جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
عوامل راهبردی گرایش چین (رقیب آمریکا) به منطقه خلیج فارس
البته چین از کشورهایی است که با منطقه خلیج فارس روابط سنتی و دیرینه داشته و ظرف 5 دهه گذشته، متغیرها و سائقهای گوناگونی سبب جذاب شدن منطقه خلیج فارس برای کشور چین شده است که در اینجا به برخی از مهمترین آنها اشاره میشود.
دسترسی امن به منابع انرژی
این کشور که از اوایل دهه 1990 خودکفایی انرژی را از دست داده و نیازمند واردات نفت شده است، تلاش کرده برای تأمین امن و مداوم نیازهای خود، به بازیگران بزرگ انرژی در منطقه خلیج فارس همچون عربستان، قطر، امارات و ایران نزدیک شود.
از آنجا که کشورهای دارنده منابع انرژی در خلیج فارس به دو طیف همکار و متحد آمریکا (کشورهای عربی) و مخالف آمریکا (جمهوری اسلامی ایران) تقسیم میشوند، چین با احتیاط برای ایجاد تعادل بین رقبای منطقه قدم برداشته است و در این راستا، برای گسترش روابط اقتصادی با همه کنشگران منطقه وایجاد مشارکتهای استراتژیک جامع با هر دو طرف تأکید میکند.
استفاده رایگان از امنیت موجود در خلیج فارس
از منظر نظامی- امنیتی، چین هر چند میکوشد جایگاه خود را در منطقه به عنوان یک بازیگر کلیدی و ضروری تثبیت کند، اما درصدد ایجاد فضای امنیتی و مقابله با نفوذ آمریکا در این منطقه نیست؛ بلکه بر عکس تلاش کشورهای غربی به ویژه آمریکا برای تأمین نظم و امنیت در این منطقه را یک فرصت مغتنم میداند که بتواند بدون هزینه کردن، از امنیت موجود در منطقه برای حفظ و ارتقای منافع اقتصادی خود استفاده کند.
نکته دیگر اینکه پکن همواره تلاش نموده تا خود را از ورود به درگیریهای این منطقه و بر عهده گرفتن تعهدات بلند مدت حفظ کند، در همین راستا، چین در سایه سیاست کلان موازنه نرم با آمریکا، رویکرد تعامل با این کشور را در حوزه خلیج فارس دنبال میکند.
البته بعد از تغییر رویکرد اخیر دولت آمریکا به منطقه غرب آسیا و تمرکز این کشور بر روسیه و چین در استراتژی امنیت ملی سال 2021 خود، سیاست امنیتی چین نسبت به خلیج فارس نیز تا حدودی تغییر یافته است.
گسترش نفوذ از طریق اقتصاد
روابط چین و کشورهای حاشیه خلیج فارس، از سال ۲۰۰۴ با شکلگیری مجمع جامع همکاری چین و کشورهای عربی (CASCF) وارد دوران جدیدی شد. دومین نقطه عطف در روابط میان چین و شورای همکاری خلیج فارس نیز حرکت دو طرف به سمت امضا توافق نامه تجارت آزاد در طول یک دهه گذشته است. بر این اساس، یکی از سیاستهای مهم چین در حوزه خلیج فارس این است که با برقراری روابط اقتصادی با بازیگران اصلی منطقهای و ایجاد حس وابستگی در آنها، نفوذ خود در این منطقه را تقویت میکند. این کشور با سبقت از آمریکا و غرب، موقعیت سرمایه گذار اصلی در خلیج فارس را به دست آورده است.
توسعه روابط با اهداف سلطهجویانه
مطالعه رویکردهای سیاست خارجی چین به ویژه در یک دهه اخیر نشان میدهد این کشور درصدد معماری یک نظم نوین اقتصادی در سطح بینالمللی است و برای تحقق این مهم، به تقویت روابط خود با مناطق و کشورهای مختلف پرداخته است. از جمله اقدامات مشخص چین برای تحقق این هدف را باید در ابتکار ایجاد جادۀ ابریشم جدید جست وجو کرد.
از اینرو موقعیت ژئوپلیتیک کشورهای عربی حوزه خلیج (فارس)، برخورداری آنان از سرمایههای کلان، برنامههای بلند پروازانه آنها برای توسعه و به ویژه اشتیاق و استقبال آنها از همکاری با چین به منظور کاهش وابستگی خود به آمریکا، پکن را بر آن داشته است تا به منطقه خلیج فارس به عنوان بازاری پرسود برای سرمایه گذاریهای متعدد در زیرساختها بهویژه بندرگاهها و راه آهن و نیز در فناوریهای چینی مانند هوش مصنوعی و 5G بنگرد.
کشش به سمت بازیگران بدون ریسک و کمهزینهتر
اولویت داشتن مسائل اقتصادی برای چین سبب شده است تا این کشور تعصب و تعهد خاصی برای ارتباط با یک یا چند کشور خاص و عدم ارتباط با گروهی دیگر نداشته باشد و با هر بازیگری که بتواند منافع این کشور را بهتر تأمین کند، وارد همکاری شود. در این میان ویژگیهای سیاسی منطقه خلیج فارس و دو دستگی موجود در بین کشورهای این منطقه، چین را به سمت عدم ورود به اختلافات سیاسی و موازنه سازی بین رقبا برای تأمین حداکثری منافع خود سوق داده است.
در راستای همین سیاست موازنه سازی بود که شاهد بودیم چین در سالهای اخیر همکاریهای خود را با ایران افزایش داد و سعی دارد روابط دوجانبه را از طریق توافقنامه همکاری 25 ساله تعمیق بخشید. این کشور با وجود تحریمهای فزاینده آمریکا، بخش زیادی از نفت ایران را میخرید، در مذاکرات هستهای از مواضع ایران حمایت نسبی میکرد و به حمایت از عضویت ایران در سازمانهای منطقهای مانند سازمان همکاری شانگهای، پرداخت. از طرف دیگر، این کشور همکاری اقتصادی با رقبای ایران در حوزه خلیج فارس را نیز افزایش داده است.
با این وجود، سفر اخیر رئیس جمهور چین به عربستان و صدور بیانیه مشترک بر ضد ایران نشانهای جدید دال بر آن است که چین سیاست سنتی موازنه در خلیج فارس را کنار گذاشته و به دنبال تعریف روابطی کم تنشتر و بدون خطرتر در منطقه است.
ضمن اینکه کالای استراتژیک انرژی که توسط ایران ارائه میشود نیز توسط کشورهای عربی قابل دستیابی است؛ در نتیجه در مقطع کنونی از منظر چین کفه ترازوی موازنه به هم خورده و طرف کشورهای عربی آن سنگینتر و پر منفعتتر تشخیص داده شده است.
اتخاذ این رویکرد از سوی چین، میتواند در کوتاهمدت تهدید و آسیبی جدی برای وزن و اعتبار ایران در خلیج فارس تلقی شود و چنانکه تدابیری برای آن اندیشیده نشود، در بلند مدت میتواند چین را به آمریکایی دیگر تبدیل کند.
0 Comments