آلمان نخستین کشوری بود که پس از دستیابی به برجام هیاتی را اعزام ایران کرد. وزیر امور خارجه آلمان نیز دو بار به تهران آمده است. دلیل اشتیاق آلمان برای همکاری با ایران چیست؟
آلمان نخستین کشوری بود که پس از دستیابی به توافق هستهای و با گذشت چند روز از آن هیاتی ١۴٠ نفره را به سرپرستی گابریل زیگمار، معاون صدراعظم خود راهی تهران کرد. همانطور هم که شما گفتید، فرانک اشتاینمایر، وزیر امور خارجه این کشور در کمتر از چهار ماه، دو بار به تهران سفر کرده است. این سفرها نشان از این دارد که آلمانیها علاقهمند هستند تا روابط سنتی خود با ایران در حوزههای سیاسی و اقتصادی را احیا کنند. اگر به یاد داشته باشید، تا پیش از تشدید تحریمها علیه ایران، بیشترین و محکمترین رابطه ایران با یک کشور اروپایی، با آلمان بود و همکاریهای اقتصادی دو کشور نیز در سطح مناسب و رو به رشدی قرار داشت. ما دیدیم که با وجود فراز و نشیبهای سیاسی و اعمال تحریمهای گسترده علیه ایران، باز این رابطه حفظ شده است هرچند که در سالهای اخیر، ایتالیاییها توانستهاند که جای آلمان را در همکاری اقتصادی یک کشور اروپایی با ایران پر کنند. با این حال، دو کشور از یک روابط تاریخی و همکاریهایی با قدمت دیرینه برخوردار هستند. در کشور ما نیز نسبت با آلمان و همکاری با این کشور، دیدگاه مثبتی وجود دارد و ما نیز تمایل داریم روابط سابقمان را هرچه زودتر احیا کنیم. از سوی مقابل نیز، آلمان در این مدت هیاتهای مختلفی را به ایران اعزام کرده است و گفتوگوهای بسیاری میان طرفین انجام شده هرچند که این گفتوگوها به توافقی عینی نرسیده است. دلیل این مساله نیز احتیاط آلمان است که میخواهند گامشان را درست بردارند. آنها نسبت به کشورهای دیگر اروپایی مانند فرانسه و ایتالیا، دیرتر اقدام کردهاند ولی وقتی بیایند ماندگارتر از بقیه هستند. اضطرار ایتالیا و فرانسه را هم ندارند. به نظر میرسد با اجرایی شدن برجام و رفع تحریمها و گشایشهای مالی و بانکی، آنها میخواهند ابتدا زمینههای همکاری سنتی و سابق خویش را احیا کرده و سپس سرمایهگذاریهای جدیدی را انجام دهند. از سوی دیگر، آلمان از جمله کشورهای است که نسبت به وزن، نفوذ و قدرت ایران در معادلات منطقهای آگاه است و میداند که ایران از نظر سیاسی و ژئوپولتیک قدرت تاثیرگذاری بالایی در خاورمیانه دارد. اکنون آثار وضعیت بحرانی خاورمیانه خود در مقابل اروپاییان نشان داده و اروپا با دو بحران تروریسم و موج آوارگان روبهرو است. بخش عمدهای از آوارگان نیز میخواهند به آلمان بروند و این کشور هم توانایی پاسخ دادن به این حجم از آوارگان را ندارد. این دو مساله موجب شده تا مسائل خاورمیانه برای آلمان از اهمیت بسیاری برخودار باشد و برای حل مسائل آن با ایران همکاری کنند.
چندی پیش کمیسیون اقتصادی مشترک ایران و آلمان پس از ١۵ سال تشکیل شد. این کمیسیون چه کارکردی دارد؟ و چه تاثیر عملی را میتواند بر همکاریهای تهران و برلین داشته باشد؟
در کشورهایی با اقتصاد باز، سالها است که کمیسیون مشترک اقتصادی دیگر نقش عمدهای ایفا نمیکنند. این نوع کمیسیونها بیشتر در رابطه با کشورهایی با اقتصاد دولتی تاثیرگذار هستند و نباید این انتظار را داشته باشیم که این کمیسیون مشترک با آلمان همان تاثیر کمیسیون مشترک با چین یا روسیه را داشته باشد. با این حال، تشکیل شدن آن پس از ١۵ سال خود یک گام مثبت و رو به جلویی است و میتواند به از بین بردن برهمریختگیها در روابط اقتصادی دو کشور کمک کند. در این کمیسیون دو کشور میتوانند چارچوب همکاریها را تعیین و با بررسی موافقتنامهها و قراردادهای قبلی، نقاط ضعف و مورد نیاز را شناسایی کنند. از سوی دیگر، این کمیسیون میتواند به همکاری تجار و بخش خصوصی دو کشور کمک کند و آنها را در کنار یکدیگر قرار دهد.
هم مرکل و هم زیگمار گفتهاند که عادی شدن روابط ایران و آلمان منوط به پذیرش اسراییل از سوی ایران است. آیا این مساله نمیتواند مانعی برای گسترش روابط دوجانبه باشد؟
من فکر نمیکنم این مساله مانع روابط دو کشور باشد. سیاست خارجی ایران و نظرات کشورمان در خصوص مسائل مختلف پس از ٣٧ سال، برای آلمان و خیلی از کشورها روشن است و چیزی نیست که کسی از آن خبر داشته باشد. ولی من اعتقاد دارم سخنان اینچنینی بیشتر برای پاسخ دادن به برخی از فشارهای احزاب، فعالان سیاسی، اعضای پارلمان و مطبوعات که حامی رژیم صهیونیستی هستند، باشد و بیشتر مصارف داخلی دارد. در واقع این سخنان برای آرام کردن آنها است مگرنه روابط ایران و آلمان حالت عادی دارد و در وضعیت ویژهای نیست. همچنین آلمان میداند که نظر ایران در این باره محکم است و قابل تغییر هم نیست. در صورتی که این سخنان جدی بود، آنها این همه تلاش برای نزدیکی دوباره به ایران و افزایش همکاریها را انجام نمیدادند و این سفرها معنایی جز تمایل جدی برای همکاری با ایران ندارد.
ایران با بسیاری از کشورهای غربی در زمینه حقوق بشر اختلافاتی دارد. تا چه اندازه این مساله میتواند بر روابط اقتصادی دو کشور سایه بیندازد؟
اتحادیه اروپا سه فاکتور را برای توسعه روابط با کشورها اعلام کرده است: رعایت حقوق بشر، دموکراسی و اقتصاد بازار. اگر کشوری این فاکتورها یا یکی از آنها را نداشته باشد، به معنای عدم رابطه و قطع آن نیست. از سویی، اگر به صورت ریز به روابط کشورهای اتحادیه اروپایی با کشورهای دیگر نگاه کنیم، مشاهده میکنیم که در بسیاری از موارد این فاکتورها رعایت نمیشوند. با این حال، آلمانیها، هماکنون از وضعیت ایران آگاه هستند. آنها میدانند که ایران به سرعت به سمت خصوصیسازی در حال حرکت است و تنها اقتصادی که در منطقه تقریبا با ثبات باقی مانده و امکان رشد را دارد، ایران است. آنها وضعیت حقوق بشر و دموکراسی را با کشورهای دیگر منطقه مقایسه میکنند. هیچ کشوری در منطقه به اندازه ایران با ثبات نیست. هیچ کشوری به اندازه ایران انتخابات برگزار نکرده است. تنها کشوری است که دموکراسی نسبی در آن برقرار است. البته این سخن به معنای نادیده گرفتن ضعفهای ما هم نیست.
تا چه اندازه گفتوگوهای صریح ایران و آلمان میتواند به حل و فصل اختلافات طرفین درباره حقوق بشر کمک کند؟
ایران از گفتوگو در رابطه با مسائل حقوق بشر با هیچ کشوری هراسی ندارد و از آن فرار نمیکند. در طول دهههای گذشته نیز گفتوگوهای مفصلی میان ایران و کشورهای اروپایی نسبت به حقوق بشر صورت گرفته و بعضا نتایجی را هم در پی داشته است. در این باره هم تمامی ضعفها به سمت ایران نیست و ایران در صندلی متهم قرار ندارد بلکه ایران هم انتقادات جدی بسیاری برای گفتن دارد. شما در مساله یمن نگاه کنید. عربستان و امارات یک جای سالمی در این کشور باقی نگذاشتهاند ولی آلمان و غرب یک واکنش جدی از خود نشان نداده و حتی به فروش سلاح به این کشور ادامه داده است. در مجموع من فکر میکنم که گفتوگوهای جدی میان ایران و آلمان بیتاثیر نیست و میتواند حتی به توسعه روابط میان دو کشور هم کمک کند.
مقامات آلمانی گفتهاند که این کشور علاقه دارد تا ایران به محور ثبات و امنیت خاورمیانه تبدیل شود. تاکنون همکاریهای تهران و برلین در رابطه با بحرانهای منطقهای و از جمله بحران سوریه چگونه بوده است؟
یکی از دلایل عمده نزدیک شدن آلمان به ایران بیتردید تلاش برای حل و فصل بحرانهای خاورمیانه است. همانطور که گفته شد، آلمان نسبت به قدرت و توان بالای ایران در منطقه آگاه است و میداند که بدون ایران امکان حل و فصل بحرانهای منطقه مانند سوریه، یمن و عراق ممکن نیست. در این راستا، رایزنیهایی میان دو کشور انجام شده است و احتمالا در این سفر ترتیبات بیشتری برای انجام مشورت در این باره صورت خواهد گرفت. ایران هم علاقهمند به حل و فصل بحرانهای خاورمیانه است و به همین خاطر، بیمیل به توسعه روابط خود با جامعه بینالمللی در این باره نیست.
چرا سفر به برلین در دور نخست سفرهای آقای روحانی به اروپا قرار نداشت؟ آیا در شرایط کنونی انجام این سفر امکانپذیر است؟
من فکر میکنم مهمترین عامل در ایجاد چنین مسالهای، به دلیل فشارهایی است که دولت آلمان احساس میکند. با گذشت سالها از جنگ جهانی دوم، آلمان همچنان فشارهای بسیاری را نسبت به یهودیان احساس میکند و آثار آن نیز هماکنون ادامه دارد. هماکنون لابیهای حامی اسراییل و رژیم صهیونیستی فشارهای بسیاری را بر دولت آلمان وارد کردهاند تا این کشور روابطش را با ایران توسعه ندهد. در چنین شرایطی آلمان نمیخواهد بیش از این لابیهای اسراییلی و رژیم تلآویو را عصبانیتر کند. همچنین باید گفت علاوه بر فشارهایی که دولت آلمان از سوی لابیهای ضدایرانی برای عدم دعوت از مقامات عالی ایران احساس میکند، نکته دیگری هم در به تاخیر افتادن دعوت از آقای روحانی موثر بوده و آن نکته، این است که آلمانیها بهشدت محافظهکار هستند. با توجه به سروصداهای مطرح شده در خصوص عدم حل و فصل برقراری مناسبات مالی میان ایران با بانکهای اروپایی و از آنجایی که در این نوع سفرها قراردادهایی میان طرفین امضا میشود، دولت آلمان نمیخواهد قراردادهایی را امضا کند و تعهداتی را بپذیرد که امکان اجرایی شدن آنها فراهم نیست. آنها منتظر حل و فصل مسائل مالی و اقتصادی ایران با دنیا هستند و به نوعی میخواهند جای پایشان محکم باشد. من فکر میکنم با حل اختلافات میان ایران و اروپا در مورد همکاریهای بانکی و تسهیل در روابط اقتصادی میان طرفین، آنها پیشقدم میشوند و سفری در سطح عالی صورت میگیرد. نوع مدیریت آلمانی هم این گونه است و با نظم خاص خودشان جوانب امر را مدنظر قرار داده و درصدد رفع موانع برمیآیند. این نوع مدیریت، برخلاف مدیریت ایتالیاییها و حتی فرانسویهاست. آنها میخواهند برای خودشان فرصتسازی کنند در حالی که آلمانیها معتقدند فرصت وجود دارد و نیاز به ساختن فرصت نیست. با این وجود و با توجه به پیشگام شدن امریکا برای حل و فصل مسائل مالی میان ایران و بانکهای اروپایی، امیدها افزایش یافته و برای همین شاهد زمزمههایی در میان مقامهای آلمانی و رسانهها در دعوت از آقای روحانی هستیم.
دعوت رسمی از آقای روحانی و سفر رییسجمهور به آلمان، با چه واکنشهایی از سوی لابیهای ضدایرانی روبهرو خواهد شد؟
دو لابی قدرتمند در آلمان علیه ایران فعال هستند؛ لابی اسراییل و لابی اعراب به رهبری عربستان. لابی صهیونیستها از ابتدای انقلاب علیه ایران فعال بوده ولی در سالهای اخیر لابی سعودی و شورای همکاری خلیج فارس در آلمان هم به کمک آنها آمده و با در پیش گرفتن استراتژی تهاجمی، میخواهند هزینههای افزایش رابطه با ایران را بالا ببرد و مانع از ارتقای روابط شده یا حداقل در آن تاخیر ایجاد کنند. به طور مثال، قرار بود که آقای زوما، رییسجمهور آفریقای جنوبی در اسفند ماه به تهران بیاید. پیش از انجام این سفر، عادل الجبیر سفری به آفریقای جنوبی داشت و بلافاصله پیش از آن شاهد بودیم که دفتر رییسجمهور آفریقای جنوبی به بهانههایی سفر را به زمان دیگری موکول کردند. حتی او ابتدا به ریاض سفر کرد و پس از گذشت چندی به تهران سفر کرد. در رابطه با کشورهای شبه قاره هند هم همین مسائل اتفاق افتاد و اینها نشان از فعال بودن لابی سعودی است. با این حال، فشارهای لابیهای اسراییلی و عربستانی هر چقدر هم باشد، حداکثر میتوانند تاخیر ایجاد کنند و نمیتوانند نفس روابط را تحتالشعاع قرار دهند. دولت آلمان اراده توسعه روابط با ایران را دارد و با ایجاد گشایشهای مالی و حل مسائل فنی باقی مانده آنها حتما از آقای روحانی دعوت خواهند کرد.
منبع:
فرجیراد, عبدالرضا, مصاحبه توسط محمد ابراهیم ترقینژاد. استاد ژئوپولیتیک و تحلیلگر مسائل اروپا تهران: روزنامه اعتماد, (28 اردیبهشت 1395): 10.
0 Comments