شورای راهبردی آنلاین – رصد: الگوی کار سنتی اتحادیه اروپا متناسب با سیاست قدرت نیست. حفاظت اتحادیه اروپا از منافع و ارزشهایش در وضعیت جدید منوط به رهبری قویتر و قاطعتر خواهد بود.
استفان لهنه در مطلبی که بنیاد کارنگی اروپا منتشر کرد، نوشت: اتحادیه اروپا دههها سیاست قدرت را نادیده گرفته و بر همگرایی اقتصادی متمرکز شده است. در پانزده سال گذشته موقعیت رهبری آمریکا سقوط کرده و ژئوپلیتیک با قدرت بازگشته است.
همگرایی اقتصادی تعیین خواهد کرد که آیا اتحادیه اروپا بهواسطه بلوکبندی قدرت تضعیف خواهد شد یا در حفاظت از منافع و ارزشهای خود موفق خواهد بود. یورو، تجارت و سیاست رقابت، قدرت هنجارسازی بازار داخلی و قدرت مالی اتحادیه اروپا، ابزارهای لازم برای پیشرفت در اختیار این اتحادیه قرار میدهند. اما اتحادیه اروپا برای بهرهگیری کامل از این ابزارها، به رهبری قاطعتر و تغییر شیوه کاری آن نیاز دارد
اتحادیه برای پاسخگویی به چالش ژئوپلیتیکی باید از قدرت اقتصادی راهبردی خود استفاده کند، از توان مالی خود بهره گیرد و پروژههای مهم همگرایی را تکمیل نماید. اتحادیه اروپا باید خطرات ایفای نقش ژئوپلیتیکی را درک کند و استقلال و تابآوری خود را تقویت نماید.
چگونه اروپا دست از ژئوپلیتیک کشید
اورزولافون درلاین، رئیس کمیسیون اروپا موضوع کمیسیون ژئوپلیتیکی را مطرح کرد. واژه ژئوپلیتیک توسط سیاستمداران اروپایی بهمعنای سیاست خارجی متمرکز بر توزیع قدرت نظامی و اقتصادی است. هم رئیس کمیسیون اروپا و هم مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا تاکید کردند که اتحادیه باید یاد بگیرد که از زبان قدرت استفاده کند. در همین راستا، رئیسجمهور فرانسه هشدار داد که اروپا از حیث ژئوپلیتیکی ناپدید خواهد شد، مگر اینکه به عنوان قدرت راهبردی، کنشگری کند.
زبان جدید قدرت، استراتژی و ژئوپلیتیک برای بسیاری از اروپاییها ناراحتکننده است، چراکه این امر مغایر فهم طولانی آنها از جایگاه خود در جهان است. ژان مونه و روبرت شومان هدف همگرایی اروپا را غلبه بر میراث سیاست قدرت تصور میکردند که جنگ و درگیری برای اروپا به ارمغان آورده بود. هدف بنیانگذاران همگرایی اروپا جایگزین ساختن سیاست قدرت با مفهوم جدید امنیت مبتنیبر وابستگی متقابل و حاکمیت مشترک در نهادهای مشترک بود.
این مفهوم طی دههها بهواسطه زمینه ژئوپلیتیکی خاص رونق گرفت. همگرایی اروپا در نظام بینالمللی توسعه پیدا کرد که آمریکا در آن نظام حافظ اروپای غربی در برابر شوروی سابق بود. پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی این وضعیت را اساساً تغییر نداد. در چنین شرایطی رهبران اروپایی خود را شریک اصلی واشنگتن در ایجاد نظم جهانی لیبرال قانونمحور مبتنیبر دمکراسی و اقتصاد بازار قلمداد میکردند. آنها امیدوار بودند که اختلافها و چالشها در چارچوب نهادهای منطقهای و جهانی حلوفصل شود. اتحادیه اروپا بعنوان نهادی مبتنیبر همکاری چندجانبه، خود را الگو و حامی نظم جهانی آینده میپنداشت.
در چنین شرایطی، اتحادیه اروپا مراودات اقتصادی با بقیه جهان را خوشبینانه قلمداد میکرد. اروپاییها بر این باور بودند که حذف موانع بر سر اقتصاد بازار پیامدهای مثبت برای همه بهمراه خواهد داشت.
پایان عصر رویاپردازی
رویای نظم جهانی لیبرال حدود 15 سال شروع به فروپاشی کرد. در دهه 1990 معلوم بود که روسیه به کمپ دمکراسی لیبرال نمیپیوندد و در عوض نوع حکومت خود را تحکیم کرد. بعلاوه، هرگونه امیدواری به اعاده مناسبات هماهنگ با روسیه در سال 2014 با الحاق شبهجزیره کریمه توسط کرملین از بین رفت.
خروج میلیونها چینی از فقر بهمعنای حرکت به سمت لیبرالیسم و کثرتگرایی نبود. چین موفقیت اقتصادی را با حکمرانی تکحزبی ترکیب کرد و ثابت کرد که اصل توسعه اقتصادی و دمکراسی بهطور ذاتی بههم متصل نیستند. روسیه و چین در کانون ائتلاف ضدغرب قرار گرفتند که هدفشان مخالفت با نفوذ منطقهای و جهانی غرب و کاهش آن بود. این موارد تنها موانع موجود نبودند. ترکیه که 10 سال پیش بعنوان عضو آتی اتحادیه اروپا قلمداد میشد به سرعت شروع به فاصله گرفتن از اروپا کرد.
اما ضربه نهایی، انتخاب ترامپ به عنوان رئیسجمهور آمریکا در سال 2016 بود. بیتوجهی وی به اتحادها و همکاری چندجانبه، سیاست تجاری تهاجمی و مخالفت آشکار با همگرایی اروپا، شراکت دوسوی آتلانتیک را تغییر داده است. انتخاب ترامپ به اروپا ضربه سختی زده است. برخی از فرضیههای بنیادی درباره دیدگاه اتحادیه اروپا نسبت به جایگاهش در جهان دیگر درست نیست. مرکل، صدراعظم آلمان در می2017 پذیرفت که زمان وابستگی به دیگران پایان یافته است و ما اروپاییها باید سرنوشتمان را در دستان خود بگیریم.
تغییر راهبردی اتحادیه اروپا
استراتژی جهانی اتحادیه اروپا که توسط فدریکا موگرینی در سال 2016، رونمایی شد حاکی از تغییر در رهیافت اتحادیه است. مفاهیم راهبردی اولیه اتحادیه اروپا، بهویژه در ارتباط با مناطق همسایگی بر دستورکار تحولگرا متمرکز بوده است. وعده کمک مالی و عضویت در اتحادیه اروپا به کشورهای شرق و جنوب اروپا در صورت تعهد این کشورها به دمکراسی و اصلاحات بازار در قالب طرح گسترش اروپا کارساز نبوده است.
اما استراتژی جدید اتحادیه اروپا بر توسعه سیاست دفاعی اتحادیه و استقلال راهبردی تاکید دارد. کشورهای عضو برخی ابتکارها برای تقویت توان نظامی خود بکار بستند و همکاری دفاعی را تقویت کردند. به ثمر نشستن پروژههای مختلف سالها طول خواهد کشید، اما ظرفیتهای نظامی اروپا باید تقویت شود.
فقدان سیاست خارجی واحد
وخیم شدن فضای امنیتی، اعضای اتحادیه اروپا را متقاعد ساخت که سیاست خارجی منسجمتر و قویتر یک ضرورت است. اما روند واقعی در سالهای اخیر نشاندهنده سیاست خارجی ملی تهاجمی است.
بحران مهاجرت سالهای اخیر، اعتماد به نفس اتحادیه اروپا را تضعیف ساخته و اختلاف میان اعضای اتحادیه را بیشتر کرده است. بعلاوه، قدرتهای خارجی همچون چین و آمریکا سیاست بازی با اعضای اتحادیه اروپا علیه یکدیگر را در پیش گرفتهاند. البته اتحادیه اروپا میتواند با رهبری قویتر هم در قالب نهادها در بروکسل و هم به شکل رهبران کشورهای بزرگ اروپایی این روند را معکوس سازد.
نتیجهگیری
اروپا باید از اختلاف بین چین و آمریکا دوری نماید. رهبری، مولفه مهم در توسعه توانایی اتحادیه اروپا برای بقا در عصر سیاست قدرت است. رهبری چنددسته اتحادیه اروپا بزرگترین محدودیت در کنش ژئوپلیتیکی است. اتحادیه اروپا باید یاد بگیرد که در قالب یک تیم منسجم با تقسیم وظایف و مکانیسمهای هماهنگی کارآمد اقدام کند.
اتحادیه اروپا در عصر جدید باید نسبت به مخاطرات رویکرد ژئوپلیتیکی آگاه باشد. جهانبینی متمرکز بر رقابت بین بلوکهای قدرت منجر به مسابقه تسلیحاتی میشود. اتحادیه اروپا نباید دست از چندجانبهگرایی بکشد و تعهد به همکاری چندجانبه مربوط به زمان گذشته نیست. بلکه رویکرد چندجانبه برگرفته از ماهیت اتحادیه است.
رهبران کشورهای عضو برای تطابق اتحادیه اروپا با وضعیت جدید باید اتحادیه را مقاومتر و مستقلتر سازند.
0 Comments