فیلیپ لوکوره در یادداشتی برای بنیاد کارنگی اروپا نوشت: در نوامبر 2016، در فرانسه کتابی تحت عنوان «انقلاب» منتشر شد. برای سیاستمداران فرانسوی امری غیرمعمول نیست که ایدههای خود را ابتدا در قالب نوشتهها مطرح سازند، به ویژه زمانیکه بلندپروازیهایی برای سمتهای بالاتر دارند.
نویسنده کتاب یادشده فردی 38ساله، کمترشناختهشده و بانکدار سرمایهگذار به نام امانوئل مکرون بود که در سال 2014 در کابینه دوم مانوئل والس، نخستوزیر فرانسه، به وزارت اقتصاد و صنعت منصوب شد و سپس به عنوان جوانترین رئیسجمهوری فرانسه انتخاب شد.
اگرچه کتاب یادشده بد نبود، اغلب تحلیلگران آن را نادیده گرفتند یا از آن انتقاد کردند. کانال خبری بی.اف.ام آن را یک کتاب کلاسیک شمرد و خوانندهای در تارنمای کریتیک لیبرس از کتاب یادشده انتقاد کرد و آن را بیارتباط با انقلاب دانست.
جای تعجب نیست که روزنامه اومانیته از واژه «قلمبه سلمبه» برای توصیف کتاب یادشده استفاده کرد. احتمالا آنها به درستی این کتاب را مطالعه نکردهبودند که اینک با فروش 300 هزار نسخه، در فهرست کتابهای پرفروش قرار دارد.
با توجه به ناتوانی آنگلا مرکل در تشکیل دولت ائتلافی، آن هم دو ماه بعد از انتخابات فدرال آلمان، عادلانه است که بگوییم مکرون میتواند ادعای رهبری اروپا را داشته باشد. آنگلا مرکل که رهبر دوفاکتوی اتحادیه اروپا خوانده شده، در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا برای رهبری اتحادیه وضعیت بهتری بین برابرها داشته است. وی چهار بار صدراعظمی آلمان را در دست گرفتهاست، اما آیا به زودی رئیس جمهور جدید فرانسه یعنی امانوئل مکرون جای وی را در رهبری دوفاکتوی اتحادیه اروپا خواهد گرفت؟
همانطور که لورانت بیگورنه، آلیس بودری و اولیور دوامل، نویسندگان کتاب «مکرون و همان زمان»[1] که اثری به موقع در خصوص پدیده مکرون بود و اخیراً در فرانسه منتشر شد، خاطرنشان ساختند، در حقیقت، رئیسجمهوری فرانسه به شخصه یک انقلاب و شخصیت سیاسی طرفدار اروپا است و این امر به گرمی مورد استقبال نخبگان آلمان و نیز بروکراتهای مستقر در بروکسل قرار گرفته است.
مکرون در سنی به ریاستجمهوری فرانسه انتخاب شدهاست که بسیاری از سیاستمداران فرانسوی در این سن به تجارب و مناصب حرفهای خود چه در سطح دولتی و چه در سطح حوزههای انتخابیه محلی میافزایند. فرصت را مغتنم شمرد تا در برههای از زمان وارد کارزار انتخابات شود که به نظر میرسد توهم رایدهندگان به صورت ویژهای از بین رفتهاست.
سه تن از رؤسای جمهور قبل از وی یعنی ژاک شیراک، نیکلا سارکوزی و فرانسوا اولاند با نوعی دستورکار اصلاحاتمحور به ریاستجمهوری فرانسه انتخاب شده بودند، اما به دلایل سیاسی (ژاک شیراک خواستار برگزاری ناگهانی انتخابات پارلمانی در سال 1997 شده بود و بازنده از این انتخابات بیرون آمد؛ نیکلا سارکوزی با اتحادیههای کارگری مواجه شد و شکست خورد) یا به واسطه فقدان عزم و اراده در تحقق دستورکار خود موفق نشدند. در مورد فرانسوا اولاند، شاید ترکیبی از عملکرد ضعیف اقتصادی متعاقب بحران مالی سال 2008 اروپا، شرایط امنیتی دشوار به واسطه حملات تروریستی متوالی و بیارادگی یک رهبر ناآماده در این امر دخیل بود.
امانوئل مکرون فضایی برای خودش بین نوامبر سال 2016 (با انتشار کتاب انقلاب) و مه سال 2017 (انتخابات ریاستجمهوری) ایجاد کرد. لورانت بیگورنه، آلیس بودری و اولیور دوامل چنین نوشتند: قبلاً هرگز رایدهندگان فرانسوی به این حد علیه سیاستمداران خود سرکشی و بیتوجهی نکرده بودند که نامزد راست افراطی از یک حزب راستگرا به دور نهایی انتخابات ریاستجمهوری فرانسه راه یابد.
امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه در دوره کوتاه حرفه سیاسیاش به سادگی در حمایت از تقویت و تحکیم اتحادیه اروپا صحبت کرده است.
مکرون از سقوط محبوبیت دو حزب سنتی فرانسه سود برد: بنوا آمونِ سوسیالیست به سرعت به واسطه ایدههای رادیکالش که چیزی شبیه مدینه فاضله بود به نامزدی غیرقابل انتخاب در انتخابات تبدیل شد. فرانسوا فیون نخستوزیر سابق و کاندیدای جمهوریخواه نیز، به دلیل رسوایی ناشی از استخدام همسر و فرزندانش در مشاغل جعلی همچون مشاور امور پارلمانی و پرداخت چند هزار یورو از پول دولت به آنها، به نامزدی ممنوعه در انتخابات تبدیل شد. با توجه به ایدههای آرمانگرایانه نامزد سوسیالستها و یأس و نومیدی رأیدهندگان فرانسوی از سیاسمتداران فاسد، امانوئل مکرون به سرعت به عنوان نامزد پیشتاز در انتخابات ریاستجمهوری ظاهر شد.
مکرون به عنوان سیاستمداری جوان در حقیقت خوششانس بود، زیرا ظهور و موفقیتش بهموقع و در زمان درست برای رایدهندگان متوهم اگر نه مأیوس و طبقه متوسط با انتظارات زیاد برای تغییر بود.
مکرون فارغالتحصیل آکادمی ملی مدیریت است، اما از یک تبار فکری غیرمعمول نیز هست: متولد آمیان یک شهر متوسط در شمال فرانسه است. وی در دانشگاه نانتر پاریس نزد پل ریکور، فیلسوف شهیر فرانسوی فلسفه خواند، قبل از اینکه چند سال در بخش خصوصی به عنوان بانکدار سرمایهگذار فعالیت کند و سپس در سال 2012، به تیم فرانسوا اولاند، رئیسجمهوری سابق فرانسه پیوست.
نویسندگان کتاب «مکرون و همان زمان» چنین نوشتهاند: مکرون به فرانسوا اولاند بسیار مدیون است، اما این امر بیشتر از آنکه ناشی از حمایت سیاسی اولاند از مکرون باشد ناشی از ناکامی وی [اولاند] است.
مکرون، با تاسیس جنبش “آن مارش”[2] توانست خود را یک سیاستمدار نشاندار خارج از سیستم معرفی کند. حرف آغازین نامهای امانوئل مکرون و جنبش آن مارش E است که به گفته کارکنان این حزب، این امر کاملاً تصادفی بود. وی همچنین توانست حمایت نسلی از رایدهندگان فرانسوی را به دست آورد که وابستگی و علقه حزبی قبلی نداشتند.
مکرون برخلاف ماری لوپن، رهبر حزب جبهه ملی فرانسه که هم در انتخابات ریاستجمهوری و هم در انتخابات پارلمانی فرانسه شکست خورد، توانست فضای مثبت و جذابی ایجاد کند و ضمن دفاع از ارزشهای فرانسه و اروپا، خیال شرکای اروپایی به ویژه آلمان را راحت کرد.
در غرب که ظهور پوپولیستها رو به رشد است، مکرون به یک استثنا تبدیل شد که این نوع حکمرانی را تایید میکند: یک سیاستمدار طرفدار اتحادیه اروپا با گفتمان مثبت و تجارتمحور. در عمل، آرا به روشنی نشان داد که یک اکثریت زیاد از نسل هزاره موافق مکرون هستند. همچنین مهاجران فرانسوی حمایت گستردهای از وی به عمل میآورند.
در حوزه سیاست خارجی، ریاستجمهوری 7 ماهه مکرون با سفرهای پیدرپی مقامات عالیه کشورهای مختلف جهان به پاریس همراه بودهاست که نشان میدهد فرانسه بازگشتهاست. انتخاب مکرون به عنوان اولین رئیسجمهور فرانسه که در چهل سال اخیر (از سال 1978) طرفدار اتحادیه اروپاست، مقامات اروپایی مستقر در بروکسل را امیدوار ساختهاست. البته در حال حاضر صحنه آلمان قدری نگرانکننده بنظر میرسد.
مکرون اخیراً گفت: ما باید اروپایی درست کنیم که با سیاست دفاعی و امنیتی مشترک واقعی از کشورهای اروپایی حفاظت کند.
در حقیقت، ارائه طرح همکاری ساختاری دائمی در زمینه دفاعی را تاحدودی میتوان به دیپلماسی فرانسه نسبت داد، اگرچه تلاشهای مربوط به این امر بیش از یک دهه است که آغاز شدهاست.
کتاب مکرون و همان زمان به دو بخش تقسیم شدهاست: بخش اول به تشریح ظهور کاندیداتوری مکرون و موفقیتش در انتخابات ریاستجمهوری در اوایل 2017 میپردازد؛ بخش دوم کتاب به دستاوردهایش در چند ماه اول ریاستجمهوری اشاره دارد. مکرون نه تنها 66 درصد از آرای شرکتکنندگان انتخابات را در دور دوم به دست آورد، بلکه مارین لوپن را که نامزدی تهاجمی و نالایق قلمداد میشد نابود کرد.
حزب مکرون نیز در ماه بعد با کسب 350 کرسی از 577 کرسی، اکثریت کامل پارلمان را به دست آورد. اغلب نامزدهای حزب آن مارش برای انتخابات پارلمانی، سیاستمدارانی بیتجربه بودند. این نتیجه در چند ماه اول هرجومرجی در این حزب ایجاد کرد، اما به برگزاری کنگره حزب در نوامبر 2017، و انتخاب رهبر جدید آن به نام کریستوفر کاستنر، یکی از نزدیکترین همکاران مکرون منجر شد. در هر صورت، خیلی زود است که در خصوص موفقیت ریاستجمهوری مکرون قضاوت کنیم.
قبل از اینکه فرانسه به یک رهبر اروپایی و بینالمللی تبدیل شود، مکرون باید اقتصاد فرانسه را سر و سامان دهد و آن را بار دیگر به یک اقتصاد بزرگ تبدیل کند.
به گفته نویسندگان کتاب مکرون و همان زمان، یک انقلاب واقعی مکرونی، فرانسویها را بار دیگر به یک ملت کارآفرین تبدیل خواهد کرد.
[1] – این کتاب در اکتبر 2017 در فرانسه منتشر شد.
[2] – آن مارش (En Marche) که مترقی، پیشرو یا بهپیش معنا شدهاست، با نام کامل ائتلاف برای بازسازی سیاسی، یک حزب سیاسی سوسیال لیبرال در فرانسه است. حزب آن مارش در ۶ آوریل ۲۰۱۶ در شهر آمیان توسط امانوئل مکرون تأسیس شد.
0 Comments