پرواضح آنکه مهمتر از این حمله محدود موشکی، پیامهایی است که بهتبع این اقدام از سوی آمریکا به عرصه بینالملل، روسیه و خاورمیانه مخابره میشود. مقامات کرملین این پیامها و تفسیر آنها را بهخوبی میدانند، از جمله اینکه تغییری در مشی آمریکا از اوباما تا ترامپ حادث نشده و توسعهطلبی مخرب همچنان در دستور کاخ سفید است. این تحول و به دنبال آن تشدید سریع اوضاع میان روسیه و آمریکا همچنین تأییدی است بر این مدعا که نهادهای پایدار در روابط دو کشور بهویژه رقابت/تقابل اجتنابناپذیر قدرت در عرصه بینالملل اجازه تلطیف روابط را نمیدهد. (نگاه کنید به مقاله «روسیه و ترامپ؛ نهادهای پایدار در مقابل ابتکارات ناپایدار نخبگان»)
اما در کنار این محتوای راهبردی، رویکرد ابزاری به چنین تحرکاتی نیز قابلبررسی است. روسیه برای آمریکا و آمریکا برای روسیه دشمنان «مفیدی» هستند و مقامات کرملین و کاخ سفید با بزرگنمایی این دشمنی در مقاطع مختلف توانستهاند برخی مشکلات داخلی و سیاست خارجی را حل کنند. به نظر میرسد ترامپ بهتدریج در حال دستیابی به درک بهتری از این دو بُعد یعنی محتوای راهبردی مترتب بر پایداری رقابت/تقابل با روسیه از یکسو و مزایای تأکید بر خصومت با روسیه از سوی دیگر است.
در مقطع حاضر، حداقل مزیت اقدام موشکی در سوریه که ترامپ بهخوبی میدانست با چاشنی تقابل با روسیه همراه خواهد بود، کاهش نسبی فشارهای داخلی و انحراف نسبی تمرکز از مسائل داخلی بر یک موضوع خارجی است. بهویژه اینکه این موضوع خارجی بیارتباط با روسیهای نیست که طی ماههای اخیر مهمترین بهانه فشار بر ترامپ بوده و او با صفآرایی در مقابل مسکو در سوریه میتواند از شدت فشارها بکاهد.
در مقابل، مقامات کرملین نیز دریافتهاند که سطحی از تقابل با غرب/آمریکا برای فرآیند «هویتسازی» در روسیه، استمرار حضور سیلاویکها در رأس قدرت، کسب حمایت داخلی و منحرف کردن افکار عمومی از مشکلات داخلی «مفید» است. این مزیت بهویژه در یک سالِ باقیمانده به انتخابات ریاستجمهوری برای کرملین مهم است. خصوصاً در شرایطی که مقامات مسکو میدانند که بهتبع اتهامزنی به روسیه در باب دخالت در انتخاباتهای آمریکا و کشورهای اروپایی، این کشور برای انتخابات ریاستجمهوری 2018 خود شرایط دشواری در پیش خواهد داشت و قدرتهای غربی به انحاء مختلف تلاش خواهند کرد تا در قالب انتقام یا رویه مداخلهجویانه معمول خود بر روندهای داخلی روسیه تأثیر بگذارند.
جرقههای چنین خطری در اعتراضات خیابانی 26 مارس در شهرهای مختلف روسیه که به دعوت الکسی ناوالنی در اعتراض به فساد برگزار شد و پوتین را واداشت تا این تحول را با تحرکات «رنگی» مقایسه کند، دیده شدند. بدیهی است که استمرار این تحولات که ناوالنی و مخالفین بر آن تأکید دارند و قدرتهای غربی نیز مترصد دامن زدن به آن هستند، میتواند آینده دشواری را برای کرملین در انتخابات پیشرو رقم بزند. در این شرایط، تمرکز بر موضوع خارجیِ تقابل با آمریکا میتواند با تقویت روحیه ملی، تقویت امید نخبگان و مردم به احیاء «موقعیت قدرت بزرگی» روسیه و همپایگی با آمریکا، مسائل داخلی را کمرنگ کرده وکارویژههای بازگفته را محقق کند.
انفجار تروریستی در سنپترزبورگ بهخوبی نشان داد که بزرگنمایی مقوله بیرونیِ تروریسم در کمرنگ شدن فضای اعتراضی ناشی از تجمعات 26 مارس تأثیر مؤثر دارد. با این ملاحظه، نمیتوان انکار کرد که «سطح مشخصی» از رقابت/تقابل برای کرملین و کاخ سفید «مفید» بوده و آنها از چنین تحولی استقبال نیز میکنند. اما بیتردید هرگونه رقابت/تقابل باید «محدود و کنترلشده» باشد و انتخاب بهینهتر آن است که در نقاط ثالث پیگیری شوند. انتقال زمین درگیری از اوکراین به سوریه و از موضوع تحریم و فشار بر مسکو به چانهزنی بر سر مدیریت بحران خاورمیانه نمونهای از اقدام موفق کرملین در این زمینه است.
مسکو و واشنگتن در نقاط ثالث نیز برای احتراز از تقابل مستقیم تلاش میکنند تا شرکا و نیروهای نیابتی خود را درگیر کرده و از هزینههای خود بکاهند. فضای و چینش نیروها در خاورمیانه فضای مناسبی به آنها برای پیشبرد این منظور میدهد. ذوقزدگی و عجله شرکا واشنگتن از جمله ترکیه، اسرائیل و عربستان برای تأیید و حمایت از اقدام موشکی ترامپ در سوریه مؤیدی بر این امر است و نشان از آمادگی و تمایل آنها به ایفای نقش فعال در سناریوی آمریکا دارد.
با این ملاحظه، اقدام موشکی آمریکا در سوریه در سطح اول یعنی منطقهای میتواند باعث تغییراتی در عرصههای میدانی و سیاسی باشد. در عرصه سیاسی انتظار توقف روند مذاکرات صلح سوریه دور از انتظار نیست. آمریکا با رویکرد تهاجمی خود، متحدان آن از جمله ترکیه به پشتوانه حمایت بیشتر از سوی واشنگتن و معارضین به امید دریافت کمکهای جدید تمایل زیادی به ادامه مذاکره نخواهند داشت. عرصه میدانی نیز در صورت اهتمام آمریکا به ادامه رویکرد فعال و تهاجمی در سوریه با تغییر و تنش همراه خواهد بود. این تحول میتواند با اجرای طرح ایجاد مناطق امن، تقویت جبهه مشترک با متحدان منطقهای خود در سوریه، کمک به معارضین به اشکال مختلفِ (تسهیل) اعزام نیرو، سلاح و پول و حتی کمکهای پنهان و آشکار به گروهکهای تروریستی جبهه النصره و داعش همراه باشد.
تحقق این سناریو فشار بر محور ایران، روسیه و سوریه را افزایش خواهد داد و دراینبین، تهران و مسکو برای حفظ داشتهها و دستاوردهای خود در سوریه به کمک هم برای متوازن کردن شرایط نیاز بیشتری خواهند داشت. قابلانکار نیست که روسیه بدون ایران و ایران بدون روسیه قادر به پیشبرد اهداف خود نبوده و در شرایط پرتغییر آتی نیز تحکیم تعاملات آنها در سوریه انتخاب منطقی برای هر دو طرف خواهد بود.
اما همچنانکه مقامات کرملین اقدام موشکی آمریکا را روابط دوجانبه مرتبط کردهاند، رقابت/تقابل آنها در سوریه در سطح بالاتری (بینالملل) نیز قابلبررسی است. از این منظر (سطح کلان)، سوریه نقطه ثالثی برای رقابت/تقابل کمهزینهتر میان این دو برای سهمگیری بیشتر در روندهای منطقهای و بینالمللی است. بدیهی است که از دست دادن این نقطه ثالث پیامدهای منفی خاص خود را در پی خواهد داشت. از جمله خسارتها برای مسکو تصرف این نقطه از سوی آمریکا و احتمال انتقال نقطه تنش به نزدیکی مرزهای روسیه است. ازاینرو است که آمریکا به هر بهانه بیپایهای به دنبال پیشبرد جبهه خود و در مقابل، روسیه نیز با هر ابزار و روشی در پی حفظ دستاوردهای خود هستند.
برای بُردن این بازی بزرگ، آمریکا با رویکرد شبکهای از شرکا منطقهای خود استفاده بیشتری خواهد کرد و انتخاب روسیه نیز در شرایط فعلی ایران است. طبیعی است که مسکو و واشنگتن در جبهه اول ترجیح میدهند شرکا خود را در مقابل هم قرار دهند و حتی با تضعیف شریک حریف، حریف را تضعیف کنند. از این منظر ورود ایران به رقابت/تقابل سطح کلانِ روسیه با آمریکا غیرضروری بوده و پیامدهای منفی در پی داشته خواهد داشت. روندها نشان میدهد که پس از دوره تقابل، مسکو و واشنگتن به هر نحو ممکن بر سر تقسیم سهمها به توافق میرسند و در این گیرودار، میزبان نقطه ثالث و شرکا درگیر میشوند و بیشترین هزینهها را میدهند.
البته منظور نوشتار حاضر از اشاره به خطرات درگیر شدن ایران در رقابت/تقابل سطح کلانِ روسیه و آمریکا به معنی رد تعامل نزدیک تهران با مسکو در سطح منطقهای نیست، بلکه تأکید بر تفکیک موضوعی، گزینش ضرورتهای تعاملی و توجه به مخاطرات و پیامدهایِ منفیِ ورود غیرضروری به سطح کلان است. همچنان که اشاره شد، تعامل نزدیک دو کشور در شرایط پرتغییر فعلی انتخابی منطقی برای هر دو طرف است. چراکه ترامپ با اقدام موشکی خود در سوریه در حال محک زدن شرایط است و طبیعتاً درصورتیکه واکنشها به اقدام خود را قاطع نبیند و در طرف مقابل خود ضعف و انفعال مشاهده کند، در پیشبرد رویکرد تهاجمی خود مصممتر خواهد شد.
تأکید این نوشتار بر این است که تهران در تلاش برای تحقق منافع خود در سطح منطقهای باید حزم و احتیاط بایسته را به کار ببندد تا به ابزاری برای پیشبرد بازی بزرگ روسیه با آمریکا در سطح کلان (بینالمللی) تبدیل نشود. دراینبین، توصیف نادقیق برخی مقامات تهران از «راهبردی» بودن روابط با روسیه که در سفر اخیر آقای روحانی به روسیه نیز تکرار شد، میتواند باعث محاسبه اشتباه و فرضِ غیرصحیح بایستگی نقشآفرینی ایران در رقابت/تقابل کلانِ مسکو و واشنگتن شود که هزینههایی را در پی خواهد داشت.
بهینهتر آن است که چهارچوبِ روابط ایران و روسیه در قالبِ عملی فعلی یعنی «تعامل گزینشی تهدیدمحور» تفسیر و پیگیری شود و با رویکرد چندبرداری تلاش برای استفاده از ظرفیتهای مسکو به سطح واقعبینانه منطقهای محدود دانسته شود. این دقیقاً همان رویکرد است که کرملین در قبال ایران دارد و هرچند تلاش میکند تا از ظرفیتهای تهران برای پیشبرد اهداف خود در هر دو سطح منطقهای و کلان استفاده نماید، اما هیچگاه هیچیک از مقامات آن توصیف «راهبری» از روابط با ایران نداشتهاند.
0 Comments