این اندیشکده در گزارش خود آورده است: آمریکا برخوردار از نیرویهای مسلحی است که در درجه اول باید به محافظت از کشور در برابر حمله و حفاظت از منافع آن در خارج بپردازند. کاربردهای ثانویه ای که از ارتش آمریکا می شود، عبارتند از: کمک به مقامات غیرنظامی در زمان فاجعه یا مانع شدن از اینکه دشمنان به تهدید منافع آمریکا بپردازند، اما هدف اصلی این نیرو، ممکن ساختن این وضعیت است که واشنگتن در صورت لزوم اراده خود را به طور فیزیکی بر دشمن تحمیل کند.
در نتیجه، درک وضعیت نظامی آمریکا با توجه به منافع امنیت ملی حیاتی آمریکا، تهدیدات برای این منافع و چارچوبی که آمریکا در آن ممکن است مجبور به استفاده از « قدرت سخت » شود، بسیار مهم است. علاوه بر این، مهم است که بدانیم این سه حوزه – محیطهای عملیاتی، تهدیدها و وضعیت فعلی نظامی آمریکا با گذشت زمان به چه شکل تغییر میکنند.
باید توجه داشت این تغییرات می تواند پیامدهای قابل توجهی بر سیاستهای دفاعی و سرمایهگذاری داشته باشد.
با نگاهی به جهان به صورت محیطی که در آن نیروهای آمریکایی برای حفاظت از منافع آمریکا فعالیت می کنند، این شاخص بر سه منطقه اروپا، خاورمیانه و آسیا تمرکز کرد. این تمرکز به سبب همگرایی منافع حیاتی آمریکا و بازیگرانی بوده است که قادرند این منافع را به چالش بکشند.
اروپا
اروپا عمدتا محیطی پایدار، پخته و دوستانه و محل قرار گرفتن قدیمیترین و نزدیکترین متحدان آمریکاست. آمریکا بر اساس قراردادها، پیوندهای قدرتمند اقتصادی و روابط ریشه دار فرهنگی با اروپا ارتباط دارد.
شرکای آمریکا در این منطقه به لحاظ سیاسی با ثبات هستند و با وجود مقروض بودن، خود اقتصادهایی پخته دارند. کشورهای اروپایی ارتشهایی نسبتا مدرن (هر چند در حال کوچک شدن) دارند. حضور درازمدت آمریکا در منطقه، این کشور را به پایگاه و زیرساخت حمایتی به خوبی تثبیت شدهی اروپا تبدیل کرده است و چارچوب اقدام هماهنگ که به واسطه ناتو به وجود آمده است، منطقه را کاملا برای عملیات نظامی مطلوب کرده است.
خاورمیانه
در مقابل، خاور میانه منطقه ای عمیقا آشفته و تقسیم شده به سبب درگیری هاست که رژیمهای اقتدارگرا آن را اداره می کنند و تعداد فزاینده ای از گروههای تروریستی و دیگر گروههای بیثباتکننده در آن وجود دارند. آمریکا با وجود برخورداری از مشارکتهای قوی در منطقه، منافعش با چالشهای امنیتی و سیاسی، تروریسم بینالمللی و تهدید بالقوه از طرف ایران محاصره شده است. آنچه این چالشها را تا حدی جبران میکند، تجربه ارتش آمریکا در منطقه و استقرار زیرساختهایی است که واشنگتن در مدت نزدیک به 25 سال ایجاد کرده و گسترش داده است.
آسیا
از ویژگیهای مشخص آسیا گستردگی آن است که 30 درصد از مساحت خشکی جهان را شامل می شود. این منطقه شامل متحدان دیرینه آمریکاست که با ثبات و دارای اقتصادهای پیشرفته هستند، ولی مسئله مسافت، عملیات نظامی آمریکا را در منطقه از لحاظ زمان و ارسال امکانات از طریق دریایی و هوایی در زمانهای مورد نیاز دشوار می کند.
به طور کلی از نظر آمریکا، شرایط فعلی جهان اکنون «مطلوب» ارزیابی می شود و این به معنای آن است که ارتش آمریکا باید قادر باشد قدرت نظامی خود را در هر نقطه از جهان در صورت لزوم نشان دهد و به دفاع از منافع خود بدون مخالفت قابل توجه یا سطوح بالایی از خطر بپردازد.
تهدیدات برای منافع آمریکا
هر یک از شش بازیگر تهدیدکنندهای که در این ارزیابی بررسی شدند – بازیگران دارای ابزار تهدید و یک الگوی رفتاری تحریک کننده – در طول سال 2015 همچنان تهاجمی خواهند بود و در مجموع همبستگی غافلگیرکنندهای از قابلیتهای فیزیکی و استحکام یا انسجام حکومت وجود نخواهد داشت.
تمام شش تهدید در رفتار و تاثیر بر مناطق خود کاملا مشکل ساز بودهاند، ولی روسیه و چین همچنان نگرانکنندهترین تهدیدها هستند. این نگرانی به دلیل سرمایهگذاریهای آنها در نوسازی و گسترش سریع تواناییهای نظامی تهاجمی خود و به دلیل تاثیر ماندگارتر آنها در مناطق مربوطه خود از طریق اقداماتی مانند مشارکت فعال روسیه در درگیری در اوکراین و اقدامات تحریککننده چین در جزایر در آبهای بینالمللی مورد مناقشه در دریای چین جنوبی بوده است.
کره شمالی نیازمند توجه دائم است، نه به این دلیل که دارای توانایی قابل توجهی برای استفاده از قدرت مبارزه متعارف علیه آمریکا به طور مستقیم است، بلکه به دلیل داشتن سلاح هسته ای که قادر به رسیدن به تاسیسات نظامی آمریکا و شرکای امنیتی و اقتصادی مهم واشنگتن در منطقه است. علاوه بر این، جنگ متعارف بین کره شمالی و کره جنوبی، نتایج عمیقی را برای اقتصاد جهان به همراه خواهد داشت.
به همین شکل، فعالیتهای تروریستی در پاکستان و افغانستان، دارای پتانسیل قوی برای زدن جرقه یک درگیری در مقیاس بزرگ بین پاکستان و هند (دو قدرت هستهای) یا حتی ایجاد تهدید هسته ای برای دیگران در صورتی است که تندروها کنترل زرادخانه هستهای پاکستان را به دست آورند یا موجب بیثباتی دولت پاکستان شوند. در نتیجه، کنترل مثبت بر موجودی سلاحهای هستهای از بین خواهد رفت.
در نهایت، اگر ایران و گروههای فعال در خاورمیانه توانایی فیزیکی بیشتری برای نمایش قدرت نظامی در خارج از مناطق اطراف خود به دست آورند، نسبت به اکنون تهدید بزرگتری برای منافع امنیتی آمریکا به شمار خواهند رفت.
روی هم رفته، اینطور باید ارزیابی کرد که تهدید جهانی برای منافع ملی مهم آمریکا در سال 2015 افزایش یافته است.
وضعیت قدرت نظامی آمریکا
در نهایت، این اندیشکده قدرت نظامی آمریکا را در سه حوزه ارزیابی کرده است که عبارت بودند از: قابلیت، ظرفیت و آمادگی. این سه حوزه ارزیابی برای این پرسشها مهم هستند که آیا آمریکا مقدار کافی از قدرت نظامی مناسب و مدرن در اختیار دارد و اینکه آیا واحدهای نظامی قادر به انجام عملیات نظامی در زمان تقاضا و به شکل مؤثر هستند.
موضوع مشترک همه نیروهای مسلح آمریکا و توانایی هسته ای این کشور، اضمحلال نیروها به سبب سالها سرمایهگذاری پایین، اجرای ضعیف برنامههای نوسازی و اثرات منفی کاهش بودجه بر آمادگی و ظرفیت نظامی است.
در حالی که ارتش پس از 11 سپتامبر سال 2001 به شدت بر عملیاتها در درجه اول در خاورمیانه و مکانهای دیگر متمرکز بوده، تجربه با ارزش رزمی، زودگذر بوده است. تجربه با ارزش جنگ در طول زمان با خروج نظامیان دارای تجربه از نیروها از بین میرود و این تجربهها صرفا برای عملیات آینده که مشابه باشند، ربط مستقیم خواهد داشت.
بنابراین، هر چند نیروی مشترک فعلی در برخی از انواع عملیات، با تجربه است، این نیرو هنوز پیر است و توانایی آن برای انجام عملیات کاهش مییابد.
این خصوصیتها نشان داده شده بازتابی از صلاحیت هر کدام از اعضای نیروهای مسلح یا حرفه ایگری نیروهای مسلح یا نیروی مشترک به صورت یک کل نیست. این خصوصیتها همچنین نشاندهنده قدرت نسبی ارتش ایالات متحده نسبت به ارتشهای دیگر در سراسر جهان نیستند. در عوض، آنها ارزیابی سازمانی، برنامهریزی و کارآمدی قدرت نظامی سخت آمریکا هستند.
0 Comments