جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
منافع آمریکا در رقابت پایدار و مدیریتشده با پکن
تارون چابارا و همکاران وی در یادداشتی که وبسایت نشریه فارن افرز آن را منتشر کرد، نوشتند: اکنون پکن بهعنوان یک قدرت برتر فنآوری در جهان، آشکارا به دنبال پیشی گرفتن از آمریکاست و بودجه دفاعی آن احتمالاً در دهه 2030 از بودجه دفاعی آمریکا بیشتر خواهد شد. ظهور چین، رقابت شدید با آمریکا در همهی امور، از تجارت و جاسوسی سایبری گرفته تا نفوذ در سازمانهای بینالمللی نظیر سازمان ملل را در پی داشته است. اگرچه مشکلات دموگرافیکی و زیست- محیطی احتمالاً رشد اقتصادی چین را کند خواهد کرد، اما تهدید عظیم چین بر منافع آمریکا در دهههای آینده را از بین نخواهد برد.
دولت ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، به رقابت با چین پرداخته و به جنگ تجاری علیه پکن مبادرت کرده و بودجه دفاعی را برای مقابله با این تهدید بزرگ در هندواقیانوسیه، افزایش داده است. بااینحال، درحالیکه جناح راست سیاسی در آمریکا به رقابت با چین متمایل شده است، جناح چپ همچنان با ایده رقابت ژئوپلیتیکی مخالف است. بسیاری از ترقی خواهان بیم آن دارند که زیادهروی در رقابت، بر چین هراسی، ملیگرایی افراطی و احتمالاً جنگ دامن خواهد زد. سایر گروههای جناح چپ نیز نگران هستند که رقابت قدرتهای بزرگ به تقویت تشکیلات صنعتی- نظامی منجر خواهد شد و قوه مجریه را به استفاده هرچه بیشتر از زور سوق خواهد داد.
ترقی خواهان بهدرستی رویکرد ناسنجیده ترامپ در قبال چین را موردانتقاد قرار داده و آن را «رویارویی بدون رقابتپذیری» توصیف کردهاند که به کشاورزان و تولیدکنندگان آمریکا آسیب میزند. بااینحال، تردید جناح چپ آمریکا درتهدید چین، راه را برای خطر تهاجم منطقهای، دخالت دولتی در اقتصاد و رفتار سرکوبگرانه چین باز میگذارد. چشمپوشی از این واقعیت، باعث از دست رفتن فرصت خواهد شد. جناح چپ باید در مخالفت سنتی خود با رقابت ژئوپلیتیکی، تجدیدنظر کرده و بداند که بسیاری از دستاوردهای داخلی حاصل پاسخ به تهدیدهای خارجی است.
آمریکاییها اغلب پیروزیهای لیبرال مانند جنبش حقوق مدنی را امور داخلی میدانند؛ اما رقابت با رقبای خارجی در تبدیل امیدهای جناح چپ به اصلاحات ملموس نقش حیاتی داشته است. نقش مارتین لوترکینگ در داستان ترقیخواهی غیرقابلانکار است اما نقش هیتلر و استالین هم قابلانکار نیست. هر جا آمریکاییها با یک دشمن خارجی درگیر شدند، تمایل بیشتری به کنار گذاشتن اختلافات خود و فداکاری در راه هدف مشترک نشان دادند.
همچنین، این فداکاریهای مشترک در زمان جنگ و رقابت ژئوپلیتیکی موجب نیرومندی زنان و گروههای اقلیت شده است. جنگ با امپراتوری آلمان در جنگ جهانی دوم عامل اصلی اعطای حق رأی به زنان بوده و جنگ سرد نیز فاکتور حیاتی پایان جداسازی و تبعیض [علیه سیاهپوستان] در مدارس دولتی بشمار میرود.
برعکس، هنگامیکه رقابت ژئوپلیتیکی کاهش یابد، ترقیخواهی در داخل [آمریکا] غالباً متوقف میشود. پایان جنگ باید سود صلح به همراه داشته باشد و منابع را از برنامههای نظامی به برنامههای اجتماعی سوق دهد؛ اما بیشتر از اینها، سود صلح به ثروتمندان تعلق میگیرد. با کاهش تهدیدها، دولتها مالیاتها و مقررات را کاهش میدهند و نابرابریها افزایش مییابد.
بااینحال، این سوابق بدین معنا نیست که جنگ با چین پاسخ مشکلات آمریکاست. درگیری نظامی به یک فاجعه جهانی منجر خواهد شد و باید از چین هراسی و «دشمنتراشی» اجتناب شود؛ اما رقابت پایدار و مدیریتشده با پکن برای منافع ملی آمریکا ضروری بوده و برای ترقی خواهان نیز سودمند خواهد بود. جناح چپ باید از فرصت ناشی از رقابت خارجی برای پیشبرد برنامههای ترقیخواهانه داخلی (استقبال از یک طرح سرمایهگذاری بلندپروازانه، نوآوری، یکپارچگی اجتماعی و بازسازی ملی) استفاده کنند. در انجام این کار، ترقی خواهان باید از تهییج مردم پرهیز کرده و به آموزش آنها بپردازند.
درهرحال، گزینههای دیگر بسیار بدترند. اگر ترقی خواهان بلندپروازیهای پکن را نادیده بگیرند، احتمالاً سیاست در قبال چین به دست محافظهکاران خواهد افتاد که از چین هراسی و جنگ بیم چندانی ندارند.
رقابت با چین بهواسطه سرمایهگذاری کلان دولتی موجب پیشبرد دستور کار ترقی خواهان میشود. تقریباً در همه دیگر حوزههای سیاسی، جمهوریخواهان از سرمایهگذاریهای کلان فدرال جلوگیری کردهاند؛ اما طرحهای مقابله با چین، فرصتی برای همکاری دوحزبی در اختیار گذاشته است. تقویت سرمایهگذاری در تحقیقات و توسعه علمی، اولویت اول محسوب میشود. بیوتکنولوژی نیز حوزه دیگری است که در آن آمریکا فاقد راهبرد کافیست. رقابت با چین احتمالاً نیازمند اصلاحات در سیاست مهاجرتی آمریکا باشد. با توجه به جامعه باز، تنوع فرهنگی و سابقه مهاجرتی، آمریکا در جذب نخبگان جهان از دست بازتری برخوردار است.
باید با آگاهی تاریخی و احتیاط با کارت چین بازی کرد. حتی اگر واشنگتن در مسائلی نظیر تغییرات اقلیمی و پیشگیری از بیماری با پکن همکاری کند، رقابت شدید با چین اجتنابناپذیر است. این رقابت نیازمند احیای رهبری آمریکا در نهادهای چندجانبه است (که توسط ترامپ احیا شده است). همچنین، مقامات آمریکا باید خصومت با مردم چین را با رقابت با دولت این کشور از هم تمییز کنند. اگر ترقی خواهان ماهرانه با کارت چین بازی کنند، خواهند توانست از بومیگرایی، نظامیگری و بنیادگرایی بازاری جلوگیری کرده و دوره جدید سرمایهگذاری ملی، همبستگی و اصلاحات را نوید دهند.
0 Comments