جدیدترین مطالب

أحدث المقالات

رنج ترامپ از بیاعتباری سیاسی خود
کِرِن یارهی-میلو، استادیار امور سیاسی و بینالملل دانشگاه پرینستون در نشریه فارن پالیسی نوشت: ترامپ میخواهد سخنان وی جدی گرفته شود، اما نظرسنجیها نشان میدهد که بین دو-سوم و سه-چهارم از مردم آمریکا او را قابلاعتماد نمیدانند. تصویر جهانی نیز بهتر نیست. بیشتر شهروندان کشورهای متحد سنتی آمریکا مانند استرالیا، فرانسه، آلمان، ژاپن، اردن، مکزیک، کره جنوبی و انگلستان میگویند به رئیسجمهور آمریکا اعتماد ندارند.
به عبارت دیگر، ترامپ از خلاء اعتبار رنج میبرد. این شاید قابل پیشبینی باشد. به نوشته نیویورک تایمز، وی در 40 روز اول ریاستجمهوری، سخنانی غیرواقعی گفته است. صدای اقدامات او حتی بلندتر است. ترامپ در مورد برخی از قدیمیترین و مهمترین تعهدات آمریکا، مانند حمایت از ناتو، تردید ایجاد کرده است. او در موضعگیریهای سیاسی تصمیمهای معکوس ناگهانی اتخاذ کرده، بهطور علنی تلاشهای اعضای دولت خود را تضعیف کرده و در توافقنامههای دیپلماتیک، از جمله توافقنامه اقلیمی پاریس و معامله هستهای ایران عقبگرد کرده است.
درحالی که رئیسجمهور اعتبار آمریکا را در داخل و خارج از کشور تضعیف میکند، متحدان در اعتماد به وعدههای آمریکا تردید خواهند داشت. خطرات محاسبات غلط افزایش خواهد یافت و برای نشان دادن قاطعیت، ممکن است آمریکا به اقدامات پرهزینهتر و شدیدتری نیاز داشته باشد. منابع دیگر اعتبار، مانند توانایی نظامی و اعتقاد کلی به نهادهای آمریکایی، ممکن است برخی از آسیبهای ناشی از ترامپ را کاهش دهد، اما هیچ جایگزینی برای رئیسجمهوری که کلمات آن هنوز مهم هستند، وجود ندارد.
تقدم اعتبار
در بیشتر سالهای قرن بیستم، سیاستگذاران معتقد بودند اعتبار آنها برای ایجاد باور در مورد تهدیدات و اطمینانبخشیدن به متحدان و مخالفانی که میتوانند به تعهدات آمریکا اعتماد داشته باشند، ضروری است. بهعنوان مثال، آمریکا در دهه 1950 به خاطر نشان دادن عزم خود برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی وارد جنگ کره شد، نیروهای آمریکایی در ویتنام مدتها پس از آن که سیاستگذاران نتیجه گرفتند آمریکا در جنگ بازنده است، باقی ماندند. چنین تفکری در مداخلات آمریکا درهائیتی، کوزوو و عراق نیز نقش داشت.
در سیاست بینالمللی، اعتبارِ یک بازیگر به شهرتش وابسته است، مشخصهای که دانشمندان علوم سیاسی به دو بخش تقسیم میکنند: “شهرت سیگنالی” که به سابقه انجام تهدیدها و یا تحقق وعدهها اشاره دارد، و “شهرت عمومی” که به طیف گستردهای از ویژگیها معطوف است.
شهرت بد
شهرت ریاستجمهوری آمریکا در سالهای اخیر دچار فرسایش شده است. ترامپ سزاوار بسیاری از سرزنشها است-اما نه همه آنها. شهرت سیگنالی آمریکا در تابستان سال 2013 پس از آنکه بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، “خط قرمز” باراک اوباما را در مورد سلاحهای شیمیایی نقض کرد، آغاز به سقوط کرد. جمهوریخواهان و بسیاری از دموکراتها اعتقاد داشتند موضوع خط قرمز، اعتبار کشور را به خطر انداخته است. اعتبار مستلزم پایداری است، نه خصومت. رئیسجمهور بعدی میتوانست با نشان دادن یکپارچگی تضمینها و تهدیدهای آمریکا، آسیب را اصلاح کند. درعوض، با نشان دادن سرسختی، وضعیت را پیچیده کرد. ترامپ ممکن است با بمباران سوریه، بازنگری در افغانستان و اعمال فشار بیشتر بر کرۀ شمالی، اعتبار عمومی در مورد قاطعیت کسب کرده باشد. اما پیشینۀ متغیررئیسجمهور در مورد تعهدات کلیدی، منجر به تردید جدی ناظران نسبت به اظهارات وی شده است.
فهرست تناقضات ترامپ طولانی است. تماس تلفنی وی با رئیسجمهور تایوان، بر خلاف سیاست آمریکا در اجتناب از خشمگین ساختن چین، و سپس بازنگری در این اقدام، نقض عمدهای در این پروتکل بود. همچنین تهدید ترامپ طی مبارزات انتخاباتی به جنگ تجاری با چین، توقف تعهد آمریکا نسبت به عدم گسترش سلاحهای هستهای، پیشنهاد توسعه سلاح هستهای ژاپن و کره جنوبی، ابراز “افتخار” نسبت به ملاقات با رهبر کره شمالی و بعد اشاره به کیم جونگ یون به عنوان “مرد کوچک موشک” و تهدید به نابودی کامل کره شمالی، همه اشاره به عقبنشینی از این مواضع دارد.
در موارد دیگر، ترامپ ممکن است شهرت سیگنالی خود را با هزینه کشور حفظ کرده باشد. به عنوان مثال، ترامپ تصمیم گرفت معاهده هستهای ایران را تایید نکند. اما با نقض یک تعهد رسمی آمریکا بدون ارائه شواهد، شهرت عمومی آمریکا را به خطر انداخت. تصمیم به عقبنشینی از توافقنامه اقلیمی پاریس نشاندهنده مشکلی مشابه بود. البته، هر رئیسجمهوری که مایل به تغییر وضع موجود است باید با معضل چگونگی تحقق وعدههای خود بدون بیاعتنایی به اعتبار کشورش مبارزه کند. اما تردیدی نیست که ترامپ هیچ دغدغهای نسبت به عواقب شهرتی بزرگتری از تصمیماتش ندارد.
بیمنطقی در منطق؟
بعضی از اطرافیان ترامپ ادعا میکنند یک استراتژی درخشان در حمایت از رفتار نامعقول او وجود دارد و رئیسجمهور متوجه تأثیرات وضعیت عمومی ناپایدار خود میباشد و اظهارات بهظاهر غیرمنطقی ترامپ بخشی از استراتژی محاسبهشده است تا دشمنان فکر کنند او دیوانه است. او نخستین رئیسجمهور آمریکا نیست که این استراتژی را که دانشمندان “نظریه دیوانه” یا “بیمنطقی در منطق” مینامند، به کار میگیرد. پیروی از این رویکرد تنها باعث میشود او سادهلوح و بیتجربه ظاهر شود. مدافعان ترامپ همچنین میگویند که رئیس جمهور به طور هدفمند ابهام ایجاد میکند تا دشمنان را از تعادل خارج سازد. اظهارات ترامپ از نظر استراتژیکی مبهم نیستند، بلکه کاملا روشن میباشند و مشکل، متناقض بودن آنهاست.
اهمیت اعتبار
ممکن است مردم آمریکا و جهان به اظهارات غیرقابل پیشبینی ترامپ عادت کرده باشند. در بعضی موارد، شهرت ترامپ به عدم پایبندی به بیانات خود حتی ممکن است اطمینانبخش باشد: جهان میداند که بعید است او به دنبال برخی از اظهارات آشفتهکننده مانند تهدید به “نابودی کامل” کره شمالی باشد. اما این مایۀ تسلی ناچیز است. چه اتفاقی میافتد وقتی که لازم است بر روی اظهارات وی حساب کرد؟ آمریکا چگونه میتواند مخالفان را بترساند و به متحدان در بحران بعدی اطمینان دهد، در حالی که در مورد انتقال نیات آمریکا نمیتوان به رئیس جمهور اعتماد کرد.
افراد خوشبین میگویند ترامپ درنهایت، اهمیت حفظ اظهارت خود را یاد میگیرد و تناقضات او ناشی از بیتجربگی بهویژه در سیاست خارجی است. غیرطبیعی نیست که دیدگاه رئیسجمهور در مورد سیاست خارجی تغییر کند. اما آنچه در مورد روند یادگیری ترامپ نگران کننده است، این که دیدگاههای جدید وی همانند دیدگاههای قدیمی او غیرمستحکم باقی میمانند و به نظر نمیرسد که از بازنگری متفکرانه پدیدار شده باشند. در عوض، به نظر میرسد این دیدگاهها بر اساس حسوحال وی، یا دیدگاههای آخرین فردی که با او صحبت کرده و یا در شبکههای خبری شنیده، اتخاذ میشوند.
منابع دیگر آسایش فکری، مشاوران ترامپ هستند که بسیاری از ناظران آنها را “افراد بالغ” در دولت مینامند که همگی تلاش دارند به انسجام و ثبات در آمریکا با روشن ساختن اظهارات رئیسجمهور یا نادیده گرفتن آنها کمک کنند. این افراد در حال حاضر با دیپلماسی عمومی آمریکا روبرو هستند: ناظران برای درک سیاست آمریکا به آنها رجوع میکنند. اگر رئیسجمهور همراهی کند، این میتوانست اطمینانبخش باشد. اما ترامپ تلاشهای مشاوران خود را برای نجات شهرت واشنگتن با تخریب آنها تضعیف کرده است. سخنان ترامپ در مورد کره شمالی، شهرت سیگنالی آمریکا را به خطر انداخته و بالقوه میتواند به جنگ فاجعهآمیز و قابلاجتناب منجر شود.
اگر زمینهای برای خوشبینی محتاطانه وجود داشته باشد، این است که شهرت رئیس جمهور تنها عاملی نیست که دشمنان و متحدان برای تشخیص نیت آمریکا در نظر میگیرند. قدرت نظامی، آگاهی گسترده از منافع حیاتی و سابقه طولانی در انجام اقدامات نظامی برای دفاع از وضعیت موجود در بخشهای مختلف جهان، به آمریکا اجازه میدهد تا مخالفان را از عبور از خطوط قرمز بازدارد.
اعتبار یک کشور تنها به اعتبار رئیسجمهور وابسته نیست. ناظران خارجی ممکن است به ترامپ اعتقاد نداشته باشند، اما هنوز به نهادهای سیاسی و افکار عمومی آمریکا به عنوان محدودیتهایی بر اقدامات رئیسجمهور اعتماد دارند. درعین حال، امکان دارد شهرت سیگنالی رئیسجمهور، احتمال درک نادرست از خطوط قرمز آمریکا توسط دشمنان را افزایش دهد و آنها در مورد واکنش آمریکا، به ویژه در مناطق مناقشهآمیز مانند اروپای شرقی و خاورمیانه، قضاوت غلط داشته باشند.
در دوران ترامپ، آمریکا ممکن است مجبور به استفاده از راهکارهای خطرناکتر برای نشان دادن قاطعیت متوسل شود. چنین راهکارهایی خطر جدی افزایش غیرضروری تنش به همراه دارد. با کاهش شهرت سیگنالی رئیسجمهور، آمریکا نیز مجبور خواهد شد برای متقاعد کردن متحدانش مبنی بر پایبند بودن به تعهدات خود بیشتر تلاش کند. شرکای واشنگتن احتمالا خواستار نمایش محکمتری برای حفظ ضمانتهای امنیتی آمریکا میباشند.
عواقب بلندمدت بحران اعتبار ترامپ همچنان نامشخص است. آمریکا نمیتواند نتیجهگیریهای دیگران را از رفتار رئیسجمهور کنترل کند. اما ناظران بینالمللی به چگونگی واکنش سیستم سیاسی آمریکا به اظهارات ترامپ، و زمان و چگونگی مقابله با آنها را تماشا خواهند کرد. حتی اگر سیاست خارجی آمریکا در دوران ترامپ، عملکرد مستمر و منسجمی داشته باشد، آمریکا قبلا هزینه قابلتوجهی برای رفتار ترامپ پرداخته است: رئیسجمهور، دیگر صدای نهایی سیاست خارجی به حساب نمیآید. رهبران خارجی برای تشخیص نیات، به جای دیگری روی میآورند. اطلاعرسانی در مورد نیات آمریکا با توجه به سیستم داخلی و قطبی شدن آن و چندشاخگی حزب حاکم، بیش از هر زمان دیگری دشوار شده است.
بااین حال، با بهخطر افتادن اعتبار ترامپ، هزینه آمریکا در بازدارندگی، زور و ایجاد اطمینان افزایش یافته است. ترامپ ممکن است فکر کند که یک سیاست خارجی قابل پیشبینی و قابل اعتماد نشانهای از ضعف است، اما اشتباه میکند. برای قدرت کوچک تجدیدنظرطلبی مانند کره شمالی، غیرقابل پیشبینی ظاهر شدن ممکن است به یک رهبر اجازه دهد تا بهطور موقت بیشتر از وزن خود مشت بزند. اما ترامپ بخواهد یا نخواهد، آمریکا یک ابرقدرت جهانی است که برای آن پیشبینیپذیری و اعتبار، دارایی محسوب میشود و نه بدهی.
0 Comments