جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
شهادت ۲ فرمانده جماعت اسلامی لبنان در حمله اسرائیل
جماعت اسلامی لبنان و نیروهای الفجر، شاخه نظامی آن با صدور بیانیهای شهادت دو تن از فرماندهان خود «مصعب سعید خلف» و «بلال محمد خلف» در جریان حمله اسرائیل را تایید کرد.جماعت اسلامی لبنان اعلام کرد این دو فرمانده حین انجام وظیفه خود در دفاع از ملت لبنان و در حمایت از ملت فلسطین در جریان حمله هوایی اسرائیل به یک خودرو در منطقه «البقاع غربی» واقع در شرق لبنان، بعد از ظهر امروز به شهادت رسیدند.
ضعف راهبردی آمریکا در ارزیابی دوستان و دشمنان خود
ایتای شاپیرا در یادداشتی که در وب سایت اندیشکده انگلیسی راسی (RUSI) منتشر شد، نوشت: مقامات ارشد آمریکایی اخیراً به شکست اطلاعاتی احتمالی در خصوص مقاومت اوکراین در برابر تهاجم روسیه اعتراف کردهاند. آمریکا یکی شرکای خود، یعنی اوکراین را دست کم گرفته، در حالی که یک دشمن، یعنی روسیه را دست بالا گرفته است. چگونه میتوان از عهده این چالش منحصر به فرد ارزیابی شرکا و متحدان برآمد؟ آیا سازمانهای اطلاعاتی برای این کار مناسب هستند؟
شکست خوردن آمریکا در ارزیابی شرکا و متحدان موضوع جدیدی نیست. به عنوان مثال، ظاهرا آمریکا در سال 2021 اراده نیروهای امنیتی افغانستان برای مبارزه با طالبان را دست بالا گرفت. همچنین آمریکا ظاهرا اراده نیروهای امنیتی عراق برای مبارزه با داعش را در سال 2014 دست بالا گرفته بود. در گذشته دورتر نیز آمریکا توان نیروهای اسرائیلی را در مواجهه با نظامیان مصر و سوریه در جنگ یومکیپور و نیز توان رژیم شاه ایران را برای مقاومت در برابر خیزش مردمی در انقلاب اسلامی 1979 دست بالا گرفته بود.
دست بالا گرفتن یک شریک یا متحد میتواند نتیجه « جهتگیری خوشبینانه» یا استدلال غلط درباره «هزینه هدر رفته» باشد؛ به خصوص اگر به کشوری مربوط شود که آمریکا از آن حمایت میکند. این گرایش کاملا طبیعی است. قومگرایی و درک نادرست از فرهنگهای راهبردی نیز ممکن است به ارزیابی ناقص منجر شود؛ خواه دست بالا گرفتن باشد یا دست پایین گرفتن.
از طرف دیگر، ارزیابیها درباره شرکا و متحدان با ارزیابیهای سنتی اطلاعاتی در مورد دشمنان متفاوت است. بله این درست است که روابط بینالملل دیگر از این جمله که «افراد محترم نامههای یکدیگر را نمیخوانند» تبعیت نمیکند و خود آمریکا هم به جاسوسی از متحدانش متهم شده است؛ با این حال، منابع اصلی اطلاعات در مورد شرکا و متحدان از تماس مستقیم با آنها سرچشمه میگیرد که گاهی اوقات با اطلاعات منابع باز تقویت میشود و نتیجه گردآوری مخفیانه اطلاعاتی یا جاسوسی نیست.
به نظر میرسد تحلیل اسرار و معماهای در حال ظهور و نه گردآوری آنها، چالشی برجسته باشد. با این حال، آژانسهای اطلاعاتی هنوز به پیروی از دکترین «چرخه اطلاعاتی» عادت دارند که در آن تجزیه و تحلیل باید بر گردآوریهای بعضا پنهانی اطلاعات متکی باشد؛ آنها همچنان بر افشای رازهایی که دشمنان میخواهند پنهان کنند، متمرکز هستند.
از سوی دیگر، ارزیابیها درباره شرکا و متحدان کاملاً از محدوده جامعه اطلاعاتی آمریکا خارج نیست. اطلاعات جاسوسی، دست کم در سطح راهبردی، از یک تعریف محدود تبعیت نمیکند و به مسائل سیاسی – نظامی و شناخت دشمنان محدود نیست. انتظار میرود تجزیه و تحلیل اطلاعاتی، درکِ محیط خارجی متشکل از دشمنان، رقبا، مخالفان، شرکا، متحدان، فنآوری، اقتصادها و جوامع را ممکن سازد. آژانسهای اطلاعاتی در آمریکا به شکل روبه افزایشی از اطلاعات منابع باز بهرهبرداری میکنند و نیز به موضوعاتی مانند تغییرات آب و هوا و بیماریهای همهگیر جهانی میپردازند.
علاوه بر این، چنین ارزیابیهایی در معرض همان شکستها، دامها، جهتگیریها و سوءبرداشتهایی قرار دارد که ارزیابیهای اطلاعاتی سنتی درباره دشمنان در معرضشان قرار داشتهاند. ممکن است استفاده از تکنیکهای تحلیلی ساختاریافته، همانند تکنیکهای تحلیل اطلاعاتی، برای به حداقل رساندن خطر غافلگیری راهبردی مفید باشد. حتی در مطالعات آکادمیک اطلاعاتی نیز به موضوع اطلاعات درباره شرکا و متحدان از یک دیدگاه نظری گسترده پرداخته شده است.
ارزیابیهای مربوط به شرکا و متحدان، مرزهای بین «ارزیابی شبکهای»، ارزیابی اطلاعاتی و ارزیابی سیاسی را کمرنگ میکند. این ارزیابیها نمیتوانند صرفاً توسط آژانسهای اطلاعاتی انجام شوند، زیرا پرسنل دیپلماتیک و سیاسی دارای دانشی منحصر به فرد و حیاتی در این رابطه هستند. این ارزیابیها باید از طریق تکنیکهای فرضی و تفکر انتقادی (مانند تحلیل رزمایش یا تحلیل سناریو) و در عین حال ادغام دیدگاههای اطلاعاتی و سیاسی تولید شوند.
این فقط مشکل آمریکا نیست. به عنوان مثال، در اسرائیل، توانایی آژانسهای اطلاعاتی برای همکاری با یکدیگر به منظور مقابله با این چالش در چارچوب بهار عربی در سال 2010 مورد بحث قرار گرفته است. در این مورد، برخی شرکای اسرائیل با بیثباتی داخلی روبرو بودند که برای خود اسرائیل هم پیامدهای بالقوه قابل توجهی داشت.
آمریکا باید مانند دیگر کشورها، نه تنها درک خود از دشمنان، بلکه درک از شرکا و متحدانش را نیز بهبود بخشد. ارزیابی راهبردی درباره این موضوعات همواره در یک بافت خاص انجام میشود، زیرا اتحادها و شراکتها بسته به موقعیتهای خاص متفاوت هستند. بنابراین باید ضمن تصدیق منحصر به فرد بودن چالشها، به توسعه مناسبترین فرآیندها، محصولات و سازمانها برای ارزیابی شرکا و متحدان توجه ویژهای شود.
ممکن است در مورد ارتباط سازمانهای اطلاعاتی با این چالش دو مکتب فکری مختلف ظهور کند. اولی ادعا میکند که آژانسهای اطلاعاتی باید برخی از روشها و تکنیکهای خود را به اشتراک بگذارند، در حالی که در ارزیابیها باید دیدگاههای اطلاعاتی و سیاستی ادغام شود. دومی ادعا میکند که چنین ارزیابیهایی در معرض جهتگیریهایی قدرتمند قرار دارد، بهویژه با توجه به این که تماسهای مستقیم با شرکا و متحدان اجازه یک دیدگاه بیطرف و مبتنی بر جمعآوری پنهان اطلاعات را نمیدهد. بنابراین، این کار باید توسط پرسنل سیاسی و راهبردی انجام گیرد و کاملاً خارج از محدوده سازمانهای اطلاعاتی است.
این موضوع به دلیل حساسیت سیاسی ادعایی آن به اندازه کافی مورد توجه عموم قرار نگرفته است. بنابراین به نظر میرسد بحثی جدید در دستور کار باشد. هدف این گفتوگوها تقویت اتحادها و شراکتها و قادر ساختن آنها به تعامل در رقابت قدرتهای بزرگ و رقابتهای راهبردی مبتنی بر آگاهی متقابل است. در زمان کنونی، این امر بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد.
0 Comments