر، رایی است که آقای اوباما در سال٢٠١٢ از یهودیان امریکا گرفت. در امریکا باور عمومی این بوده است که هیچ رییس‌جمهور دموکراتی نمی‌تواند با جلب رای کمتر از ٧١درصد یهودیان امریکایی نه انتخاب و نه انتخاب مجدد شود. از دهه ١٩٢٠ به بعد، جیمی کارتر با کسب ٧١ درصد رای یهودیان امریکایی در سال ١٩٧٨، نامحبوب‌ترین رییس‌جمهور دموکرات امریکا نزد یهودیان این کشور بوده است. با این حال صرفا ۶٨ درصد یهودیان امریکایی به اوباما رای دادند و این افسانه نگران‌کننده برای نامزدهای ریاست‌جمهوری امریکا ترک برداشت و زنگ‌های هشدار را برای کاهش قدرت لابی‌های صهیونیستی در امریکا به صدا در آورد. از طرفی رژیم اسراییل بر این باور است که چرخش سیاست خارجی امریکا به سمت شرق اهمیت این رژیم در منطقه را کاهش می‌دهد. با این حال کماکان یکی از پنج پایه اصلی امریکا در خاورمیانه، حفظ برتری کیفی نظامی رژیم صهیونیستی در خاورمیانه یا QME است و به نظر نمی‌رسد این سیاست در آینده نزدیک تغییر کند. با این حال کاهش نفوذ لابی اسراییل در ایالات متحده غیرقابل انکار است.
با توجه به صحبت‌های شما اگر هیلاری کلینتون بخواهد سیاست‌های آقای اوباما را ادامه دهد عربستان چندان تمایلی برای حضور ایشان در کاخ سفید ندارد، آیا این موضوع را تایید می‌فرمایید؟
به نظر می‌رسد عربستان هر کسی را به اوباما در کاخ سفید ترجیح می‌دهد. عربستان و رژیم صهیونیستی تصور می‌کنند با هر رییس‌جمهوری در امریکا می‌توانند بهتر از اوباما کار کنند. نکته دوم تصمیم راهبردی برای تغییر کیفیت رابطه با این دو رژیم یک موضوع اجماعی در امریکاست و هر دو نامزد این موضوع را با درجات مختلف دنبال خواهند کرد. با این حال چون خانم کلینتون نماینده دیوانسالاری حاکم در ایالات متحده محسوب می‌شود، احتمالا به ادامه این سیاست پایبند خواهد بود. در مقابل غیر قابل پیش بینی بودن دونالد ترامپ در این زمینه هم صادق است و ممکن است وی در جهت این سیاست‌ها یا خلاف آن عمل کند. به همین خاطر به نظر می‌رسد تلاش‌ها برای نفوذ در تیم احتمالی سیاست خارجی ترامپ بیش از تلاش‌ها برای نفوذ در تیم کلینتون صورت می‌پذیرد. در حال حاضر هم عربستان و هم رژیم اسراییل سعی می‌کنند در شکل دادن سیاست خارجی هر دو نامزد نقش داشته باشند.
فرید زکریا در مقاله‌ای عنوان کرد اوباما در اجرای سیاست گردش به شرق تنهاست آیا خانم کلینتون راه ایشان را ادامه خواهد داد؟
بعد از تشکیل ائتلاف ضد داعش در سال ٢٠١۴ دیوید سنگر در نیویورک تایمز به نقل از منابع دولتی عنوان کرد که فعلا سیاست چرخش به شرق دچار وقفه شده است و امریکا تا سروسامانی نسبی به وضعیت آشفته خاورمیانه ندهد پیگیری سیاست چرخش به شرق برای آن دشوار خواهد بود. مخصوصا پس از اتفاقات اخیر میان امریکا و روسیه بر سر سوریه این موضوع پیچیده‌تر شده است. با این حال به نظر می‌رسد راهبرد چرخش به شرق یک راهبرد بلندمدت است و در نهایت پیگیری خواهد شد.
به نظر شما سیاست کدام یک از نامزدها می‌تواند به بحران‌های خاورمیانه سروسامان دهد؟
حضور ایالات متحده هیچگاه در خاورمیانه بخشی از راه‌حل نبوده، بلکه بخش بزرگی از مشکل همین حضور نظامی بوده است. اکثر گروه‌های تکفیری و جهادی گرایش و انگیزه اولیه آنها مخالفت با حضور نظامی امریکا در منطقه بوده است و به همین دلیل هرچقدر این سیاست‌ها کمتر مداخله‌جویانه‌تر باشد و هرچقدر خروج امریکا از منطقه را سرعت ببخشد می‌تواند به تثبیت اوضاع در خاورمیانه کمک می‌کند.
در مورد تیم هیلاری کلینتون در خاورمیانه نظر شما چیست و چه کسانی در آن نقش دارند؟
اکثر تحلیل‌ها بر این مبناست که ایشان با توجه به تجربه‌ای که در عرصه‌های مختلف داشته خود را در سیاست خارجی صاحب نظر می‌داند و حتی برخی به طنز می‌گویند او معاونان و وزیر خارجه خود را به مراسم‌های تشریفاتی نظیر مراسم تدفین و جشن‌ها خواهد فرستاد، یعنی تیم خانم کلینتون، یک تیم سیاست ساز و تصمیم‌گیر نبوده و شامل افراد اجرایی خواهد بود. در خصوص ترامپ اما هنوز مشخص نیست که ایشان چه کاری انجام خواهد داد. برخی ادعا می‌کنند به خاطر فقدان تجربه در سیاست خارجی تیم سیاست خارجی وی بسیار مهم و تعیین‌کننده خواهند بود، ولی تضمینی برای این امر وجود ندارد. حتی ممکن است پیش‌بینی‌ها در این خصوص برعکس شود و همه امور سیاست خارجی را در دست بگیرد. نمونه‌ای که می‌توان ترامپ را با آن مقایسه کرد، دوره حکومت سیلویو برلوسکونی، نخست وزیر سابق ایتالیا است و مشابهت‌های زیادی بین این دو وجود دارد. نگرانی‌های زیادی درباره انتخاب برلوسکونی وجود داشت، ولی وی توانست پایدارترین دولت ایتالیا پس از جنگ جهانی را تشکیل دهد و به علاوه سیاست خارجی را کاملا در دستان خود گرفت و تیم وی نقش تعیین‌کننده در این سیاست نداشت. در مورد خانم کلینتون امکان حدس زدن سیاست‌ها و افراد احتمالی موثر در سیاست خارجی بیشتر است.
در مورد افراد تاثیرگذار در تیم خانم کلینتون نمی‌توان حدس‌هایی زد؟
درخصوص برخی افراد صحبت می‌شود، اما خانم کلینتون در سیاست خارجی دکترین خود را دارد و احتمالا این برداشت‌ها را تغییر نخواهد داد. به نظر می‌رسد دوره بازنگری سیاست‌های خانم کلینتون کوتاه‌تر باشد و شاید حتی طی دو یا سه ماه سیاست‌های جدید خود را تدوین کند. این موضوع با مقایسه «موضع نامه» یا platform دو حزب جمهوریخواه و دموکرات امسال هم قابل برداشت است. موضع نامه حزب دموکرات در سیاست خارجی کاملا منسجم و مدون است و سیاست خارجی در موضع نامه جمهوریخواهان پراکنده و مشوش است. معاونان اول نامزدها هم مهم هستند، چون همزمان رییس مجلس سنا هم هستند و در تنظیم سیاست خارجی می‌توانند کمک مهمی به رییس‌جمهور کنند. به نظرم تیم کین در مقایسه با مایک پنس هم مواضع معتدل‌تری دارد و هم در رهبری سنا موفق‌تر خواهد بود. به علاوه اکثر نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد اکثریت سنا نیز باردیگر در اختیار دموکرات‌ها قرار خواهد گرفت و در صورت پیروزی خانم کلینتون خواهند توانست اکثریت جمهوریخواهان در مجلس نمایندگان را خنثی یا کم اثر کنند. در صورتی که ترامپ در صورت پیروزی با یک سنای دموکرات مشکلات به مراتب بزرگ‌تری را در پیشبرد سیاست‌هایش و به ویژه در سیاست خارجی در پیش خواهد داشت.
بازنشر مصاحبه به معنای رد یا تایید نظرات مصاحبه شونده از سوی پایگاه اینترنتی شورای راهبردی روابط خارجی نیست.

0 Comments

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *