شورای راهبردی آنلاین – رصد: بحران افغانستان خطرات جدیدی برای منطقه ایجاد خواهد کرد، اما آسیای مرکزی مدتهاست که در مرزهای خود با هرجومرج زندگی میکند و در حال حاضر تجربهای بیستساله در مواجهه با طالبان دارد.
وبسایت اندیشکده کارنگی در یادداشتی نوشت: با بازگشت طالبان در افغانستان پس از خروج آمریکا، گمانهزنیها درباره پیامدهای این رویداد برای کشورهای آسیای مرکزی افزایشیافته است، ازجمله اینکه این منطقه مملو از پناهندگان و مواد مخدر خواهد شد، از جریان مداوم حملات تروریستی رنج خواهد برد و رژیمهای حاکم توسط اسلامگرایان الهام گرفته از طالبان شکست خواهند خورد.
آینده آسیای مرکزی به اقدامات آتی طالبان وابستگی زیادی دارد، اما پیشبینیهای فاجعهآمیز عمدتاً بر اساس تصورات غلط از شکنندگی کشورهای آسیای مرکزی استوار است. گذشته از این، آخرین باری که طالبان در اواخر دهه 1990 و اوایل دهه 2000 بر افغانستان حکومت کردند، این منطقه با طالبان در مرزهای خود زندگی میکرد و از مدتها پیش آماده بازگشت آنها شده بود. در بدترین سناریو، وضعیت آسیای مرکزی بسیار بدتر از آن چیزی است که برخی پیشبینی میکنند. بااینحال، این واقعیت را تغییر نمیدهد که پیروزی طالبان در افغانستان میتواند رژیمهای آسیای میانه و نگرش آنها را نسبت به جهان خارج تغییر دهد.
سقوط کابل ممکن است سریعتر ازآنچه همه – ازجمله خود طالبان – انتظار داشتند رخ داده باشد، اما این منطقه زمان زیادی برای آمادهسازی جهت بازگشت طالبان به قدرت داشته است که این آمادگیها شامل افزایش امنیت مرزها و برگزاری رزمایشهای نظامی ازجمله رزمایشهای مشترک با یکدیگر، با روسیه و با سازمان پیمان امنیت جمعی بوده است.
سازمان ملل متحد انتظار دارد حدود نیم میلیون مهاجر افغان تا پایان سال جاری کشور خود را ترک کنند، اما آسیای مرکزی در گذشته مقصد محبوبی برای آنها نبوده است؛ اکثر آنها مستقیماً به پاکستان و ایران میروند تا ازآنجا به کشورهای توسعهیافته مهاجرت کنند. در سال 2020، اتحادیه اروپا بیشترین پناهجویان افغان (بیش از 40000) و پسازآن استرالیا (11000) و انگلیس (9000) را پذیرفتند.
آسیای مرکزی نه بازار کار پررونقی دارد که به کارگران جدید احتیاج داشته باشد و نه برنامههای اجتماعی سخاوتمندانهای دارد که بتواند وضعیت پناهجویان را سروسامان دهد.
هر دو کشور قزاقستان و ازبکستان گفتهاند پناهجویان افغان را پذیرش نمیکنند، درحالیکه تاجیکستان بهطور موقت به هزاران نفر اجازه میدهد تا از فرودگاه کولیاب منتظر پروازهای بعدی خود باشند.
طالبان در تمام مذاکرات خود با دیگر کشورهای منطقه گفتهاند که هیچ تهدیدی برای کشورهای آسیای مرکزی ندارند. بااینحال، تمایل گروه و مهمتر از همه، توانایی آن برای تحقق این وعده، بهویژه در مورد حملات تروریستی مورد سؤال قرار گرفته است.
آسیبپذیرترین کشور از این نظر تاجیکستان است، جایی که حملات تروریستی در حالی رخ داد که نیروهای آمریکایی هنوز افغانستان را کنترل میکردند. در حمله به پست مرزی تاجیکستان در نزدیکی مرز ازبکستان در نوامبر 2019 شبهنظامیان داعش که از افغانستان آمده بودند، از سوی مقامات تاجیکی مقصر شناخته شدند، درحالیکه سال گذشته نیز، چهار دوچرخهسوار خارجی در کوههای تاجیک کشته شدند.
گروه تروریستی داعش مسئولیت هر دو حمله را بر عهده گرفت، اما با توجه به ناسازگاریهای بسیاری که در برداشتهای مقامات از وقایع وجود دارد، افراد مسئول نه افغانها، بلکه رادیکالهای محلی شناخته شدند.
حملات تروریستی در سایر کشورهای آسیای مرکزی نیز صورت گرفته است، اما بیشتر آنها هیچ ارتباطی با افغانستان و طالبان ندارند.
در مورد محبوبیت اسلام رادیکال در آسیای مرکزی و تهدید ثبات منطقه از طریق حوادث افغانستان نباید اغراقآمیز برخورد کرد. این واقعیت که این کشورها با افغانستان هممرز هستند و رژیمهای آنها نه کارآمد و نه محبوب هستند به این معنا نیست که ساکنان آنها آماده هستند تا از موفقیت طالبان الهام بگیرند و اتفاقی مشابه در کشور خود بسازند. افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی ازنظر مذهبی و قومی نزدیک به هم هستند، اما مدتهاست که تحت شرایط کاملاً متفاوتی توسعهیافتهاند و شباهتهای بسیار کمی با یکدیگر دارند.
افغانها بیش از چهار دهه است که در یک جنگ دائمی زندگی میکنند. با توجه به اینکه میانگین سن در آنجا فقط نوزده سال است، اکثریت قریب بهاتفاق مردم هرگز زمان صلح را تجربه نکردهاند. از سوی دیگر، در آسیای مرکزی، مردم آمادهاند تا حقوق و آزادیهای خود را برای حفظ آن فدا کنند.
در ازبکستان، اسلام کریموف رئیسجمهور فقید این کشور همچنان محبوب است – علیرغم فساد و سوءاستفاده وی از قدرت – زیرا او از جنگ جلوگیری کرد. در تاجیکستان که تجربه تلخی از جنگ داخلی در اوایل دهه 1990 داشت، رئیسجمهور امامعلی رحمان به همین دلیل یعنی پایان خونریزی از حمایت مردمی برخوردار است. درحالیکه کودکان افغان در حال یادگیری تیراندازی بودند و تنها 55 درصد از آنها در مدرسه حاضر میشدند، حداقل 90 درصد از کودکان آسیای مرکزی از دسترسی رایگان به آموزش برخوردار بودند.
در همین حال، زنان در آسیای مرکزی از دهه 1920، بهصورت دستهجمعی از پیشجه (برقع) استفاده نکردهاند. زنان از دیرباز سمتهای بالایی داشتهاند (در مجلسهای قزاقستان و ازبکستان، یکسوم نمایندگان زن هستند)، درحالیکه تنها 21 درصد از زنان افغان از هر نوع اشتغال همراه با پرداخت پول برخوردارند.
بهعبارتدیگر، یک فرد عادی در آسیای مرکزی شباهتهای بیشتری با مردم سطح متوسط روسیه دارد تا به افغانها. برخلاف افغانستان، اکثر مردم آسیای مرکزی مذهبی نیستند، از اینترنت استفاده میکنند، لباس سنتی نمیپوشند، فیلمها و برنامههای تلویزیونی تماشا میکنند و تحت نظارت شدید دولت هستند.
این نکته پایانی از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا از زمانی که مردم آسیای مرکزی استقلال خود را به دست آوردند، رژیمهای آنها با هرگونه شور و شوق مذهبی مبارزه کردند که اغلب توسط غرب و فعالان حقوق بشر موردانتقاد قرار میگرفت. در ازبکستان تحت رهبری کریموف، گذاشتن ریش ممنوع بود، کودکان اجازه حضور در مسجد را نداشتند و مبلغان بهطور مرتب در زندان به سر میبردند. به دنبال مرگ کریموف، قوانین کمی تسهیل شد، اما انتشار و تبلیغ مطالب مذهبی همچنان کاملاً کنترل میشود.
در همسایگی ازبکستان، حزب رنسانس اسلامی تاجیکستان- تنها حزب قانونی اسلامی در دوران پساشوروی -در سال 2015 توسط مقامات تعطیل شد و رهبر آن بهصورت غیابی به زندان محکوم شد. دوشنبه همچنین هر تاجیکی را که برای آموزش مذهبی به خارجرفتهاند، زیر نظر دارد.
البته این بدان معنا نیست که اسلام منحصراً بهعنوان یک تهدید بالقوه در آسیای مرکزی تلقی میشود، فقط به این دلیل که مردم آنجا به طالبان افغانستان بهعنوان الگو نگاه نکنند. رهبران آسیای مرکزی هنوز از ابراز همبستگی مذهبی با مردم با رفتن به مسجد، ملاقات با مفتیها و ارسال پیام تبریک خود به مناسبت تعطیلات مسلمانان بسیار خوشحال هستند.
بهاستثنای قرقیزستان که در سال گذشته انقلاب دیگری در آن رخ داد، رژیمهای کنونی در آسیای مرکزی هنوز بسیار پایدار به نظر میرسند: نخبگان حاکم آنها تثبیت شدهاند، استفاده از خشونت در جهت حفظ دولت ادامه دارد و پتانسیل کمی برای اعتراض وجود ندارد. دو کشور بزرگ منطقه- قزاقستان و ازبکستان- درگذشته نهچندان دور دچار تغییر قدرت شدهاند و هنوز از اولین امتیازات و اصلاحات حاکمان جدید خود تأثیری مثبت مشاهده میکنند.
ناگفته نماند که بحران در افغانستان خطرات جدیدی را برای منطقه ایجاد خواهد کرد، اما آسیای مرکزی مدتهاست که در مرزهای خود با هرجومرج زندگی میکند و در حال حاضر بیست سال تجربه در مواجهه با طالبان دارد. در این مدت، کشورها زمان لازم برای تقویت موقعیت خود را داشتند و اکنون آمادگی بهتری برای موارد غیرمنتظره دارند؛ بنابراین بعید است که رویدادهای اخیر در افغانستان آسیای مرکزی را در هرجومرج دائمی قرار دهد. نتیجه احتمالی این است که رژیمهای حاکم کنترل خود را بر جامعه تشدید کنند و روسیه نقش خود را در امنیت منطقه افزایش دهد.
0 Comments