جدیدترین مطالب

ادامه سرکوب اعتراض ضد صهیونیستی در آمریکا

تجمع‌های مسالمت آمیز ضد صهیونیستی در آمریکا، با این بهانه که اقدامات و تحرکات ضد یهودی است به شدت سرکوب می‌شود. این در حالی است که بسیاری از دستگیرشدگان شرکت کننده در این تجمع‌ها و راهپیمایی‌های ضد صهیونیستی، خود یهودی هستند.

افشای فساد جنسی یک سیاستمدار دیگر در انگلیس

جفری دونالدسون رهبر پیشین حزب سلطنت طلب و اتحادگرای ایرلند شمالی، ” دی یو پی” (DUP)، امروز در دادگاهی در ایرلند شمالی، با ۱۱ اتهام تعرض جنسی، از جمله یک فقره تجاوز جنسی روبرو و متهم شد.

Loading

أحدث المقالات

آمریکا قانونی کردن شهرک سازی‌های اسرائیل در کرانه باختری را خطرناک خواند

نیویورک – ایرنا- معاون سخنگوی وزارت خارجه آمریکا تلاش اسرائیل قانونی کردن پاسگاه‌های شهرک‌نشینان یهودی در کرانه باختری اشغالی را محکوم کرد و هشدار داد که چنین اقدامی «خطرناک و غیرمسئولانه» است.

آمریکا: برای عدم دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای تلاش می‌کنیم

نیویورک – ایرنا- معاون سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در واکنش به ادعاهای رافائل گروسی مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی ایران مبنی بر اینکه ایران تا دستیابی به اورانیوم با غنای مورد نیاز برای تولید سلاح اتمی، چند هفته فاصله دارد، گفت که برای عدم دستیابی ایران به سلاح هسته ای تلاش می‌کنیم.

مسکو: قطعنامه آمریکا درباره سلاح‌های هسته‌ای در فضا فراتر از توافقنامه‌های بین‌المللی بود

تهران- ایرنا- ماریا زاخارووا سخنگوی وزارت خارجه روسیه بامداد پنجشنبه گفت که قطعنامه پیشنهادی آمریکا درباره عدم استقرار سلاح‌های هسته‌ای در فضا فراتر از چارچوب حقوقی توافقنامه‌های بین‌المللی بود و به همین دلیل، مسکو آن را وتو کرد.

Loading

ترامپ و نهادهای جامعه یوروآتلانتیکی

۱۳۹۸/۰۴/۰۴ | نمای راهبردی

شورای راهبردی آنلاین- رسانه ها:ناتو و اتحادیه اروپا دو ستون اصلی انسجام‌بخش جامعه یوروآتلانتیکی بوده‌اند، نهادهایی که تا حدود زیادی برسازنده "مفهوم جهان غرب" نیز بوده‌اند. در این چارچوب، بعد از پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، تأثیر سیاست‌های دولت جدید آمریکا در قبال این دو نهاد که بی‌شک سرنوشت آن‌ها را تا حدود زیادی متأثر خواهد کرد، مورد توجه فزاینده بوده است.

حسین مفیدی احمدی

از هر منظری، ستون‌های نهادی جامعه یوروآتلانتیکی یعنی ناتو و اتحادیه اروپا، کم‌وبیش در اشاعه رفاه و امنیت در اروپا موفق بوده‌اند. آمریکا نیز به این دو نهاد به‌عنوان ابزاری برای پرورش کشورهای دموکراتیک، متحدان نظامی قابل‌اعتماد و شرکای تجاری قوی نگریسته است.(1) در واقع بعد از سال 1945، به دلیل نیاز به دفاع از امنیت اروپای دموکراتیک در برابر شوروی، آمریکا به کنشگری قدرتمند در اروپا تبدیل شد. مبنای سیاست آمریکا از آن تاریخ تا سال‌های اخیر، حمایت از دفاع جمعی کشورهای دموکراتیک حوزه آتلانتیک از طریق ناتو و گسترش اقتصاد آزاد به‌عنوان روشی برای غنی‌سازی و ثبات بخشی به اروپا و اطمینان یابی از تحلیل نرفتن ثبات این قاره از درون بوده است.(2) دیگر آنکه آمریکا بر این باور بوده است که “اتحادیه اروپای از نظر سیاسی شکننده و به لحاظ اقتصادی ضعیف، توان و منابع آمریکا را از مدیریت راهبردی چالش‌هایی چون قدرت‌یابی چین منحرف می‌کند. در ضمن بسیاری از مقامات آمریکایی به‌صورت خاص نگران این مسئله بوده‌اند که تنش‌ها و دل‌مشغولی‌های داخلی می‌تواند اتحادیه اروپا را از تمرکز بر اولویت‌های کلیدی آمریکا نظیر تجاوز روسیه در اوکراین بازدارد.”(3)

 

ناکارآمدی و/یا تضعیف رویکردهای یوروآتلانتیکی آمریکا

با وجود استمرار اثربخشی عامل نگرانی آمریکا از تضعیف اتحادیه اروپا در راهبردهای این کشور در قبال این نهاد، به نظر تعدادی از ناظران اروپایی و آمریکایی، در سال‌های اخیر، رویکردهای یوروآتلانتیکی این کشور ناکارآمد بوده است و/ یا تضعیف شده است.

در واقع در چارچوب این نگاه، اگر تضعیف رویکرد یوروآتلانتیکی آمریکا مدنظر باشد، این تحول باید بیشتر در سطح ساختار سیاست خارجی آمریکا از جمله در چارچوب سیاست “چرخش به‌سوی آسیا – پاسیفیک” رصد شود تا در سطح کارگزاری ریاست جمهوری. به‌عنوان‌مثال این دیدگاه مطرح شده که توجه و ابتکارات آمریکا در دوره زمامداری اوباما برای کمک به اروپایی که در حوزه همسایگی خود در شمال و جنوب یعنی از جانب کشورهایی چون روسیه و یا کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه با تهدیداتی عمده مواجه شده است، ناکافی، غیرمؤثر و یا همراه با نتایجی معکوس بوده است.

به‌عنوان شاهد مثال، بسیاری بر این باورند که سیاست “تنظیم مجدد روابط با روسیه”(4) در دوره مدیریت هیلاری کلینتون در وزارت امور خارجه، نتیجه‌ای جز تضعیف آمریکا و پیشتازی روسیه، اشغال شبه‌جزیره کریمه توسط روسیه، در موضعِ ضعف قرار گرفتن آمریکا در قبال روسیه در سوریه و تغییر موازنه قوا به نفع روسیه (به ضرر اروپا) به همراه نداشته است. نکته اخیر از آنجا اهمیت می‌یابد، که با توجه به بروز نشانه‌هایی از تصمیم ترامپ در بازسازی روابط با روسیه، از جمله معرفی رکس تیلرسون به‌عنوان وزیر خارجه که به دوستی با پوتین مشهور است، بازانسجام‌بخشی به “سیاست تنظیم مجدد روابط با روسیه” در آمریکا دور از ذهن نیست.

ناکامی نسبی در ایجاد تعادل در روابط آمریکا با اروپا و آسیا نیز از دیگر مسائل موردتوجه بوده است. در واقع از منظر برخی از تحلیل‌گران، سیاست “چرخش به‌سوی آسیا – پاسیفیک” آمریکا در سال‌های اخیر، موجب کاهش وزن ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک اروپا و خاورمیانه برای آمریکا شده است و در نتیجه فزونی یافتن بحران‌های منطقه‌ای و در نتیجه به مخاطره افتادن امنیت اروپا را به همراه داشته است. همان‌گونه که گفته شد، انتخاب ترامپ احتمالاً کمک چندانی به مواجهه اروپا با تهدیدات وجودی این نهاد از جمله مواجهه با روسیه‌ای از نظر نظامی جسورتر نخواهد کرد و حتی ممکن است با تضعیف احتمالی ناتو، موجبات کنشگری بیشتر روسیه را در قاره اروپا فراهم سازد.

دیگر آنکه به نظر می‌رسد اتحادیه اروپا باید سطح انتظاراتش را در خصوص یاری آمریکا برای مواجهه با مخاطرات امنیتی حاصل از منطقه شمال آفریقا و غرب آسیا کاهش دهد. نکته اخیر از آنجا اهمیت می‌یابد که علاوه بر امکان درون‌گراتر شدن سیاست خارجی آمریکا در دوران زمامداری ترامپ، به دلیل دور بودن جغرافیایی آمریکا از کانون درگیری‌های خاورمیانه، این منطقه در مقایسه با اروپا فراهم آورنده تهدیدات وجودی به‌مراتب کمتری برای آمریکاست. به همین دلیل، “اروپا نمی‌تواند در کوتاه‌مدت چندان امیدوار به مداخله مستقیم آمریکا برای حل بحران‌های مبتلابهش از جمله بحران پناه‌جویی باشد.”

 

تفاوت در جهان‌بینی ترامپ با روسای خارجی پیشین آمریکا

همان‌گونه که گفته شد، به نظر می‌رسد فرایند تضعیف رویکرد یوروآتلانتیکی آمریکا به دلیل تغییرات ساختاری سیاست خارجی آمریکا پیش از ترامپ نیز قابل‌ردیابی است. بااین‌حال، با توجه به دیدگاه‌ها و جهان‌بینی خاص ترامپ و تیمش، تغییر در سطح کارگزاری، احتمالاً به تحولات گسترده‌تری در حوزه تعاملات یوروآتلانتیکی آمریکا منجر خواهد شد.

یکی از تفاوت‌های مهم ترامپ نسبت به رؤسای جمهور پیشین آمریکا، تفاوت در جهان‌بینی آن‌ها است. مسئله‌ای که تا حدودی متأثر از تفاوت‌ها و یا تقابل‌های دو گفتمان ملی‌گرایی و جهان‌گرایی است. به‌عنوان‌مثال “ترامپ به ناتو به‌عنوان یک سپر محافظ دوجانبه برای حفظ ارزش‌های دنیای غرب نمی‌نگرد بلکه ناتو را به‌عنوان گروه کوچکی از کشورهای ضعیف می‌شناسد که توانایی دفاع از خود را ندارند و بنابراین باید هزینه حفاظت آمریکا را از امنیتشان پرداخت کنند.”(5)

یکی دیگر از مؤلفه‌های جهان‌بینی ترامپ، اولویت یافتن حوزه نفوذ برای آمریکا در مقایسه با اهمیت ارزش‌ها و مبانی حقوق بین‌الملل است. در واقع به نظر می‌رسد مؤلفه‌های ژئوپلیتیکی چون تقسیم حوزه‌های نفوذ، ازاین‌پس بیشتر از مؤلفه‌های ژئوکالچر چون هنجارهای حقوق‌بشری و یا ارزش‌های غربی موردتوجه تصمیم‌سازان آمریکایی قرار خواهند گرفت. در واقع با توجه به این جهان‌بینی است که کشورهای اروپایی به‌ویژه در اروپای شرقی و مرکزی نگران آن هستند که آمریکای ترامپ و روسیه پوتین به‌صورت دوجانبه بر سر حوزه نفوذ خود در اروپا به توافق برسند. در واقع در چارچوب این نگاه است که این دیدگاه مطرح شده که “نزدیکی ترامپ به پوتین و رویکرد معامله‌گرای او نسبت به دفاع از اروپا، باید موجب نگرانی عمیق هر دولت اروپایی باشد که به حفاظت ناتو وابسته است. “(6)

 

سرنوشت مشترک ناتو و اتحادیه اروپا

مسئله قابل‌توجه دیگر برای ناظران مسائل بین‌المللی، رویکرد منتقدانه ترامپ نسبت به “پروژه اروپا” که احتمالاً بر سرنوشت ناتو نیز اثر خواهد گذاشت. به‌عنوان‌مثال ترامپ مطرح کرده است که “اتحادیه اروپا در حال تجزیه شدن است”.(7) این نگاه جدید ترامپ از آنجا اهمیت می‌یابد که با توجه به اهمیت ناتو برای آمریکا، این کشور همواره جلوگیری از تضعیف “پروژه اروپا” را برای حفظ انسجام ناتو مهم ارزیابی می‌کرده است.

می‌دانیم که 22 کشور اروپایی، عضو مشترک ناتو و اتحادیه اروپا هستند. در این چارچوب، به نظر مقامات آمریکا، ارتباط غیرقابل‌انکاری میان بحران‌های حوزه اروپا و میزان کارآمدی و انسجام تصمیم‌گیری در ناتو موجود بوده است. در واقع به نظر آمریکا، افزایش واگرایی در اتحادیه اروپا، فرایند اجماع‌سازی در ناتو را نیز تضعیف می‌کرد و در نتیجه موجبات تضعیف ناتو را فراهم می‌نمود. در چارچوب این نگاه، اتحادیه اروپای ضعیف‌تر، ناتوی ضعیف‌تر را به دنبال می‌آورد.(8)

حال اگر رویکرد منتقدانه ترامپ به “پروژه اتحادیه اروپا” به کم‌رنگ شدن اهمیت حفظ انسجام این اتحادیه برای آمریکا منجر شود، تقویت سناریوهای بدیل در حوزه سیاست‌های امنیتی اروپا دور از ذهن نخواهد بود.

 

سناریوهای محتمل آینده

باید به این نکته نیز توجه داشت که تحقق سناریوهای محتمل تأثیر تغییر در رویکردهای آمریکا در مواجهه با اتحادیه اروپا و ناتو، به پیشران‌های مختلفی وابسته است. یکی از این پیش‌ران‌ها، سطح عملی شدن وعده‌های ترامپ است. به‌عنوان‌مثال این سناریو دور از ذهن نیست که با افزایش سهم کشورهای اروپایی در هزینه‌های ناتو، بخش مهمی از تعهدات فعلی آمریکا همچنان معتبر بماند و عملی شود. اما اگر این سناریو متحقق نشود، پیش‌ران‌های اصلی سطح اروپایی این مسئله، مواجهه اروپای واگرا و یا اروپای همگرا با این تحول است. یکی از سناریوهای محتمل، تأثیر دو تحول خروج انگلستان و ریاست جمهوری ترامپ بر تقویت انگاره “دفاع اروپایی” است. در این نگاه، با کم‌رنگ‌تر شدن احتمالی چتر امنیتی آمریکا و همچنین خروج انگلستان به‌عنوان سدکننده ایده “دفاع اروپایی” از اتحادیه اروپا، طرح‌هایی چون تشکیل ارتش اروپایی به رهبری کشورهایی چون فرانسه امکان ظهور و بروز بیشتری می‌یابد.

سناریوهای محتمل مرتبط با اثربخشی تضعیف بیشتر تعهد آمریکا نسبت به امنیت اروپا به همراه مواجهه با اروپای واگرا نیز باید مدنظر قرار گیرد. به‌عنوان‌مثال، “این احتمال وجود دارد که شاهد منطقه‌ای شدن سیاست‌های امنیتی کشورهای اروپایی باشیم. به این معنا که کشورهای اروپایی تمرکز اصلی را بر خارج نزدیک خود متمرکز کنند. به‌عنوان‌مثال کشورهایی چون فرانسه و ایتالیا بیشتر بر مدیترانه متمرکز شوند، لهستان بر تعمیق همکاری‌های امنیتی در مرکز و شرق اروپا و از بالتیک تا دریای سیاه تأکید کند و نروژ قطب شمال را محور نگاه امنیتی خود قرار دهد.”(9)

سناریوی محتمل دیگر در قالب اروپای واگرا و آمریکای کم تعهد به اروپا، حرکت کشورهای اروپایی به سمت انعقاد پیمان‌های امنیتی دوجانبه با آمریکا خواهد بود. یکی دیگر از سناریوهای محتمل برآمده از تضعیف احتمالی تعهدات امنیتی آمریکا در قبال اروپا و نیز ناامیدی کشورهای اروپایی از سیاست امنیتی و دفاعی مشترک اروپایی برای پر کردن خلأ آمریکا، حرکت کشورهای اروپایی به سمت مجهز شدن به تسلیحات هسته‌ای است. در این نگاه، باوجود مخالفت گسترده داخلی در بسیاری از کشورهای اروپایی، اگر نیروهای متعارف، توانایی مواجهه این کشورها را با تهدیدات وجودی فراهم نسازند، گزینه‌های هسته‌ای به‌صورت خودکار بر روی میز تصمیم‌گیران کشورهای اروپایی می‌آیند.(10)

 

ملاحظات راهبردی برای ایران

کم نیستند تحلیل‌گرانی که درون‌گراتر شدن آمریکای عصر ترامپ، مشروعیت اندک سیاست “دولت‌ملت‌سازی آمرانه” در نظر ترامپ و یا برخی همگرایی‌ها در سیاست‌های منطقه‌ای ایران، روسیه و آمریکا به‌ویژه در مقابله با سلفی‌گرایی جهادی در منطقه را به‌عنوان مؤلفه‌هایی امنیت‌افزا برای ایران برشمرده‌اند، دیدگاهی که با توجه به برخی سیاست‌های اعلامی ترامپ و یا مؤلفه‌های گفتمانی برسازنده جهان‌بینی او می‌تواند واجد حقیقت نیز باشد. بااین‌حال، منطقی است که تهدیدات احتمالی ناشی از روی کار آمدن تیم جدید اداره‌کننده کاخ سفید، موردتوجه بیشتری قرار گیرد.

به نظر می‌رسد مؤلفه‌های امنیت‌زدای روی کار آمدن ترامپ بر امنیت ملی ایران عمدتاً از منظر بالا بودن وزن کارگزاران علاقه‌مند به تغییر نظام در ایران مورد توجه تحلیل‌گران داخلی بوده است. بااین‌حال، تهدیدزا بودن تحولات احتمالی در حوزه‌های کلان‌تر از جمله فرادستی احتمالی ملاحظات ژئوپلیتیکی در مقایسه با ملاحظات ژئوکالچر در سیاست خارجی آمریکا که می‌تواند به تقسیم حوزه‌های نفوذ آمریکا و روسیه در منطقه خاورمیانه منجر شود، باید با حساسیت دنبال شود. رخدادی که در صورت تحقق می‌تواند عامل مهمی برای تحدید حوزه‌های نفوذ ایران در منطقه و تهدید دکترین‌های سیاست خارجی و امنیتی ایران باشد.

دیگر آنکه، همان‌گونه که در قالب برخی سناریوهای محتمل مرتبط با تغییر احتمالی رویکردهای یوروآتلانتیکی آمریکا آمد، روی کار آمدن ترامپ، احتمالاً در میان و بلندمدت بر راهبردهای امنیتی آمریکا، روسیه، کشورهای اروپایی و دو نهاد ناتو و اتحادیه اروپا اثر خواهد گذاشت. در این چارچوب، رصد مستمر راهبردهای امنیتی این کشورها و نهادها ضروری است. به نظر می‌رسد دستگاه سیاست خارجی کشور برای افزایش قابلیت‌های راهبردی ایران، باید ارزیابی عالمانه‌ای از خطرها، پیش‌بینی سازوکارهای هشدار اولیه، شناخت علمی سطح توانایی‌ها و محدودیت‌ها و استفاده مؤثر از ابزار و توانایی‌های ایران در روشی مؤثر را موردتوجه قرار دهد. در ضمن، بررسی روندهای جهانی و اتخاذ روش‌های آینده‌پژوهانه به‌عنوان بخش جدایی‌ناپذیری از برنامه‌های راهبردی کشورمان باید موردتوجه قرار گیرد. در این چارچوب است که امکان طراحی راهبردهای متناسب با سناریوهای مورداشاره فوق وجود خواهد داشت. به‌عنوان‌مثال، در صورت منطقه‌ای شدن سیاست‌های امنیتی کشورهای اروپایی، فرصت مناسبی برای بسط همکاری‌های امنیتی ایران به‌ویژه با کشورهایی چون فرانسه و ایتالیا مهیا خواهد شد. تنظیم مناسب و متناسب روابط ایران با کشورهای اروپایی که ممکن است به سمت انعقاد پیمان‌های امنیتی دوجانبه راهبردی با آمریکا حرکت کنند نیز مسئله قابل‌توجهی خواهد بود. در ضمن، بازانسجام‌بخشی مناسبات با اتحادیه اروپایی که ممکن است سیاست دفاعی-امنیتی مشترک قدرتمندتری داشته باشد و در نتیجه موجب تقویت پارادایم چندجانبه‌گرایی در عرصه بین‌الملل شود نیز می‌تواند یکی از گزینه‌های راهبردی ایران باشد.

*فارغ التحصیل دکترای روابط بین الملل دانشگاه آزاد

منبع:شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی 

0 Comments

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *