جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
چین؛ مانع نظم مطلوب آمریکا در آسیا
وبسایت نشریه فارن افرز در یادداشتی نوشت: کیسینجر معتقد است که تمرکز بر توازن به همراه مشروعیت نظم منطقهای در نزد کشورها، سیستم پایداری برقرار میسازد. نظم منطقهای هنگامی به نحو احسن عمل میکند که توازن و مشروعیت در آن محفوظ باشد و واشنگتن هم باید برای پیشبرد این دو تلاش کند.
تاریخ اروپا سه درس سودمند برای راهبرد امروزی هند-اقیانوسیه دارد: لزوم توازن قوا، لزوم نظمی که کشورهای منطقه آن را مشروع قلمداد کنند و لزوم ائتلافی از شرکا و متحدانی که چالشهای چین برای دو مورد قبلی را برطرف کنند. چنین رویکردی تضمین میکند که آینده هند-اقیانوسیه در قرن بیست و یکم بهجای هژمونی، از آزادی و توازن برخوردار خواهد بود.
گذشته اروپا، آینده آسیا؟
کشورهای در حال ظهور، قدرتهای بزرگ رقیب، احتمال جنگ، ملیگرایی فزاینده، برخورد لیبرالیسم و دیکتاتوری و نهادهای منطقهای شکننده از ویژگیهای اروپای قرن نوزدهم و هند- اقیانوسیه امروزی است. البته تفاوتهای مهمی نیز وجود دارد. برخلاف اروپای قرن نوزدهم، هند-اقیانوسیه برخاسته از شورشهای انقلابی و جنگهای ویرانگر قدرتهای بزرگ نبوده، بلکه از «صلح بلندمدت» چهلساله برخوردار بوده است. همچنین، آسیا به لحاظ مالی، اقتصادی و فناوری نیز بسیار بیشتر از اروپای قرن نوزدهم بههمپیوسته است. تفاوت مشهود دیگر این است که «سیستمعامل» تکوین یافته در هند-اقیانوسیه برخلاف نظم اروپای پیشاجنگ، بهجای جلوگیری از جنگ بر پیشبرد تجارت استوار است.
بااینحال، دو چالش خاص، توازن و مشروعیت نظم منطقهای هند-اقیانوسیه را تهدید میکند. اولی ظهور اقتصادی و نظامی چین است. چالش دوم برخاسته از معمار اولیه و حامی دیرینه سیستم فعلی، یعنی آمریکاست. اقدامات رئیسجمهور ترامپ در فشار بر متحدان آمریکا نظیر ژاپن و کره جنوبی برای مشارکت در هزینهها و تهدید به خروج نیروهای آمریکایی، باعث تخریب توازن و تضعیف ائتلاف هند-اقیانوسیه شده است. گستاخی چین به همراه تردید آمریکا باعث بیثباتی این منطقه شده و هند-اقیانوسیه را به اروپای پیشاجنگ شبیه کرده است، بهطوریکه توازن آن ازمیانرفته، نظم منطقه ازهمگسیخته و هیچ اتحادی برای حل این مشکل به چشم نمیخورد.
برقراری مجدد توازن
کیسینجر معتقد است که «توازن قوا نمودی کلاسیک از درسهای تاریخ است که بدون حفاظت فیزیکی در برابر تجاوز، هیچ نظمی پایدار نخواهد بود». چنین هشداری در مورد هند-اقیانوسیه صدق میکند: قدرت مادی فزاینده چین توازن شکننده منطقه را برهم زده و پکن را در ماجراجوییهای ارضی گستاخ کرده است. در صورت عدم جلوگیری، رفتار چین ممکن است به صلح دیرینه منطقه پایان دهد.
عدم توازن مادی فزاینده بین چین و باقی کشورهای منطقه قابلتوجه است. در پاسخ به این تهدید، آمریکا باید برای بازدارندگی در برابر ماجراجوییهای ارضی چین اقدامی منطقی انجام دهد. برای بازدارندگی در برابر چین واشنگتن باید از تمرکز بر پلتفرمهای پرهزینه و آسیبپذیر نظیر اعزام ناو هواپیمابر دست بردارد و بهجای آن بر همان تجهیزات نامتقارن و کمهزینهای متمرکز شود که چین از دیرباز به کار گرفته است. این به معنای سرمایهگذاری در موشکهای بالستیک و کروز دوربرد، هواپیماهای تهاجمی بدون سرنشین ناو پایه و تجهیزات زیرآبی، زیردریاییهای حامل موشک هدایتشونده و سلاحهای ضربتی سریع است. این تحولات محاسبات چین را دشوار میکند و پکن را به بازبینی در اقدامات تحریکآمیز خود سوق خواهد داد. بااینحال، توازن منطقهای واقعی مستلزم اقداماتی هماهنگ با متحدان و شرکاست.
برقراری مجدد مشروعیت
توازن مادی و نظامی بهتنهایی قادر به حفظ نظم منطقهای جدید نخواهد بود. کیسینجر مینویسد که پایداری هر نوع سیستم بینالمللی درنهایت بر «مشروعیت موردقبول عمومی» استوار خواهد بود. هر نوع چارچوب بینالمللی باید قدرتهای موجود را به خود جذب کند و در اینجا نیز آمریکا باید نقش محوری ایفا کند.
در حوزه اقتصادی، تضمین تداوم سودمندی سیستم برای اعضای آن، بهخودیخود باعث تقویت نظم موجود خواهد شد، هرچند که چین به لحاظ سیاست هویج و چماق اقتصادی پیشرفت بیشتری داشته باشد. دستیابی بهاتفاق نظر در مورد نقش پکن در این نظم، پیچیدهترین مؤلفه این اقدام به شمار میرود. بهعنوان بهترین راهحل، آمریکا و شرکای آن باید چین را تشویق کنند که یک منطقه صلحآمیز مبتنی بر تعدادی ضوابط اساسی برای پکن نیز سودمند خواهد بود. این ضوابط میتواند شامل جایگاهی برای پکن در نظم منطقهای، عضویت چین در نهادهای مهم این نظم، ایجاد فضایی توأم با تجارت قابل پیشبینی در صورت پایبندی به قوانین و فرصتهای بهرهمندی مشترک از همکاریها در زمینه اقلیم، زیرساختها و همهگیری کووید-19 باشد.
تشکیل ائتلاف
اگرچه «همکاری آمریکا با متحدان» دیگر حرفی کلیشهای محسوب میشود، اما این کار نیز چالشهای مهمی دارد. حفظ نظم موجود هند-اقیانوسیه لاجرم نیازمند ائتلافی گسترده است و تا زمانی که سیستم فعلی آسیب نبیند، برخی از اعضای آن احتمالاً به ارزش این رویکرد مشترک پی نخواهند برد. نیاز به متحدان و شرکا تنها زمانی احساس میشود که وضع موجود کنونی سقوط کند.
ازاینرو، آمریکا باید در ایجاد این شراکت، خلاقیت و انعطافپذیری داشته باشد. بهجای ایجاد یک ائتلاف بزرگ که بر همه مسائل متمرکز شود، آمریکا باید به دنبال سازمانهای تک-کاره و جداگانهای باشد که بر مسائل منفرد متمرکزشان، نظیر D-10 (دموکراسیهای جی-7 بهاضافه استرالیا، هند و کره جنوبی) که انگلیس پیشنهاد کرده است. این ائتلافها برای مسائلی نظیر تجارت، فنآوری، زنجیره عرضه و استاندارد بسیار ضروری هستند. البته دیگر ائتلافها هم میتوانند بر بازدارندگی نظامی متمرکز شوند. هدف همه این ائتلافهای متفاوت (و کل این راهبرد) ایجاد توازن، تقویت نظم منطقهای و رساندن این پیام است که مسیر فعلی چین مخاطرهآمیز است.
0 Comments