جاناتان آریل در تحلیلی که اندیشکده صهیونیستی بگین – سادات منتشر کرد، نوشت: خروج مصر از تشکیل «ناتو عربی» علیه ایران هشداری است که صهیونیستها و آمریکا باید فورا در راهبرد خود در قبال خاورمیانه تجدیدنظر کنند. اینکه آمریکا تمام تخم مرغهای خود در جهان عرب را در سبد عربستان سعودی قرار دهد، میتواند یکی از تصمیمات نامناسب در تاریخچه دیپلماسی آمریکا باشد؛ تصمیم نامناسبی که میتواند در صورت دادن نتیجه عکس، عمیقا بر اسرائیل نیز تاثیر بگذارد.
چند هفته پیش قاهره به طور غیرعلنی به ریاض و واشنگتن اطلاع داد که مشارکت خود را در طرح MESA (اتحاد راهبردی خاورمیانه) که طرح ابتکاری ایالات متحده و عربستان برای ایجاد یک ناتوی عربی در برابر ایران است، به حال تعلیق در میآورد.
این بدان معنی است که ایده ناتوی عربی در مراحل اولیه شکلگیری خود از بین رفته است؛ چرا که مصر بزرگترین و یکی از بهترین و مجهزترین ارتشهای جهان عرب را داراست؛ یعنی تنها ارتشی که این توانایی را دارد که وزنهای در برابر ایران باشد.
با اینکه نه قاهره، نه ریاض و نه واشنگتن به شکل رسمی گزارشهایی را که در این زمینه در رسانههای مصری و غربی منتشر شده، تایید نکردهاند، ولی این گزارشها ما را با شیوه اندیشه کنونی مصریها آشنا میسازد. گزارشها و تحلیلهایی که در مطبوعات مصری چاپ میشود، بسیار روشنگر است، زیرا این گزارشها بدون تایید مقامات ارشد هرگز چاپ نمیشد.
مقالاتی که توسط ستوننویسان مختلف مصری چاپ شده است، دلایل مختلفی را درباره دلیل این تصمیم عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهور مصر بیان میکند.
یکی از آنها این بود که سیسی میخواست نارضایتی خود را از چیزی که به باور وی در طرح صلح آمریکاییها وجود خواهد داشت، نشان دهد.
سه علت احتمالی دیگر نیز وجود دارد که نشان میدهد، چرا سیسی تصمیم به خروج از این طرح گرفت.
یکی از این دلایل، عدم اعتماد او به محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی و دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا است. گزارشهای مختلف به نقل از منابع مصری از وجود شک و تردید در مورد شانس ترامپ برای پیروزی مجدد در انتخابات حکایت دارد.
این نگرانی وجود دارد که روی کار آمدن یک دولت جدید دموکرات در آمریکا باعث خواهد شد این دولت، این طرح را کنار بگذارد و به سیاست دوران اوباما برای دلجویی از ایران بازگردد.
مصر همچنین در مورد محمد بن سلمان، حاکم واقعی عربستان، حس خوبی ندارد و به نظر میرسد که سیسی و مشاوران او به محمد بن سلمان به عنوان یک فرد غیرقابل پیشبینی و غیرقابلکنترل نگاه میکنند.
آنها همچنین از جنبه غیر قابل پیش بینی بودن ترامپ نیز ناامید هستند، زیرا این جنبه چیزی است که رهبران عرب از آن تنفر دارند. سیسی و تشکیلات دفاعی مصر هر دو آنها را به عنوان افرادی مستعد اخذ تصمیمات بی جا و بی پروا در نظر میگیرند. سیسی به ترامپ اعتمادی ندارد، زیرا ترامپ همانند یک مداخله گر ماجراجو صحبت می کند، اما مانند یک فرد انزواگرا عمل میکند. خلاصه اینکه سیسی و رهبران ارشد مصر میترسند که باقی ماندن در MESA بیشتر از اینکه برای مصر امتیاز داشته باشد، این کشور را در معرض خطر قرار دهد.
دلیل دوم این است که مصر، برخلاف متحدان سعودی و اماراتی خود، ایران را تهدیدی برای موجودیت خود نمیداند. فرماندهی عالی مصر هیچ دلیلی را برای رنجاندن کامل تهران ندارد، آن هم برای طرحی ابتکاری که سرنوشت آن به طور غیر قابل برگشتی با رهبرانی گره خورده است که مصر درباره آنها محتاط است. آنها میترسند که ترامپ و محمد بن سلمان تصمیماتی عجولانه بگیرند که در این حالت مصر بیشترین هزینه را خواهد پرداخت.
مصر، اتیوپی و سودان را که بخشهای بالای رود نیل را کنترل میکنند، به عنوان مهمترین نگرانیهای امنیتی ملی خود در نظر میگیرد. هر دو کشور برنامههای بلندپروازانهای برای ساخت ایستگاههای برق آبی بزرگ روی قسمتهای تحت کنترل خود از این رودخانه دارند. مصر هر چیزی را که با نیل مرتبط باشد، به عنوان منافع حیاتی و ملی خود در نظر میگیرد که با توجه به وابستگی این کشور به نیل و بارشهای سالانه فصلی آن، تعجب آور نیست.
قاهره بارها و بارها این مسئله را روشن کرده است که هر نوع ساخت و ساز بدون تأیید این کشور، علتی برای جنگ خواهد بود. مصر باید اطمینان یابد که ارتش این کشور میتواند قدرت بازدارنده کافی برای جلوگیری از رجوع به جنگ جهت بازداشتن این دو کشور از راهاندازی و ساخت یکجانبه سد روی رود نیل داشته باشد. متحمل شدن خسارات عمده در صورت وقوع جنگی غیرضروری و برنامهریزی نشده با ایران در راستای این هدف مصر نیست.
دلیل سوم این امر غزه است که در کنترل حماس قرار دارد، گروهی که بر اساس منشور خود به عنوان «یکی از شاخههای اخوان المسلمین» در فلسطین تعریف شده است. سیسی بیرحمانه اخوان المسلمین را در مصر هدف پیگرد و آزار و اذیت قرار داده است و در شرایطی که همه چیز مطابق خواست وی بود، احتمالا دوست داشت، این جنبش را از غزه نیز بیرون براند، اما سیسی میداند که او در چنین شرایطی نیست.
مصر با وجود وابستگی خود به دست و دل بازیهای عربستان سعودی، همچنان روابط خود را با قطر که تحت محاصره عربستان سعودی قرار دارد، حفظ کرده است. شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر ضمن مخالفت با جنگ طلبی ریاض، روابط دیپلماتیک و تجاری خود را با ایران حفظ کرده است. قطر تحت رهبری او از اخوان المسلمین نیز حمایت میکند. امیر قطر ارتباطات نزدیکی با اردوغان، رئیس جمهور ترکیه و حزب اسلامگرای وی و نیز جنبش حماس دارد.
شیخ تمیم یکی از شخصیتهای کلیدی است که در زمانی که اوضاع غزه از کنترل خارج میشود، به وی مراجعه میکنند. از زمانی که تشکیلات خودگردان فلسطین تحریمهایی را علیه جنبش حماس اعمال کرده است، قطر روابط خود را با حماس حفظ کرده است.
ارتش مصر به اندازه کافی برای مبارزه با تروریستهای شبه جزیره سینا با دشواری روبرو است و لذا آخرین چیزی که نیاز دارد این است که حماس اجازه یابد با نیروهای داعش در سینا همکاری کند.
باقی ماندن در MESA میتواند روابط مصر با قطر را تحت تأثیر قرار دهد و این امر به نفع این کشور نیست، زیرا قاهره ترجیح میدهد موضع متعادلتری اتخاذ کند. مصر یک متحد عربستان باقی خواهد ماند، ولی با برخی محدودیتها.
در طول دهه گذشته و بعد از به قدرت رسیدن بنیامین نتانیاهو، تل آویو به تدریج روابط خود را با عربستان سعودی که هنوز هم مخفیانه است، افزایش داده. تصمیم مصر برای خروج از MESA فرصتی را برای بازنگری در آن فراهم میکند. بدون وجود مصر، MESA دارای قابلیت تحققپذیری صفر است.
با توجه به این که مصر، به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین دولت عرب و رهبر سنتی اعراب، به وضوح عدم اطمینان خود را نسبت به نقش رهبری عربستان سعودی نشان داده است، تل آویو باید فورا در استراتژی خود در این زمینه تجدید نظر کند. شاید این امر از نظر سیاستهای داخلی یک سیاست صحیح باشد، اما در صورتی که یک رئیس جمهور دموکرات در کاخ سفید به قدرت برسد میتواند یک استراتژی بسیار خطرناک برای تل آویو باشد.
0 Comments