جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
تحلیلی بر تقویت همکاریهای نظامی چین و روسیه و نگرانی آمریکا
عفیفه عابدی در گفتگو با سایت شورای راهبردی روابط خارجی با اشاره به ابراز نگرانی آمریکا نسبت به افزایش همکاریهای نظامی چین و روسیه تصریح کرد: همکاریهای نظامی چین و روسیه، موضوع جدیدی نیست. از گذشته دو کشور در حوزه های مختلف همکاری داشتند و در سیاست اعلامی خود نیز بر این همکاریها تاکید دارند. اما آنچه در شرایط فعلی مورد تاکید آمریکا قرارمی گیرد، همکاریهای نظامی چین و روسیه همزمان با جنگ اوکراین است.
وی افزود: چین این اتهام را که همکاریهای نظامی این کشور با روسیه بخشی از جنگ اوکراین است، رد میکند. اما در این باره باید منافع این بازیگران را نیز در نظر داشت. همه بازیگران بین المللی حتی ممکن است در تعامل و همکاری با متحدان و دوستان خود منافع متعارضی را دنبال کنند. ارزیابی جوانب مختلف نشان میدهد که چین تمایلی به شکست روسیه در جنگ اوکراین ندارد. قطعا شکست روسیه در جنگ اوکراین به معنای تقویت موضع سیاسی و ژئوپلیتیکی آمریکا تا شرق اروپا خواهد بود که پیامد مثبتی برای چین به همراه ندارد و میتواند به معنای تمرکز و تشدید بحران در شرق آسیا و موضوع تایوان باشد.
این تحلیلگر مسائل روسیه با بیان اینکه از این منظر میتوان همکاری نظامی چین و روسیه را بخشی از جنگ اوکراین ارزیابی کرد، گفت: اما از منظر دیگر باید در نظر داشت آمریکا و اروپا نیز پیشنهاد صلح چین را رد کردند و اجازه آغاز حتی مراحل اولیه مذاکرات صلح را ندادند. با این حال از وجه دیگری هم میتوان به این روند نگریست؛ آمریکا در حال مقاومت در برابر تحول نظم سیاسی – امنیتی و ژئوپلیتیکی آمریکا محور در جهان است. این کشور به دلایل متنوع سیاسی و ایدئولوژیکی-اقتصادی- نظامی چین و روسیه را نه تنها رقبا، بلکه دشمن خود تلقی میکند.
عابدی یادآور شد: از ابتدای جنگ اوکراین، آمریکا تلاش داشت همه رقبای بالقوه و بالفعل خود را در موضوع جنگ اوکراین دستهبندی کند. ادبیات غرب به رهبری آمریکا این بود که هر دولتی که حمله روسیه به اوکراین را محکوم نمیکند، دشمن آمریکا و غرب است. البته به لحاظ تحلیل منافع، میتوان گفت دسته بندی دشمنان در جنگ تعیین کننده اوکراین، به نفع آمریکا است. به ویژه وقتی این دسته بندی به لحاظ جغرافیایی و ژئوپلیتیکی انجام شود، به اتحاد غرب و اتخاذ راهبرد مشترک و منسجم تر برای مقابله با رقبا کمک میکند.
وی ادامه داد: در دوره جنگ سرد، آمریکا با اتخاذ راهبرد نزدیکی به چین، هر چند موجب فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد، اما به ظهور غول دیگر منجر شد. در آن دوره، روسیه به عنوان یک قدرت نظامی و اتمی نیز بر جای ماند و در واقع به نظر میرسد آمریکا اکنون راهبرد مهار سنتی را کنار گذاشته است.
این پژوهشگر مسائل روسیه با تاکید براینکه سیاست سنتی چین، خودداری از وارد شدن به بلوک بندی سیاسی به نفع بازیگری خاص است، به تلاشهای پکن برای دور بودن از هزینههای قرار گرفتن در تنشهای بینالمللی، اضافه کرد: اما درباره اینکه آیا چین میتواند در برابر فشارهای ساختاری منطقهای و بین المللی تاب آورد و به سیاست خود ادامه دهد تردیدهایی وجود دارد. از لحاظ نظری، بر اساس نظریه واقعگرایی تهاجمی، فشارهای سیستمی میتواند بازیگران را مجبور به تجدیدنظر در روش پرهیز از رقابت نظامی و ژئوپلیتیکی کند.
عابدی ابتکارهای ارائه شده از سوی چین در خاورمیانه یا جنگ اوکراین را در راستای تلاش چین برای گریز از زیر این فشارهای ساختاری ارزیابی کرد و گفت: احتمالا این نوع ابتکارها از سوی چین ادامه خواهد داشت. چین از قدرت اقتصادی و به تبع آن قدرت سیاسی لازم برای پیشبرد ابتکارهای متنوع برخوردار است.
وی خاطرنشان کرد: در موضوع جنگ اوکراین و حمایت از روسیه، احتمال ابتکار عمل جدید از سوی چین وجود دارد، اما مسلما این ابتکار با توجه به امتناع جدی آمریکا از صلح، با عدم قطعیت زیادی برخوردار است. آمریکا تمایل دارد روند موجود را به مدیریت بهتر تهدیدهای بالقوه و بالفعل یعنی چین و روسیه و کاهش هزینه برخورد با آنها هدایت کند.
این کارشناس مسائل روسیه درخصوص رویکرد روسیه نسبت به گسترش همکاریهای نظامی با چین و ابراز تمایل پکن نسبت به تقویت بیشتر ارتباطات استراتژیک بین ارتش دو کشور گفت: مسلما روسیه به عنوان بازیگر در حال جنگ و هزینه دادن، بیشتر متمایل به دریافت حمایت سیاسی و نظامی از سوی قدرت بزرگی چون چین است، اما این بلوک بندی حتی برای روسیه نیز هزینه ساز است. با توجه به تفاوت تراز قدرت چین و روسیه، این بلوک بندی و اتحاد ممکن است روس ها را مجبور به کنار گذاشتن برخی ملاحظات سیاسی و امنیتی در برابر چین و در سایه قرار گرفتن کند و در بلند مدت، نتیجه آن چیزی نباشد که روسیه دنبال میکند.
عابدی توضیح داد: بلوک بندی و اتحاد چین و روسیه هم با عدم قطعیت هایی مواجه است. ضمن اینکه باید در نظر داشت این دور از رقابت قدرتها با رقابت سنتی در دوره جنگ سرد که تعداد قدرتهای بزرگ نظامی و سیاسی محدود به دو یا سه قدرت بودند و مرزبندی شفاف ایدئولوژیکی وجود داشت، متفاوت است. در این شرایط، نقش قدرتهای نوظهور در متعادل ساختن فضای رقابت و یا تشدید تنش در فضای بین المللی را نباید نادیده گرفت. این قدرتهای نوظهور، اقداماتی انجام میدهند که برخی شرایط و مناسبات را تغییر میدهند و تعدیل میکنند. این نقش آفرینیها، به گونهای است که قدرتهای بزرگ ناگزیرند آنها را درنظربگیرند.
0 Comments