کریستوفر واترسون و آدام کامرات – اسکات[1] در مقالهای که در مجله نیروهای مسلح و جامعه (Armed Forces & Society) منتشر شد، نوشتند: از دهه 1990 به بعد نیز موضوعات مرتبط با حوزه سلامت و بهداشت به شکل فزایندهای در مباحث امنیت و سیاست خارجی وارد شدند.
دلیل عمده این مساله، شیوع بیماری های عفونی است که می تواند پیامدهای بالقوه فیزیکی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی عمیقی به همراه داشته و به تبع آن، ثبات و کارکرد اجتماعی را تحت الشعاع قرار دهد.
وقوع حوادثی همچون نامه های آلوده به سیاه زخم در سال 2001، سندروم حاد تنفسی (سارس) در سال 2003، رسوایی آلودگی شیر خشک به ملامین در چین در سال 2008، آنفلوانزای خوکی در سال 2009 و بیماری ویروسی ابولا در غرب آفریقا در سال 2014، از جمله مواردی بودند که سیاستمداران، تصمیمگیران، تحلیلگران، پزشکان و دانشگاهیان آنها را تهدیدهایی برای امنیت ملی، منطقهای و بین المللی قلمداد کردند.
با توجه به اهمیت این موضوع، بسیاری از دولت ها، منابع مالی و انسانی عظیمی را برای مقابله با این تهدیدات اختصاص دادند. مضاف بر آنکه اهمیت بهداشت عمومی جهانی نیز به یکی از دغدغه های اصلی دولت ها تبدیل شده است.
افزایش چشمگیر کمکهای توسعهای آمریکا از 7 / 5 میلیارد دلار در سال 1990 به 9 / 26 میلیارد دلار در سال 2013 که با هدف تقویت سیستمهای بهداشتی و آمادگی عمومی در کشورهای با درآمد کم و متوسط صورت می پذیرد حاکی از اهمیت این تهدید نوظهور برای جامعه جهانی است.
در همین راستا تعهدات مالی سایر کشورهای ثروتمند در اعطای کمکهای توسعهای حوزه بهداشت در بین سالهای 1990 تا 2010 پنج برابر رشد داشته است.
در همین حال با امنیتی شدن موضوع بیماری های همهگیر به ویژه آنفولانزا، بحثی مبتنی بر دخالت بیشتر ارتش و سایر نهادهای امنیتی در برنامه ریزی و واکنش به عوارض جانبی وقایع مربوط به آن مطرح شد. بر همین اساس نیز بودجه بخشهای دفاعی و سازمانهای امنیتی تقویت شدند و ارتش نیز برای حضور فعالتر در حوزه سلامت به ویژه در دوران صلح تشویق شده است.
با همین هدف هم بود که نیروهای نظامی آمریکا و چند کشور دیگر در سال 2014 جهت کمک برای مبارزه با شیوع ابولا به منطقه غرب آفریقا اعزام شدند. این همان چیزی است که برخی آن را امنیتی شدن بهداشت جهانی معرفی می کنند.
ایفای چنین نقشی از سوی ارتش نه تنها بهداشت جهانی را بهبود می بخشد، بلکه به نوعی به حفظ سلامت و بهداشت نیروهای نظامی که ستون و اساس امنیت هر کشوری محسوب میشوند، کمک خواهد کرد. این نوع نگرش حاکی از تغییر نقش ارتش های ملی در مبارزه با بیماری های همه گیر است که در طی زمان و در واکنش به تغییر ماهیت مفهوم امنیت حادث شده است.
دخالت بیشتر ارتش در مبارزه با بیماری های همه گیر، با وجود آنکه مورد استقبال بسیاری قرار گرفته، اما با انتقادهایی نیز مواجه شده است:
– ناسازگاری فرهنگی و کارکردی ارتش با حوزه سلامت؛
– انحراف ارتش از نقش اصلی خود و غرق شدن در نقش های فرعی؛
– سوء استفاده احتمالی دولت ها از موضوع مبارزه با بیماری های همه گیر برای استقرار ارتش در مناطق استراتژیک سایر کشورها.
آنفولانزا و کارکردهای بهداشتی ارتش در مبارزه با آن
ویروس آنفولانزا با توجه به سرعت سرایت آن همواره جزء خطرناکترین بیماریهای همه گیر در جهان محسوب شده و تاکنون میلیون ها نفر از مردم جهان را به کام مرگ کشانده است. بدترین نوع تاریخی از خسارت ناشی از آنفلوآنزا متعلق به سالهای 1918-1919 است.
آنفولانزای اسپانیایی در آن زمان که مصادف با جنگ جهانی اول بود، باعث مرگ میلیون ها نفر از مردم جهان شد. حتی بعد از جنگ جهانی اول نیز بسیاری از سربازان به همین دلیل جانشان را در بیمارستانها و خانههای خود از دست دادند. بعد از آن نیز دو همهگیری جهانی دیگر به خاطر آنفولانزا یعنی در سالهای 1957 و 1968 رخ داد.
با توجه به اهمیت شیوع این بیماری و پیامدهای مرگبار آن، ارتش قادر است تا از ظرفیت های بالقوه خود برای مبارزه با آن بهره برد:
– ارتش با توجه به سطح دسترسی بالای خود به مناطق دوردست و ناامن، می تواند به جمع آوری نمونه های بیماری و آزمایش آن ها در پایگاه های نظامی خود اقدام نماید.
– بهره مندی شبکه های بهداشت و سلامت از امکانات و تجهیزات بهداشتی و آزمایشگاهی ارتش که عمدتا از نمونه های غیرنظامی خود مجهزتر و به روزتر هستند.
– با توجه به آنکه پس از شروع بیماری های همه گیر به سرعت امکانات و زنجیره تامین خدمات عمومی فلج و بعضا نیز به فروپاشی نظم عمومی منجر می شود؛ ارتش قادر است تا با تجمیع و بسیج ظرفیت های سخت افزاری و نرم افزاری خود اقدام به ارائه خدمات ضروری و اورژانسی به شهروندان و به ویژه بیماران نماید.
ارتش علاوه بر ارائه کمک های بالقوه به جوامع مدنی، منفعت درون ساختاری برای مبارزه با آنفولانزا دارد. به لحاظ تاریخی، آنفولانزا آمادگی نظامی سربازان را تحت تاثیر قرار میدهد و در انجام عملیاتهای نظامی و تدارکات خلل ایجاد می کند. بنابراین یک ضرورت فوری و عمیق برای برنامه ریزی، مدیریت، پیشگیری و مقابله با آن ها در ارتش نیاز است. فارغ از این ها، ارتش میبایست نسبت به مراقبت بهداشتی کامل از نیروهای خود و به ویژه سربازانی که در زمان صلح برای انجام خدمت به ارتش اعزام شده اند، تعهد اخلاقی داشته باشد.
نتیجه گیری
گسترش مفهوم امنیت در دوران پس از جنگ سرد، حوزه تهدیدات بالقوه امنیت ملی را افزایش داد. همچنانکه بیماری های جدید عفونی از جمله آنفولانزای همه گیر به عنوان تهدیدی فردی، منطقهای و بینالمللی قلمداد می شوند که نیازمند توجه بیشتر همه نهادها از جمله نهادهای نظامی و ارتش به این مقوله میباشد.
ارتش ابزارهای بالقوه ارزشمندی برای مقابله با بیماریهای همه گیر در اختیار دارد که میتواند افزایش نقش این نهاد را در برنامههای غیرنظامی از جمله ارائه کمکهای ملی برای مبارزه با آنفولانزا در سطوح ملی، بین المللی و همچنین در میان نیروهای خودی توجیه کند.
[1] Watterson, Christopher, and Adam Kamradt-Scott. “Fighting Flu Securitization and the Military Role in Combating Influenza.” Armed Forces & Society (2015): 0095327X14567364.
0 Comments