معصومه طالبی*
در شامگاه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۶ در پی کمین گروهک تروریستی جیش العدل در هنگ مرزی میر جاوه در نقطه صفر مرزی ایران با پاکستان، ۱۰ تن از مرزبانان پاسگاه «میل ۱۰۰» که در حین گشت زنی بودند، به شهادت رسیدند. تروریستها پس از وقوع این درگیری با استفاده از پوشش منطقه بلافاصله به عمق خاک پاکستان متواری شدند. این تنها بخشی از ناآرامیهای مربوط به مرزهای مشترک با پاکستان میباشد. پاکستان بهعنوان یکی از بیثباتترین همسایگان ایران درگیر مسائل مختلف داخلی چون اقتصاد بیمار و فساد اداری، بنیادگرایی و فرقهگرایی، نفوذ ارتش و ژنرالها در قدرت است و عوامل متعددی زمینه عدم ثبات و امنیت در بین دو کشور را فراهم مینمایند که شناخت این عوامل بهمثابه تهدیدهای امنیتی دوجانبه میتواند بهعنوان مانع، در رسیدن به همگرایی هر چه بیشتر مؤثر باشد. ایران و پاکستان بهعنوان دو کشور همسایه میتوانند با شناخت درست فرصتها و تهدیدهای خود در ثبات سیاسی منطقه تأثیرگذار باشند.
پاکستان و گروههای تروریستی
پاکستان از آغاز استقلال تاکنون در مورد ادامۀ بقا و موجودیت سرزمینی، با مسائل و مشکلات متعددی مواجه بوده است، ازجمله مشکلات اقتصادی و امنیتی که بسیار جدی هستند. این مسائل به تبع وجود گروههای تروریستی متعدد در آن است که توانایی دولت را برای اعمال حاکمیت مؤثر با مشکل مواجه کرده است. «برخی از عمدهترین گروههای تروریستی فعال در این کشور عبارتاند از: طالبان، لشکر عمر، سپاه صحابه، لشکر جنگوی، سپاه محمد پاکستان، جماعه الفقرا و جبههی مردمی مقاومت مسلحانه. اگرچه سازمان اطلاعاتی پاکستان و ارتش این کشور، همواره اعلام کردهاند در پی تعقیب و نابودی این گروههای تروریستی هستند، اما بسیاری از تحلیلگران معتقدند پاکستان از برخی از این گروهها بهعنوان ابزاری برای پیشبرد سیاست خارجی خود استفاده میکند». جمهوری اسلامی ایران نیز در معرض بسیاری از تبعات و عواقب نابسامانی اوضاع پاکستان و بهویژه در مناطق همجوار قرار دارد.کمتوجهی پاکستان به این بخش از مرزهای ملی خود دلایل متعددی چون ناتوانی و غرضورزی برای استفاده ابزاری از این ناآرامیهاست. برخورد ضعیف و مبهم پاکستان با گروههای تروریستی تا حدی است که برخی معتقدند «منافع ملی و اقتصادی پاکستان حکم میکند که تنها کراچی محل هجوم و منازعه نباشد».
موانع پیش رو در مبارزه با ناامنی
مداخله عربستان و آمریکا
حمایت همهجانبه کشورهای غربی از گروههای تجزیهطلب و تروریستی برای ناامن جلوه دادن ایران از موضوعهایی است که روابط ایران و پاکستان را با چالش مواجه کرده است. این حمایتها افزون بر کمکهای اقتصادی، تبلیغات رسانهای را نیز شامل میشود. در این زمینه میتوان به کمکهای آمریکا به گروهک تروریستی جندالله اشاره کرد. رژیم صهیونیستی نیز باعث شکافهای مذهبی در این ناحیه از کشور و دامن زدن به اختلافات مذهبی شده است. که باهدف ناامن سازی مناطق شرقی ایران انجامگرفته است.
پاکستان به لحاظ مسائل مالی و پیوندهای مذهبی بهعنوان یک کشور اهل سنت رابطه بسیار نزدیکی با عربستان دارد. بخش مهمی از نیروی کار پاکستان در داخل عربستان و بقیه کشورهای حاشیه خلیجفارس حضور دارند و سالانه چندین میلیارد دلار از این منطقه به پاکستان انتقال داده میشود که امری حیاتی برای پاکستان است. در مقابل وهابی گری، شیعههراسی و ایرانهراسی در عربستان یکی از اهرمهای سیاسی این کشور برای مقابله با ایران است «عربستان با ترویج وهابیت و حمایت از گروهای سلفی باهدف نفوذ در مناطق سنی نشین کشور، با دور ساختن روحانیت سنی از مشارکت فعال در عرصۀ اجتماعی و سیاسی، ضمن محروم ساختن مدیریت کشور از توانمندیهای این قشر در بهبود وضعیت جامعه، نوعی واگرایی را در این منطقه نسبت بهنظام به وجود میآورد که با توجه به بافت مذهبی و ضریب نفوذ بالای مذهبی در جامعۀ بلوچ کشور، تبعات نامطلوبی را به همراه خواهد داشت». همچنین عربستان سعودی با تشکیل و حمایتهای معنوی و مادی از برخی سازمانها و تشکلهای مذهبی و سیاسی نفوذ خود را در پاکستان نهتنها گسترش داده بلکه به تنشزایی آنها دامن میزند، تشکیلات مذهبی که زیر نظر حج و اوقاف، امربهمعروف و نهی از منکر و پلیس عربستان اداره میشوند. ازجمله این تشکلها دیوبندیه، سپاه صحابه، القاعده، طالبان، جماعه التبلیغ، جماعت الاسلامی پاکستان و هندوستان، جندالله و غیره هستند.
فرقهگرایی و بنیادگرایی در پاکستان
مسئله فرقهگرایی و نفوذ معنوی انقلاب ایران در پاکستان، نیروهای افراطگرا را در این کشور تقویت کرد. در پی این مسئله پاکستان نیز به تحریک اقلیت سنی ایران در مرزهای شرقی پرداخت. نقش مولویها بعد از انقلاب در مسائل سیاسی و فرهنگی و اجتماعی مناطق سنی نشین بهمانند تشیع اهمیتی ویژه یافت. اکثر این مولویها در پاکستان درسخواندهاند و تحت تأثیر مکتب دیوبندی هستند. تا جایی که در سالهای اخیر گروه جندالله با تأثیر از مدارس مذهبی پاکستان در خاک ایران دست به عملیات تروریستی میزنند و به خاک پاکستان متواری میشوند و پاکستان نیز تا حد امکان از آنان بهعنوان برگ برنده در بازی بین روابط ایران و عربستان استفاده میکند.
وضعیت سیستان و بلوچستان
ناحیه بلوچستان به علت ویژگیهای ژئوپلیتیکی، زمینههای بحرانزایی و ناامنی زیادی دارد که توجه ویژهای را میطلبد. «در شکلگیری مسائل امنیتی در استان سیستان و بلوچستان، گسستهایی وجود دارد که یکی از این گسستها مؤلفههای هویتی، یعنی قومیت، مذهب و زبان است. این مؤلفهها بنا به دلایل مشخص، بلوچها را در مرتبه واگرایی با حکومت مرکزی ایران و همگرایی با پاکستان قراردادند. احساس عقبماندگی از مسیر توسعه، در میان گروههای قومی – مذهبی بستر مناسبی را برای تکوین نواحی بحرانی پدید آورده است». شکلگیری این مرکزگریزی خود اصلیترین مانع در شکلدهی به امنیت در مرزهاست. همچنین رهبران بلوچ در کشورهایی چون عربستان تحصیل میکنند. بازگشت آنها با توجه به اندوختههای علمی در کشوری که تحصیلکردهاند و نیز علمای مدعو پاکستانی برای آموزش علوم دینی در بلوچستان ایران، مناسبترین پوشش برای فعالیت وهابیان است.
راهکارهای دستیابی به امنیت در مرزها
تحکیم ثبات سیاسی و منطقهای از عوامل اصلی دستیابی به پیشرفت و توسعه است. «ایران به امنیت و صلح در این منطقه نیاز دارد. پاکستان، همسایه جنوب شرقی ایران است و میتواند امنیت و یا ناامنی را برای ایران به ارمغان بیاورد و از سوی دیگر روابط ملت ایران و پاکستان یک رابطه نزدیک و دوستانه است و ایران در بین مردم پاکستان از محبوبیت برخوردار است».ناگفته پیداست که روابط دوستانه با این همسایه شرقی میتواند به امنیت در مرز ایران با پاکستان منتهی شود. در این بخش راهکارهای چندی ارائه میشود.
تجربیــات کشــورهای درحالتوسعه در ســه دهــه اخیــر نشــان میدهد کــه توســعه مبــادلات قــوانین حقــوقی مــرزی در قالــب مقــررات دوجانبه میتواند محــرک خــوبی بــرای افــزایش مبــادلات کالا بهصورت رسمی و جهتدهی تجارت به سمت مزیتهای نسبی، گسترش همکاریهای همهجانبه بین مناطق آزاد، توسعه بازارچههای مرزی بین منطقهای، ایجاد سودهای تجاری، کاهش قیمت کالاها، همگرایی میان عرضه و تقاضا و ایجاد درآمد، اشتغال و امنیت برای مرزنشینان گردد.
عضویت در گروهبندیهای اقتصادی و سیاسی (اکو، شانگهای و کنفرانس کشورهای اسلامی) میتواند در نزدیکی دو کشور و تبادلات دوجانبه مؤثر باشد. چرا که عدم وابستگی پاکستان به ایران بالاخص در بخش تأمین انرژی میتواند به گروهکهای تروریستی در منطقه کمک کند تا امنیت را در مرز دو کشور ایران و پاکستان با چالش مواجه کنند و دو کشور را در مرزهای خود، بهجای تلاش و تمرکز برای توسعه ملی و توجه به روابط دوجانبه، به دور تسلسل تلاش برای ایجاد امنیت وادار کنند.
روابط نزدیک پاکستان با عربستان و سرمایهگذاریهای کلان ریاض در حوزهی دینی پاکستان، بر روابط تهران و اسلامآباد سایه افکنده است؛ بنابراین یکی از پیششرطهای برقراری روابط سیاسی باثبات با پاکستان، تنش زدایی با عربستان است. «عدم همسویی دو کشور عربستان و ایران در بسیاری از سیاستها موجب شده است روابط ایران با همسایۀ شرقی تحت تأثیر قرار گیرد».
رادیکالیسم بلوچ بیش از آنکه منشأ اجتماعی – فرهنگی داشته باشد، بنیان اقتصادی و معیشتی دارد و مشکل ازآنجا نشأت میگیرد که محرومیت بلوچ با رفاه گروههای دیگری که ارتباط نزدیکی با دولت دارند همراه است و خود بلوچها نیز از این تبعیض آشکار آگاهی دارند. لازم است که سیاستگذاری های اساسی در جهت رفع این مسائل انجام پذیرد.
اعمال تروریستی در مرزها را میتوان نوعی حمله مسلحانه به شمار آورد. در این شرایط «منشور ملل متحد با منع توسل بهزور حق دفاع از خود را برای دولتها میشناسد و ماده ۵۱ منشور این حق دفاع را تنها هنگامی قابلاجرا میداند که حملهای مسلحانه روی داده باشد. این در شرایطی است که اعضای سازمان ملل متحد باید اقداماتی را که در دفاع از خود به عمل میآورند به شورای امنیت گزارش دهند» ؛ بنابراین حق دفاع نظامی برای ایران در مرزهای شرقی با پاکستان در دفاع از خود محفوظ است.
از دیدگاه نظامی اینکه ارتش در پاکستان روی کار باشد برای جمهوری اسلامی دارای مزایایی در حوزهی امنیت مرزهای مشترک دو کشور است و بنابراین حمایت ایران از حضور نظامیان در عرصه سیاست پاکستان و همکاریهای نظامی و امنیتی هر چه بیشتر در جهت تأمین امنیت دوجانبه ضروری است.
احداث خط لوله گاز در بلندمدت آثار اقتصادی و منافع زیادی برای هر دو کشور دارد. ایران از درآمد حاصل از فروش گاز برخوردار خواهد شد و پاکستان علاوه بر تأمین نیازهای ابزاری، به درآمد زیادی بابت انتقال گاز به هند دست خواهد یافت. بهعلاوه اینکه خط لوله تضادهای شیعه و سنی را در حوزه بلوچستان ایران و مناطق سنی نشین پاکستان تعدیل میکند. ارزآوری برای ایران، افزایش همبستگی میان پاکستان و هند، کاهش تنش میان هند و پاکستان، پیوند زدن منافع ملی کشورها و کاهش مخاطرات سیاسی و امنیتی و ثبات سیاسی و اقتصادی در منطقه، ازجمله مزایای این پروژه است.
جمعبندی
قرار گرفتن ایران و پاکستان در منطقۀ غرب آسیا که از سویی معبر بسیاری از کشورها و شاهراههای حیاتی اقتصادی و جغرافیایی است، مرزی پرتنش را برای دو کشور و بالاخص ایران رقم زده است. سیاست مبهم و سست پاکستان در برخورد با ناآرامی های موجود در مرزها، سیاستگذاری های دقیق و قاطعی را از جانب ایران میطلبد؛ اما نکته اساسی اینجاست که برقراری امنیت در این مرزها تنها توسط ایران امکانپذیر نخواهد بود؛ برای حفظ ثبات در منطقه و استحکام در روابط دوجانبه لازم است که دو طرف اقدامات اساسی از طریق تحکیم رابطه با تقویت پیوندهای موجود در زمینههای اقتصادی، نظامی، حقوقی، سیاسی و فرهنگی انجام دهند. چرا که تنها با همکاری و اراده دو کشور و اقدامات سازنده آنها میتوان به ثبات در مرزها رسید.
دانشجوی دکتری علوم سیاسی*
منبع: اندیشکده تبیین
0 Comments