شورای راهبردی آنلاین – رصد: خورشید امپراتوری انگلیس سرانجام در سال 1997 در هنگکنگ غروب کرد؛ اما اکنون هنگکنگ به نقطه اتکای تصمیمات سرنوشتساز سیاست خارجی انگلیس از زمان برگزیت تبدیلشده است. بااینحال، با عدول پکن از تعهدات سابق خود و تحمیل قوانین امنیتی جدید بر این سرزمین، یک گروه سه کشوری موسوم به (C-3) متشکل از کانادا، استرالیا و انگلیس در برابر پکن در حال ظهور است.
بن جودان در یادداشتی که وبسایت موسسه هادسن (آمریکا) آن را منتشر کرد نوشت: این همکاری یک ایده قدیمی است، اما اکنون یک ظرفیت غافلگیرکننده محسوب میشود. در طی چند سال اخیر، ایدههای اتحادیه اقتصادی «کانزاک» (متشکل از (C-3) بهاضافه نیوزیلند) در میان احزاب محافظهکار در کانادا، استرالیا و انگلیس قوت گرفته است. در بحبوحه افول شتابناک نظم جهانی به رهبری آمریکا، نهتنها افزایش هماهنگیهای سیاست خارجی در میان اوتاوا، کانبرا و لندن جذابیت فزایندهای دارد، بلکه این گروه ظاهراً در پیشبرد امور جهانی برای هنگکنگ اهمیت بسیار زیادی قائل هستند.
سیاست خارجی هر سه کشور کانادا، استرالیا و انگلیس با لحظات بحرانی مواجه است. این کشورها تلاش میکنند تا صدایشان در سیاست بینالمللی در نشستهای گروه جی، سازمانهای جهانی و در دولت ترامپ شنیده شود.
احساس تنهایی این سه کشور هنگامی تشدید خواهد شد که ترامپ برنده انتخابات نوامبر آمریکا شود و یا منازعات انتخاباتی، آمریکا را به بحرانی دامنهدار فرو برد. متأسفانه گرایش به بروکسل نیز نمیتواند این تنهایی آنها را جبران کند، زیرا نگرش آلمان و فرانسه به قدرتهای اقتدارگرا با این سه کشور تفاوت بسیاری دارد. برلین به خاطر صادرات عظیم به چین، در تنگنا بوده و بین واشنگتن و پکن راه میانهای را دنبال کرده و حاضر نیست به خاطر منافع کانادا، استرالیا و انگلیس، اتحادیه اروپا را وارد رقابتی بزرگ کرده و تجارت حیاتی را به مخاطره بیندازد. پاریس نیز در مورد روسیه تفکر مشابهی دارد. دیدگاه نوظهور امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، در مورد شورای امنیت اروپا یا «گروه یورو» متشکل از روسیه، ترکیه و انگلیس هیچ سنخیتی با دیدگاه لندن، کانبرا و اوتاوا ندارد. کانادا و انگلیس با حمایت مکرون از تمایل ترامپ به شرکت پوتین در دیدار سران جی-7 (که حالا لغو شده است) کلاً مخالف هستند.
این فروپاشی ژئوپلیتیکی برای گروه (C-3) تأثیرگذار است. این گروه در قبال چین هیچ ائتلاف پان غربی نظیر ناتو نمیبینند که بدان روی بیاورد و با توجه به راهبرد آلمان در قبال چین، ظهور چنین ائتلافی بعید است. از سوی دیگر، تهاجم چین و روسیه به دموکراسیها احتمالاً افزایش خواهد یافت، آمریکا احتمالاً ضعیفتر خواهد شد و اتحادیه اروپا نیز ظاهراً مسیری بینابین را دنبال خواهد کرد؛ بنابراین، رهبران لندن، کانبرا و اوتاوا بهجای نگرانی و حسرت گذشته، باید ایده کانزاک را دنبال کرده و بهطور چشمگیری به پیشبرد هماهنگی سیاست خارجی خود بپردازند.
بهعنوان یک هدف محوری، این گروه باید به انتشار بیانیه مشترک خود در قبال رقبای اقتدارگرا یعنی چین و روسیه متمرکز شوند؛ اما این کافی نیست، پیشبرد طرح انگلیس و کانادا برای ممانعت از شرکت پوتین در جی 7 و اتخاذ موضع مشترک در سازمان ملل، جی 7 و جی 20، باید اولین وظیفه این گروه باشد. همچنین، حمایت از تلاشهای آتی کانادا برای کسب یک کرسی در شورای امنیت سازمان ملل و عضویت رسمی استرالیا در جی 7 را میتوان جزو اهداف اصلی این گروه دانست.
علاوه براین، گروه (C-3) میتواند دیپلماسی مشترک پایدارتری در قبال مسکو و پکن اتخاذ کند. این موضع مشترک، در صورت انتخاب مجدد ترامپ یا بحران در آمریکا نیز ضروری است، البته این اقدامات مایه تقویت جبهه مدافعان نظم لیبرال جهانی شده و در راستای منافع اتحادیه اروپا و دولت احتمالی جو بایدن نیز خواهد بود.
بااینحال، همکاری گسترده بین انگلیس، کانادا و استرالیا عاری از مشکل نیست. این همکاری، برای بسیاری دارای طعم نوستالژیک امپراتوری است و به همین خاطر نیازمند استعمارزدایی است؛ بهعبارتدیگر، نخست باید رنگ و بوی انگلیسی این گروه کمتر باشد. این گروه نباید گروهی به رهبری انگلیس باشد بلکه باید استرالیا و کانادا رهبری را در دست بگیرند و انگلیس عضو آخر گروه محسوب شود. میتوان بهجای گروه (C-3) نام رسمی آن را «کانبرا-3» نامید. اولین نشست آن نیز نباید در لندن برگزار شود.
از همه مهمتر، (C-3) باید شالودههای «قوموخویشی» را آشکارا رد کند. به همین دلیل ساده که موضع ولینگتون در قبال چین با مواضع اوتاوا، کانبرا و لندن یکسان نیست، کنار گذاشتن نخستوزیر نیوزیلند از این گروه آشکارا بیانگر آن است که اساس این گروه بر ارزشها و ژئوپلیتیک استوار است نه قوموخویش.
واقعیت ناراحتکننده این است که دموکراسیهای همسوی چندانی برای جذب در این گروه به چشم نمیخورد. بهعنوانمثال، هیچکدام از کشورهای ژاپن، شیلی یا آفریقای جنوبی بیانیههای قاطعانه در برابر روسیه و چین را امضا نخواهند کرد. کشورهای اروپایی، نظیر سوئد و هلند که شریک احتمالی به شمار میروند، درگیر سیاست اروپا در قبال چین بوده و جدایی آنها از مرکز گرانش فرانسه-آلمان که در مسیری متفاوت حرکت میکند، بعید به نظر میرسد. اکنون چهارچوب مشترک ضد دیکتاتوری که زمانی سیاست خارجی غرب را به هم پیوند میداد، ازهمپاشیده است. در چنین دنیایی، گروه (C-3) یک آرمان لیبرال بینالمللی (و نه ملی) است؛ بنابراین، چهبهتر که کشورهای ناهماهنگ از این میدان کنار گذاشته شوند.
0 Comments