سارا لین در تحلیلی که اندیشکده انگلیسی راسی منتشر کرد، نوشت: تبادل صریح و شفاف دیدگاه ها، میان آمریکا و روسیه همچنان ادامه دارد. اشتون کارتر، وزیر دفاع آمریکا، در سخنرانی خود در هفتم سپتامبر در دانشگاه آکسفورد اقدامات روسیه را «بلندپروازی آشکار برای زدودن نظم سازمان یافته بین المللی» توصیف کرد، «نظمی که به بهترین نحو در خدمت آمریکا، متحدان و شرکای این کشور، جامعه بین المللی و در واقع خود روسیه است».
انتقاد کارتر بی پاسخ نماند و سرگئی شویگو، وزیر دفاع روسیه در پاسخ متقابل اظهار کرد که هیچ کس «نباید نظم بین الملل را با نظم آمریکایی اشتباه بگیرد». آمریکا به همراه شرکای غربی خود پایه و اساس اصلی نظم بین المللی موجود را پیوسته نابود می کنند که با بوسنی و کوزوو شروع شد و شامل عراق و لیبی هم شده است».
بی شک، این تبادلات از رقابت راهبردی بین این دو قدرت حکایت می کند که دارای درجات مختلفی است. با این حال، همانطور که توافق اخیر آمریکا- روسیه در مورد سوریه به طور بالقوه نشان می دهد، این امر همچنین بیانگر آن است که کرملین هنگامی که منافعش ایجاب کند، به همکاری نیز متمایل است.
مداخله روسیه در سوریه دلایل مختلفی دارد، اما این اقدام در راستای تمایل دیرینه مسکو به بررسی واکنش احتمالی آمریکا به تنظیم «نظم جهانی بین المللی» صورت گرفته است. روسیه در این کار موفق شده است و توافق اخیر روسیه-آمریکا درباره آتش بس در سوریه هدف کلیدی روسیه را تقویت می کند که همان ایجاد تصویری است که آمریکا و روسیه را در حل و فصل بحران خاورمیانه، همتایی مساوی قلمداد کند.
این همکاری ناشی از انگیزه دیگری نیز هست. روسیه از چیزی که آن را نظام مشروع سوریه تلقی می کند، یعنی از بشار اسد، حمایت کرده است. با این حال، روسیه باید بداند که تا زمانی که از نظام دمشق حمایت کند و این نظام پیروزی قاطع نظامی به دست نیاورد، روسیه در جنگی که پایان آن معلوم نیست گرفتار خواهد بود. از این رو، توافق روسیه با آمریکا به طور غیرمستقیم به نفوذ بالقوه مسکو در این نظام می افزاید.
تنها در چند هفته و روزهای آینده مشخص خواهد شد که آیا روسیه و متحدان وی ضوابط این توافق را رعایت می کنند یا خیر. تایید این توافق توسط اسد و به ویژه ایران، زنگ خطر را برای آمریکا به صدا درآورده است مبنی بر اینکه این توافق ممکن است به عنوان راهی برای ربودن گوی سبقت از دست ائتلاف به رهبری آمریکا و گروه های معارضه شورشی مورد استفاده قرار گیرد.
از سوی دیگر، آمریکا به خوبی از خطر مشارکت اطلاعاتی با روسیه آگاه است و می داند که روسیه نیز ممکن است این اطلاعات را در اختیار نظام سوریه بگذارد تا گروه های مورد حمایت آمریکا را مورد هدف قرار دهد. بنابراین، اگرچه روسیه و آمریکا، گروه های داعش و جبهه فتح الشام (سابقا جبهه النصره) را هدف قرار می دهند، اما تردید روسیه به موضع رسمی واشنگتن و حمایت آن از برخی گروه های شورشی تحت عنوان «معارضه» مشروع، قابل درک است. با توجه به اینکه جبهه فتح الشام با گروه های دیگری همکاری می کند که آمریکا آنها را تروریست تلقی نمی کند، هر نوع مشارکت اطلاعاتی بین واشنگتن و مسکو به روسیه (و حتی به دولت سوریه) امکان می دهد تا طیف گروه های مخالف مورد هجوم خود را وسیع تر کنند.
با وجود همه این نقایص بالقوه، توافق با آمریکا فرصت های بیشتری در اختیار روسیه قرار می دهد و مخصوصا به دولت سوریه اعلام می کند که مسکو می تواند درصورتی که شرایط ایجاب کند در همکاری های خود انعطاف داشته باشد. همچنین، این توافق به کرملین امکان می دهد تا به مردم روسیه نشان دهد که رهبری کشور به تطویل این جنگ طولانی متمایل نیست آن هم در زمانی که اقتصاد کشور ضعیف است، روسیه متحد (حزب پوتین) بیش از پیش در حال از دست دادن محبوبیت خود در آستانه انتخابات پارلمانی است و اعتصابهای و اعتراض های پراکنده ای به اوضاع اقتصادی کشور صورت گرفته است.
معلوم نیست که مسکو دقیقا چقدر در دولت سوریه نفوذ دارد. واقعیت این است که اسد اغلب حرف هایی زده و کارهایی انجام داده است که در تضاد با جبهه «متحد» ائتلاف روسیه- سوریه بوده است و این امر احتمالا از نفوذ محدود روسیه در وی حکایت دارد. در تایید این مطلب، شایعات تایید نشده حاکی از آن است که روسیه در سال گذشته از اسد درخواست کرده است که از قدرت کناره گیری کند و ظاهرا رهبر سوریه هم آن را نپذیرفته است. به هر حال، تفسیر دیدگاه های اسد چند ساعت قبل از آخرین آتش بس، از تصمیم وی به ماندن در قدرت حکایت داشت و تصریح می کرد که وی همه سرزمین های تحت اختیار «تروریست ها» را باز پس گرفته و کشور را بازسازی می کند.
همچنین، این مورد هم ممکن است صحت داشته باشد که روسیه عمدا نمی خواهد در اسد نفوذ کند تا از دستاویز عدم کنترل بر دولت مستقل، به عنوان بهانه ای آسان برای اهداف آتی خود بهره ببرد. می توان فرض کرد که اگر روسیه واقعا خواهان حرف شنوی اسد بود، مسکو در سپتامبر 2015به راحتی می توانست حمایت هوایی خود را که برای بقای نظام دمشق حیاتی بود، از وی دریغ کند. همچنانکه این فرضیه می تواند بخشی از انگیزه پشت پرده اعلام «خروج» بخش اصلی نیروهای روسی در مارس 2016 بوده باشد. با وجود این، نه روسیه واقعا از جنگ خارج شد و نه رفتار بشار اسد در مذاکرات صلح متحول شد. هر چند که عقب نشینی واقعی روسیه از سوریه در حالی که جنگ همچنان شدید بود (در حالی که هیچ نشانه ای از رسیدن به یک نتیجه قاطع در آینده نزدیک دیده نمی شود) می توانست بدین معنا باشد که کلا مداخله روسیه بیهوده بوده است و در صورت سقوط اسد، مسکو بیش از پیش نفوذ ژئوپولیتیکی خود را از دست می دهد.
از این رو، گرچه توافق آمریکا- روسیه همواره مورد تردید است، اما این توافق نشان می دهد که چگونه مسکو برای خود در سوریه موقعیت و فرصت فراهم می کند. روسیه در سوریه پیروز نخواهد شد، همانطور که هیچ قدرتی نمی تواند پیروز شود، اما این کشور تطابق پذیری و گاها هم مصلحت گرایی خود را نشان داده است. توافق با آمریکا، روسیه را در صحنه بین المللی به جایگاهی می رساند که خواهان آن است. اما، این توافق همچنین سابقه ای برای همکاری های آینده برجای می گذارد که از وابستگی روسیه به ایران، اسد و حزب الله می کاهد. مسکو احتمالا برای حفظ منافع خود موضع گیری بهتری را انجام خواهد داد.
0 Comments