جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
دلایل بایدن برای خروج آمریکا از افغانستان
وبسایت اندیشکده بروکینگز آمریکا در یادداشتی نوشت: دولت بایدن بهدرستی متوجه شده بود که درگیری نظامی دائمی آمریکا در افغانستان اقدامی بیهوده و یک سرمایهگذاری بیفایده بوده است که قابلیت خود برای تغییر روندهای سیاسی و نظامی در افغانستان را ازدستداده است. البته خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان به معنای آن نیست که ازاینپس تحولات سیاسی و امنیتی مطلوبی در افغانستان رخ خواهد داد. چراکه احتمال وقوع یک جنگ داخلی شدید، گسترده و خونین زیاد بوده و در بدترین حالت، تبدیل شدن طالبان به قدرت رسمی در افغانستان تغییرات دردناکی در ساختارهای سیاسی این کشور ایجاد خواهد کرد.
بنابراین شاید دلیل اصلی تصمیم دولت بایدن این بود که ادامه درگیریهای ارتش آمریکا در افغانستان، تحولات سیاسی افغانستان را تغییر نخواهد داد و ازاینرو منابع نظامی، مالی، دیپلماتیک و رهبری آمریکا باید در سایر بخشها هزینه شوند.
اولویتها و تعهدات استراتژیک
از سال 2001، هدف اصلی آمریکا در افغانستان از بین بردن تهدید تروریسم علیه آمریکا و متحدان آن بود که آن هدف اساسی یک دهه پیش محقق شد، چراکه تواناییهای القاعده نسبت به گذشته کم شده است. البته دولتهای ناکارآمد در افغانستان ثبات را تضعیف کرده و به طالبان اجازه دادهاند تا جایگاه خود را محکم کند.
دولت بایدن بهدرستی تشخیص داده که امروز تهدید تروریسم افغانستان از دیگر مناطق مختلف آفریقا و خاورمیانه ازجمله در سومالی کمتر است. ضمن آنکه امید میرود اجرای توافقنامه دوحه آمریکا و طالبان از فوریه سال 2020 باعث شود طالبان از اقدامات القاعده علیه آمریکا و متحدانش جلوگیری کند.
درعینحال، اکنون تهدیدات چین، روسیه، کره شمالی، ایران و همچنین بیماریهای همهگیر انسانی و دامی مهمترین اولویتهای استراتژیک بایدن هستند. سرمایهگذاری در نیروهای عملیات ویژه آمریکا، توجه به رهبری و منابع مالی برای مقابله با این تهدیدها میتواند منافع استراتژیک بسیار بیشتری نسبت به ادامه حضور نظامی در افغانستان به همراه داشته باشد.
واقعیتهای ناگفته افغانستان
آمریکا به هدف خود برای شکست طالبان نرسیده است. در چندین سال گذشته، طالبان دائماً در میدان جنگ پیشرفت کرده و در مسیر تبدیل شدن به بازیگری قدرتمند در دولت آینده افغانستان قرار دارد.
ادامه استقرار آمریکا در افغانستان نیز این واقعیت را تغییر نخواهد داد. هیچ مسیر معتبری وجود ندارد که بهموجب آن حضور نیروهای آمریکایی برای رسیدن به یک توافق صلح مطلوب کمک کند. اگرچه حضور نظامی آمریکا سرعت دستاوردهای نظامی و سیاسی طالبان را کند کرده است، اما آنها را از بین نبرده است. حتی اگر آمریکا با 5000 یا 10 هزار نیرو تا پنج یا 10 سال دیگر نیز در این کشور باقی بماند، نمیتواند این روند را تغییر دهد. از سال 2015، آمریکا امیدوار بوده طالبان بهاندازه کافی اشتباهات راهبردی انجام دهد تا بتواند آن را در میدان نبرد نابود کند، اما هیچوقت این اتفاق رخ نداد. همچنین آمریکا نتوانسته سیاستمداران افغانی را به سمت وحدت علیه طالبان سوق دهد.
علاوه بر این، حفظ استقرار ارتش آمریکا در افغانستان تا زمان دستیابی به توافق صلح این واقعیت را نادیده میگیرد که هرگونه مذاکره جدی در میان واقعیتهای میدان جنگ، دولت افغانستان را مجبور میکند تا بخش زیادی از قدرت را به طالبان واگذار کند. برعکس، اعلام یک تاریخ قطعی برای خروج آمریکا که ترامپ و اکنون بایدن آن را اعلام کردهاند، بهانههای طالبان برای گرفتن امتیازات بیشتر از دولت افغانستان را از بین خواهد برد.
آینده افغانستان
چشماندازهای سیاسی در افغانستان چندان روشن نیستند. در بهترین حالت، جنگ داخلی فعلی که هرساله باعث کشته شدن دهها هزار افغان میشود سرانجام کاهش مییابد؛ اما طالبان در حال رسیدن به قدرت است که تحقق آن به معنای تضعیف حقوق سیاسی و انسانی، آزادیهای مدنی و روندهای کثرتگرایانه است.
طالبان همچنان به انتخابات اعتراض دارد، چراکه این انتخابات است که میتواند آنها را از قدرت برکنار کند. طالبان همچنین میخواهد جنگجویان خود را در ارتش و سرویسهای اطلاعاتی افغانستان ادغام کند.
جنگ داخلی کنونی میتواند بهراحتی به جنگی بسیار خونینتر، پراکندهتر و طولانیمدت تر از سوریه و لیبی تبدیل شود، درحالیکه معلوم نیست این جنگ تا چه مدت ادامه خواهد داشت.
اگرچه این خسارات احتمالی در روندهای دموکراتیک و حقوق بشردوستانه بسیار ناراحتکننده است، اما آمریکا، دیگر توانایی کنترل اوضاع را نخواهد داشت.
خطای تاکتیکی بایدن
اگرچه تصمیم استراتژیک دولت بایدن اساساً تصمیم درستی است، بااینحال دولت بایدن یک اشتباه عمده تاکتیکی مرتکب شده است: این اشتباه تاکتیکی، اعلام جدول زمانی جدید برای خروج، آنهم فقط چند روز قبل از اجلاس برنامهریزیشده استانبول درباره افغانستان بود که میتواند به معنای نادیده گرفتن دیپلماسی صلح تفسیر شود. این اجلاس که به دنبال توافق صلح موقت بین دولت اشرف غنی و طالبان بود، یک تلاش بزرگ دیپلماتیک محسوب میشد؛ اما آمریکا و جامعه بینالمللی با اقدامات عجولانه و ناکارآمد دیپلماتیک، دولت افغانستان را بیشازپیش تضعیف کردند و تمایلات تفرقهافکنانه در میان نخبگان افغانستان را افزایش دادند.
این اجلاس میتوانست یک رویکرد جدید به مذاکرات داشته و مکمل مذاکرات صلح دوحه بین دولت افغانستان و طالبان باشد. این خطای تاکتیکی آمریکا برای تلاشهای دیپلماتیک آینده آمریکا و برای تلاشهای بینالمللی در افغانستان هزینهبر خواهد بود.
در آینده آمریکا باید همچنان به حمایتهای خود ادامه دهد و بهطور مستمر تقسیم قدرت در افغانستان را تشویق کند. آمریکا همچنین باید به پشتیبانی مالی، اطلاعاتی و حتی امنیتی (غیرمستقیم) از نیروهای افغانستان ادامه دهد.
درمجموع درک این موضوع که آمریکا باید تعهدات غیرعاقلانه خود را کنار بگذارد و منابع خود را برای اولویتهای مهمتر صرف کند اقدامی مثبت و در راستای افزایش اعتبار دولت بایدن است.
0 Comments