جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
شهادت ۲ فرمانده جماعت اسلامی لبنان در حمله اسرائیل
جماعت اسلامی لبنان و نیروهای الفجر، شاخه نظامی آن با صدور بیانیهای شهادت دو تن از فرماندهان خود «مصعب سعید خلف» و «بلال محمد خلف» در جریان حمله اسرائیل را تایید کرد.جماعت اسلامی لبنان اعلام کرد این دو فرمانده حین انجام وظیفه خود در دفاع از ملت لبنان و در حمایت از ملت فلسطین در جریان حمله هوایی اسرائیل به یک خودرو در منطقه «البقاع غربی» واقع در شرق لبنان، بعد از ظهر امروز به شهادت رسیدند.
سناریوهای بحران جدید آمریکا – کره شمالی
محمد زارع*
شاید به جرات بتوان یکی از مناطقی را که استراتژی آمریکا تلاش دارد تا چارچوب مشخصی یابد، منطقه شرق و شمال شرق آسیا دانست و آنچه که تاکنون از رفتارهای این کشور بر میآید آن است که “احیای الگوی بازدارندگی بومی” برای فریز کردن قدرت کره شمالی، مهمترین نقطه کلیدی سیاست این کشور بوده است. آمریکاییها تاکنون تنها دو بار از واژه و اصطلاح حمایت صددرصدی استفاده کردهاند و آن دو بار هم نسبت به حمایت از کره جنوبی و ژاپن بوده است. همانگونه که مشخص است این کشور اقدام به استقرار سامانه تاد در کره جنوبی کرد و همچنین ناوگان دریایی خود را به جزیره کره فرستاد تا بتواند تصویر آمریکای غیر قابل پیش بینی را که از زمان روی کار آمدن ترامپ بسیار نضج گرفت را هم برای چین و هم برای کره شمالی تئوریزه نماید. در این بین توسل کره شمالی به انجام تستهای موشکی بیشتر نشان از عدم موفقیت این تلاش آمریکا بود. حال سوال اساسی این است که با افزایش سطح تهدید کره شمالی آیا تداوم ” الگوی بازدارندگی بومی” برای مهار کره شمالی پاسخگو است یا خیر؟
این مسئله را میتوان در چند سطح مطرح کرد؛ اولین سطحی که میتوان برای این مهم قایل شد آن است که تعریفی که بوروکراسی ملی کره شمالی برای موفقیت و قدرت یابی برای خود تعریف و تقریبا سه دهه است برای آن هزینه کرده در حال رسیدن به موفقیت است. طبیعتا اگر این پروژه بتواند این مسیر موفقیت را تکمیل کند برای اولین بار پس از جنگ سرد است که ریز بازیگری مانند کره شمالی توانسته است مسیر متفاوتی از دیگر بازیگران برای قدرت یابی ( مخالف با الگوهای نظم مستقر) و جایابی منطقهای برای خود برگزیند. کره شمالی در این مسیر بسیار مصمم است و تغییرات کمیته مرکزی حزب کمونیست کره شمالی در دوران کیم جونگ اون و کاهش این اعضا از 16 نفر به 11 نفر میتواند مصمم بودن رهبر جوان کره شمالی برای پیشبرد این مسیر و عدم توجه به نظرات مخالف احتمالی موجود در این مسیر باشد. در این سطح و سناریو، هم آمریکا و هم متحدان منطقهای این کشور باید زندگی با کره شمالی هستهای را بیاموزند.
سطح یا سناریوی دوم را میتوان به پایان صبر استراتژیک آمریکا و توسل به اقدام نظامی علیه کره شمالی مربوط دانست. اگرچه باید گفت که یک سطح بندی خاصی از تهدیدات در میان تصمیم سازان آمریکایی وجود دارد و کره شمالی هم در اولویتهای سوم یا چهارم این تهدیدات قرار دارد، لیکن به نظر نمیرسد حداقل تا آینده قابل پیش بینی آمریکاییها تمایلی به مهار کره شمالی از طریق حمله نظامی داشته باشند. در حال حاضر پروژه آمریکا در شرایطی که نظم بینالملل در حال گذار است، بیشتر بر قدرتهای بزرگی مانند چین و روسیه و تلاش برای مدیریت رفتارهای گریز از مرکز این دو کشور متمرکز است. بازیگران ثانویه از جمله کره شمالی در مراتب بعدی اولویت قرار دارند. توسل به اقدام نظامی میتواند پروژه خطرناکی برای قدرت و همچنین بازی آمریکا در نظم بینالملل در حال گذار باشد. در کنار این مسئله همچنین باید گفت که در حال حاضر استراتژی نظامی آمریکا در حال ورود به مرحله استراتژی “جبرانی سوم ” است و کمی زمان میبرد تا خطوط و چارچوبهای اصلی این استراتژی مشخص و بکار گرفته شود؛ هر چند در بررسیهای انجام شده تقریبا 60 درصد از آمریکاییها موافق فرستادن نیروی نظامی برای دفاع از کره جنوبی در برابر حملات کره شمالی هستند و این برای اولین بار از سال 1990 تا کنون است که چنین حمایتی از اعزام نیروی نظامی توسط آمریکا صورت میگیرد. لیکن واقعیت آن است که واشنگتن هنوز استراتژی خاصی برای برخورد با کره شمالی تدوین نکرده یا شاید به تازگی در حال تدوین آن است. پس در مجموع میتوان گفت که در این سطح نیز جنگ از دستور کار خارج است.
سطح یا سناریوی سوم را میتوان به افزایش ترس هستی شناختی بازیگران منطقهای به خصوص کره جنوبی، ژاپن، استرالیا و گوام از آزمایشهای موشکی کره شمالی و هستهای شدن این کشور مربوط دانست. هر چند ممکن است چنین ترس هستی شناختی، بازیگران را وادار نماید که کنشی انتحاری انجام دهند لیکن این نکته را باید مورد توجه قرار داد که هیچ کدام از این کشورها بازیگرانی نیستند که بخواهند به عقب برگردند. اساسا مدل اقتصاد و توسعه این کشورها توسل به سیاستهای ریسکی را به حداقل ممکن کاهش میدهد و طبیعتا این مسئله در مشورت این کشورها با آمریکا و انتخاب استراتژی برخورد با کره شمالی موثر است. از این رو میتوان گفت که انتخاب منطقهای این بازیگران هم نسبتی با جنگ ندارد.
سطح و سناریوی نهایی که میتوان در این زمینه بیان داشت، متغییر چین است. هر چند رویکردهای متفاوتی در میان سنت گرایان، استراتژیستها و همچنین کسانی که به دنبال رهاسازی کره شمالی هستند در جامعه تحلیلی چین وجود دارد لیکن حفظ کره شمالی به عنوان یک سرمایه استراتژیک هنوز برای چینیها یک اولویت مهم است. حتی اگر این مفروض را هم بپذیریم که چین، کره شمالی را در معامله با آمریکا رها خواهد کرد، بوروکراسی ملی چین هنوز به ارزیابی دقیقی از مابه ازاهای این مسئله و همچنین اینکه آیا امکان محقق شدن این مابه ازاها وجود دارد یا خیر نرسیده است. لذا حفظ کره شمالی به عنوان یک سرمایه استراتژیک، سرمایهای که حتی با توجه به برخی نافرمانیها نهایتا در بازی و میدان توازن قوای چین بازی خواهد کرد و موضع خواهد گرفت، اولویت اورژانسی پکن است. از طرف دیگر و همانگونه که برژینسکی هم بیان داشته است اولویت اول آمریکا برای حل بحران کره شمالی همکاری با چین است. حتی اگر این مسئله را هم نپذیریم، عبور از چین و اتخاذ سیاست یکجانبه توسط آمریکا زمان زیادی را خواهد گرفت.
پژوهشگر معاونت سیاست خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک*
0 Comments