جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
رویکرد راهبردی فرانسه در خاورمیانه؟
موسسه روابط بینالملل فرانسه (ایفری) در گزارشی مبسوط به قلم هلوئیز فایت با عنوان «فرانسه باید چه آرایش راهبردی در خاورمیانه به خود بگیرد؟» آورده است: هدف این تعهد امنیتی به طور گستردهتر، تضمین شرایط لازم برای توسعه مناسب سایر فعالیتها، به ویژه اقتصادی، دیپلماتیک و فرهنگی است. این فعالیتها به حفظ نفوذ فرانسه در خاورمیانه و در نتیجه حفظ جایگاه این کشور به عنوان یک قدرت جهانی کمک میکند.
برای مثال، فرانسه مایل است دسترسی خود را به منابع انرژی و آزادی کشتیرانی تضمین کند. علاوه بر این، اگرچه تجارت با کشورهای منطقه همچنان محدود است، اما بخشهای خاصی از اقتصاد فرانسه سهم قابل توجهی از بازار منطقه دارند.
حضور ملموس فرانسه در منطقه که میراث «سیاست عربی» به رهبری شارل دوگل در دهه 1960 است، از این منافع حفاظت میکند. هدف «سیاست عربی» اصلاح روابط تیره و تار میان فرانسه و کشورهای عربی بود و این امکان را به فرانسه داد تا با ارائه حمایت بیقید و شرط از برخی رژیمهای عربی، به منظور تضمین دسترسی به منابع انرژی و یافتن بازاری برای صنایع تسلیحاتی فرانسه، جایگاه خود را در منطقه به عنوان یک قدرت جایگزین بین دو بلوک جنگ سرد به دست آورد.
این موضع در پایان جنگ سرد، یعنی زمانی که اکثر کشورهای منطقه به آمریکا به عنوان ابرقدرت روی آوردند، اهمیت خود را از دست داد. ظهور تروریسم مذهبی در خاورمیانه، تحول جدیدی را در موضع فرانسه رقم زد. در حالی که پاریس مدتی از حمایت از ماجراجویی آمریکایی در عراق خودداری کرد، اما بهار عربی و ظهور داعش از سال 2011 به بعد، فرانسه را مجبور کرد که به مدیریت بحران دائمی روی آورد. این مدیریت بحران به شدت به ابزار نظامی نیاز داشت.
امروز فرانسه دارای سه قطب اصلی حضور نظامی در خاورمیانه است که نزدیک به 2000 نیرو را در خود جای داده است: در منطقه عراقی-سوری-اردنی برای «عملیات چمال» که نیروی هوایی و فضایی و نیروهای ویژه را علیه داعش بسیج میکند. در خلیج فارس با نیروهای فرانسوی در امارات متحده عربی (FFEAU)؛ و در لبنان از طریق عملیات دامان و مشارکت فرانسه در نیروی موقت سازمان ملل متحد در لبنان (یونیفل).
این آرایش مبتنی بر روابط سیاسی طولانی مدت با اکثر کشورهای منطقه است، منطقهای که به نظر می رسد امارات، اردن، مصر و عراق شرکای ممتازی هستند؛ هرچند که هرکدام ضعف های خاص خود را هم دارند. با این حال، استحکام این مشارکت ها و حتی کل استراتژی فرانسه در خاورمیانه، با تغییرات ژئوپلیتیک اخیر که چالش های جدیدی برای منطقه به همراه آورده، با این خطر مواجه است که زیر سوال برود.
تغییر حجم حضور نیروهای آمریکایی که چند سالی است، آغاز شده، اما با خروج از افغانستان شکل مشخصی به خود گرفته، بخشی از این تحولات است. با توجه به این واقعیت که تهدید تروریستی کاهش یافته است و ایالات متحده به بسیج منابع خود برای رقابت با چین نیاز دارد، اتحاد جدیدی از طریق «پیمان ابراهیم» اسرائیل ایجاد شده است. تهران و «محور مقاومت» متعلق به این کشور همچنان تهدیدی ملموس برای فرانسه و منافع آن در منطقه تلقی می گردد.
خروج آمریکا از خاورمیانه فرصتی برای قدرتهای فرامنطقهای مانند چین، روسیه و ترکیه است که به شدت در حال رقابت در منطقه و در همین حال، برای شرکای تاریخی فرانسه جذاب هستند. در نهایت، جنگ در اوکراین بر موازنههای منطقهای خاص تأثیر میگذارد، به طوری که برای مثال بیطرفی ظاهری کشورهای خلیج (فارس) با انتظارات غربی مطابقت ندارد.
این تحولات نشانگر عدم تطابق روزافزون بین آرایش کنونی فرانسه و چالشهایی است که در خاورمیانه با آن روبهروست و بنابراین استراتژی این کشور در خاورمیانه نیازمند بازتعریف است. تمرکز ضدتروریستی که هنوز انگیزه اصلی حضور نظامی فرانسه در منطقه محسوب میشود، باید مورد تردید قرار گیرد، زیرا شرکای آن، به ویژه شرکای عراقی و سوری اش، علاقه خود را به این مبارزه از دست دادهاند. اگر فرانسه به شکلهای جدیدی از حمایت از شرکای خود روی نیاورد، در معرض آن خواهد بود که رقبا یا حتی متحدانش از آن سبقت بگیرند و اعتبارش را نزد شرکای خود از دست بدهد.
این بازنگری در قالبی گستردهتر بر کل استراتژی مشارکت اثر مثبت خواهد داشت، به طوری که به منافع فرانسه اولویت میبخشد و در زیر سوال بردن روابط تاریخی، برای مثال با کردها، تردیدی نشان نخواهد داد. علاوه بر این، سیاست فرانسه در قبال کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز باید مورد توجه قرار گیرد؛ کشورهایی که از نظر تسلیحات به تامین کنندگان غربی کمتر وفادار و با چالشهای دوران پسا-نفتی مواجه هستند. در نهایت، اگرچه روابط فرانسه و اسرائیل به دلیل حمایت تاریخی فرانسه از راه حل دو کشوری و اهمیت مشارکت اسرائیل و آمریکا محدود است، اما منافع مشترک امنیتی، آن را نیازمند تعریف مجدد کرده است.
علاوه بر تحول در استراتژی مشارکت که می تواند بر اساس امضای توافقنامههای دفاعی بیشتر یا توافق نامههای وضعیت نیروها باشد، پیکربندی مجدد مناطق فرماندهی نیز قابل تأمل است. این امر به کارآیی بیشتر در سیاست دفاعی منطقهای فرانسه، روابط اصلاحشده متناسب با نیازهای شرکا و همچنین ملاحظات اقتصادی کمک میکند.
در نهایت، این روند باید بر اساس یک رویکرد بینوزارتی، بر اساس یک سند چارچوبی مشابه استراتژی فرانسه برای هند و اقیانوس آرام، به منظور بسیج تمام اهرمهای نفوذ در دسترس فرانسه در منطقه، مانند کمکهای توسعه، باشد. فرانسه همچنین برای رسیدن به برنامههای بلندپروازانه خود، علیرغم اختلاف نظرها و محدودیت های ابزاری که تاکنون به کار گرفته شده است، علاقه زیادی به هماهنگی با شرکای اروپایی خود دارد که دارای منافع مشترک امنیتی و انرژی در منطقه هستند.
0 Comments