مرکز مطالعات راهبردی المستقبل عراق در تحلیلی به قلم دکتر علی فارس حمید نوشت: از زمان همه پرسی انگلیس درباره خروج از اتحادیه اروپا، آینده کشورهای این اتحادیه درباره نحوه رابطه با آمریکا از یک سو و انسجام داخل اتحادیه اروپا با ابهام روبرو شده است. بنابراین خروج انگلیس از این اتحادیه و سیاست های ترامپ که با نگرانی فرانسه و آلمان روبرو شده است، بیانگر احتمالات زیادی درباره آینده روابط میان کشورهای اتحادیه اروپا است.
به نظر می رسد نگرانی و هراس از احتمالات آینده، دو قدرت برجسته اروپا یعنی المان و فرانسه را بر آن داشته تا بار دیگر به آسیا توجه کنند، رویکردی که در سفر مکرون به پکن مشاهده شد و می تواند در بازنگری رابطه با امریکا نقش داشته باشد.
در این باره، طرح تجاری اوراسیایی اعلامی از سوی مکرون و ارتباط میان آسیا و اروپا از طریق روسیه، یک طرح تجاری مهم و دارای ابعاد راهبردی است که به شکل زیاد و تأثیر گذاری در ترسیم نقشه روابط اقتصادی و تجاری آینده جهان نقش خواهد داشت.
برخی از کارشناسان مسائل راهبردی و صاحب نظران روابط بینالملل بر این باورند که این دیدگاه جدید فرانسه درباره همکاری با چین، باعث تغییر ساختار روابط سنتی اروپا و آمریکا خواهد شد که همیشه احساس ارتباط و نیاز به تحقق امنیت از طریق آمریکا بر این روابط سایه انداخته بود. بنابراین متغیرهای جهانی جدید پس از همه پرسی جدایی انگلیس از اتحادیه اروپا و نیز خودخواهی در تفکر راهبردی آمریکا پس از به قدرت رسیدن ترامپ و نقش آفرینی های جدید روسیه، رهبران اتحادیه اروپا را بر آن داشته تا درباره این متغیرها به شکل جدی فکر کرده و تلاش کنند استراتژی جدیدی را برای تعامل با محیط استراتژیک مملو از تغییرات و معادلات سست تعریف کنند.
به تعبیر ریچارد هاس، تفکر درباره جهان چند قطبی به رویکرد جدید استراتژی های جهانی تبدیل شده است. بنابراین در این معادله، آمریکا دیگر تنها قدرت قادر به کنترل تعاملات خارج از مشارکت هم پیمانان دیگر نیست و بیشتر نقش های راهبردی از طریق حمایت هم پیمانان و مشارکت آنها ایفا میشود.
این در حالی است که تعهدات آمریکا میتواند با ماهیت محیط استراتژیک جهانی سازگار نباشد و یا برای اروپا کافی نباشد، موضوعی که تفکر درباره راهبردهای جدید امنیتی که تضمین کننده نقش اروپا در جهان چند قطبی باشد را تسریع می کند.
از زاویه دیگر به نظر می رسد، رویکرد در پیش گرفته شده از سوی فرانسه تا حدی نزدیک به طرح شارل دوگل میباشد که معتقد بود جغرافیای منطقه اوراسیا خواستگاه فرهنگ و تمدن بشری است و یک الگوی مهم برای تاریخ بشری به شمار میآید. چه بسا این اعتقاد حاکم بر منظومه فکری اروپا زمینه را برای نزدیک شدن به چین فراهم کند.
بر این اساس، به نظر میرسد چین از این تغییر در نگاه اروپا و توجه به آسیا استفاده خواهد کرد. با وجود آن که چین تمایلی به رویارویی مستقیم با آمریکا به ویژه در سایه رویکردهای ترامپ ندارد، اما این فرصت را از دست نخواهد داد. بنابراین چین از بازنگری کشورهای اروپایی در توجه به شرق استفاده خواهد کرد، به شکلی که با کشورهای اروپایی شراکت تجاری و اقتصادی ایجاد خواهد کرد، موضوعی که باعث می شود این کشور به شکل زیادی بر تعاملات جهانی به ویژه در سایه راهبردی شدن این شراکت و ورود به ابعاد سیاسی و نظامی مشترک، تأثیر گذار باشد.
از جنبه راهبردی به نظر می رسد که رویکردهای منطقی قدرت های اروپایی و چین به سمت نقاط تفاهم مشترک و انسجام حرکت می کند. بر این اساس، محیط استراتژیک پیرامونی دو طرف (اتحادیه اروپا و چین) و روابط آنها با آمریکا باعث می شود طرفین نفوذ خود را به شکل جدیدی در عرصه های همکاری نوین گسترش دهند و جنبه های اقتصادی و تجاری نیز مؤلفه اصلی این همکاری خواهد بود.
در مجموع، شکل گیری جهان چند قطبی از اوراسیا آغاز شده است و در سایه هرج و مرج و تضاد منافع قدرت های بزرگ، رویکردهای جدیدی در نظام بین الملل شکل خواهد گرفت، چنانکه این قدرت ها به این نتیجه خواهند رسید که محیط جهانی نیازمند تلاشی جدید برای ساماندهی دوباره امنیت بین المللی در جهان است.
0 Comments