جدیدترین مطالب
تحلیلی بر تحولات اخیر در روابط مصر و ترکیه و پیامدهای آن
شورای راهبردی آنلاین – یادداشت: مصر و ترکیه روابط رو به پیشرفتی را طی میکنند. در 7 ماه گذشته، شاهد دو «تحول مهم» در مناسبات ترکیه و مصر بودهایم؛ نخست سفر اردوغان به مصر (۱۴ فوریه ۲۰۲۴ / ۲۵ بهمن ۱۴۰۲) که برای نخستین بار بعد از حوادث سال 2013 مصر و برکنار مرسی از قدرت انجام شد. دوم، سفر اخیر سیسی، رئیس جمهور مصر به ترکیه (14 شهریور 1403) که بعد از 12 سال انجام شد و میتوان آن را بسیار مهم و آغاز مرحله جدیدی در روابط مصر و ترکیه عنوان کرد.
عوامل و پیامدهای گسترش تهدیدهای امنیتی در کرانه باختری
شورای راهبردی آنلاین – یادداشت: در بحبوحه جنایات رژیم صهیونیستی در نوار غزه، کرانه باختری نیز «اوضاع ناپایداری» را تجربه میکند، بهطوریکه در ماههای اخیر و به موازت تشدید حملات صهیونیستی علیه غزه، تنشها در این منطقه حساس، روند تصاعدی یافته و «تهدیدهای امنیتی» علیه رژیم صهیونیستی چنان اوج گرفته که محافل امنیتی و اطلاعاتی آن را بهشدت نگران کرده است.
أحدث المقالات
تحلیلی بر تحولات اخیر در روابط مصر و ترکیه و پیامدهای آن
شورای راهبردی آنلاین – یادداشت: مصر و ترکیه روابط رو به پیشرفتی را طی میکنند. در 7 ماه گذشته، شاهد دو «تحول مهم» در مناسبات ترکیه و مصر بودهایم؛ نخست سفر اردوغان به مصر (۱۴ فوریه ۲۰۲۴ / ۲۵ بهمن ۱۴۰۲) که برای نخستین بار بعد از حوادث سال 2013 مصر و برکنار مرسی از قدرت انجام شد. دوم، سفر اخیر سیسی، رئیس جمهور مصر به ترکیه (14 شهریور 1403) که بعد از 12 سال انجام شد و میتوان آن را بسیار مهم و آغاز مرحله جدیدی در روابط مصر و ترکیه عنوان کرد.
عوامل و پیامدهای گسترش تهدیدهای امنیتی در کرانه باختری
شورای راهبردی آنلاین – یادداشت: در بحبوحه جنایات رژیم صهیونیستی در نوار غزه، کرانه باختری نیز «اوضاع ناپایداری» را تجربه میکند، بهطوریکه در ماههای اخیر و به موازت تشدید حملات صهیونیستی علیه غزه، تنشها در این منطقه حساس، روند تصاعدی یافته و «تهدیدهای امنیتی» علیه رژیم صهیونیستی چنان اوج گرفته که محافل امنیتی و اطلاعاتی آن را بهشدت نگران کرده است.
ظهور ملیگرایی در اسپانیا
عُمَر اِنکارسیون در مقالهای که نشریه فارن پالیسی منتشر کرد، به بررسی ریشۀ ملیگرایی در اسپانیا و عواقب سیاستهای ملیگرایانه نخست وزیر این کشور در برابر بحران استقلالطلبی کاتالونیا پرداخت و نوشت: ملیگرایی روزافزون با ایجاد محیطی سیاسی که دستیابی به مصالحه با منطقه را برای دولت مرکزی مشکل میسازد، بحران را در کاتالونیا طولانی کرده است. در ذات ملیگرایی اسپانیایی، رد یک حس متمایز هویت کاتالان وجود دارد. بازی کردن با کارت ملیگرایی نیز یک راهبرد بسیار مؤثر برای نخست وزیر اسپانیا ماریانو راخوی بوده است. افزایش ملیگرایی به راخوی اجازه داد تا موضع محافظهکارانه خود را تحکیم بخشد و در همین حال با وادار کردن مخالفان چپ به انتخاب بین طرفداری از وحدت اسپانیا و جداییطلبی کاتالان، آنها را در حالت دفاعی قرار دهد.
یک نماد سیاسی دوقطبی
قویترین نماد از تجدید حیات ملیگرایی اسپانیا پرچم اسپانیا است که به نام “La Rojigualda” شناخته میشود، نمادی که قدمت آن به سال 1785 برمی گردد که رژیم فرانکو آن را متناسب با خود میدانست. بقای آن تا دوره دموکراسی نشان دهنده عدم تعادل در قدرت بین راست و چپ که در گذار به دموکراسی وجود داشت، است. این پرچم پس از پایان جنگ داخلی در سال 1939 توسط فرانکو جایگزین پرچم جمهوری دوم شد. در دوران دموکراسی بسیاری از مردم اسپانیا، از پرچم اسپانیا اجتناب ورزیده و معتقدند که یادگاری از دوران فرانکو است. در نتیجه در دهههای اخیر مشاهده پرچم اسپانیا در وضعیتهای غیررسمی کاملاً نادر بوده است. این در ماههای اخیر بهطور چشمگیری تغییر کرده، چرا که پرچم اسپانیا از محبوبیت بیسابقهای برخوردار گردیده است. در اول اکتبر سال گذشته، روز رفراندوم غیررسمی در مورد استقلال کاتالان، مردم عادی اسپانیا برای احیای پرچم اسپانیا شادی کردند. بسیاری از آنها پرچم را همانند ردایی بر پشت خود انداختند و شعار Arriba España! سر دادند، عبارتی که یادآور دوران فرانکو بود. آرریبا که در اسپانیولی به معنای «بالا» است، نام روزنامه فالانژ فاشیست، تنها حزب قانونی در دوران فرانکو بود. حاضران در استادیومهای فوتبال سراسر اسپانیا پرچم اسپانیا را بهعنوان نشانهای از وحدت ملی به نمایش درآوردند؛ ساختمانهای آپارتمانی در سراسر کشور با این پرچم آذینبندی شدند.
تمام این هیجانات ملیگرایانه بسیار فراتر از آنچه معمولاً در 12 اکتبر، روز ملی اسپانیا، در گرامیداشت کریستف کلمب دیده میشود، بود.
بازگشت نامطلوب ملیگرایی
برای هر کسی که با تاریخ اسپانیا آشناست، تجدید حیات ملیگرایی اسپانیا، اخبار ناخوشایندی است. حمله فرانکو در سال 1936 به جمهوری دوم که جنگ داخلی اسپانیا به وقوع پیوست، بهطور کلی بهعنوان «جنگ صلیبی ملیگرایی» شناخته میشود.
بدیهی است، تجدید حیات اخیر ملیگرایی اسپانیا، با یادآوری رویدادهایی که کمتر کسی فکر میکرد دوباره رخ دهد، بسیاری از کاتالانها را مرعوب کرد. استفاده نخست وزیر از پلیس مسلح ملی و گارد مدنی برای جلوگیری از رأیگیری در رفراندوم مستقل که منجر به زخمی شدن 800 نفر شد، بهشدت یادآور سرکوب آزادیهای اساسی سیاسی توسط فرانکو بود. این همچنین به جنبش مستقلی که از سوی اکثریت مردم کاتالان حمایت نمیشود مشروعیت بخشید. قبل از همه پرسی، کاتالونیا از یکی از بالاترین سطح خودمختاری در میان 17 منطقه اسپانیا برخوردار بود و یکی از ثروتمندترین مناطق در اتحادیه اروپا است.
راخوی با حساس بودن نسبت به این اتهام که احیای ملیگرایی اسپانیا یادآور دوران فرانکو است، استدلال کرده که مردم ملیگرایی را با میهنپرستی به سبک خوب و قدیمی و افتخار به کشور خود، اشتباه میگیرند.
راخوی نکته معتبری را مطرح میکند. میهنپرستی در اسپانیا در دوران پسا-فرانکو قویاً حذف شده، چرا که کشور بهشدت از گذشته فرانکوئیسم فاصله گرفته و از فرارسیدن اسپانیای چند-فرهنگی استقبال میکند. چند-فرهنگی بودن اسپانیا، حداقل از نظر بیگانگان، این تصور را ایجاد کرده است که اسپانیا یک ملت نیست، بلکه مجموعهای از هویتهای منطقهای متفاوت است. چنین تصوراتی نشان دهنده شکست دولتهای لیبرالِ دوران پسا-فرانکو در بیان دیدگاه جدیدی از میهنپرستی اسپانیا است که بر موفقیتهای دموکراتیک کشور تکیه میکند. این شکست، بازیچه محافظهکاران قرار گرفته که استدلال میکنند جناح چپ از ایده اسپانیا متنفر است و نمیتواند چیزی را در تاریخ اسپانیا پیدا کند که ارزش تحسین داشته باشد.
علاوه بر این، نگرانیهایی مبنی بر این که ملیگرایی اسپانیا در حال بازگشت به صحنه مرکزی در سیاست ملی است، در واقع بیش از حد غلو شده است. باوجود تجدید حیات اخیر احساسات ملیگرایی، اسپانیا همچنان یکی از معدود کشورهای اروپایی است که هیچ گونه نمایندگی از احزاب راست افراطی در مجلس ملی نداشته است.
اخیراً، راخوی حمله بیسابقهای به سیستم خودمختاریهای منطقهای اسپانیا بهویژه کاتالونیا داشته است. این راخوی بود که کاتالانها را در سال 2010 برای لغو قانون جدید خودمختاری به دادگاه کشاند. این قانون ابتدا در سال 2006 بهمنظور گسترش خودمختاری کاتالونیا بهویژه در امور مالی و پس از آن که مورد تائید رأی دهندگان کاتالان، دولت سوسیالیستی خوزه لوئیس رودریگز و مجلس اسپانیا قرار گرفت، تصویب شد. راخوی در این نبرد قانونی زمانی که دادگاه قانون اساسی اکثر مقررات قانون جدید را غیرقانونی دانست و صحنه را برای مناقشات کنونی فراهم کرد، پیروز شد. راخوی همچنین نوعی از ملیگرایی فرهنگی را پذیرفته است که کاملا یادآور فرانکوئیسم است. در اکتبر 2012، وزیر آموزش و پرورش او، به مجلس گفت که قصد دارد دانش آموزان کاتالان را که احساس میکرد توسط مقامات کاتالان شستشوی مغزی شدهاند، «اسپانیایی» کند. این اظهارات موجی از هراس در سراسر کاتالونیا ایجاد کرد.
بازی کردن کارت ملیگرایی
مهمتر این که راخوی در بهره برداری از موج تجدید حیات ملیگرایی اسپانیا ناشی از بحران در کاتالونیا برای تحکیم قدرت در مادرید تردید نکرد. راخوی و حزب او از زمان برگزاری انتخابات ملی در سال 2015 در وضعیت سیاسی متزلزلی در مادرید قرار داشتهاند و اکثریت پارلمانی را که حزب از سال 2011 از آن برخوردار بود، از دست داده است. راخوی به موضوعات ملیگرایانه پرداخته است. دفاع از وحدت اسپانیا و نمادهای ملی مانند پرچم به راخوی امکان داده است با ترفیع خود بهعنوان حافظ سرزمین پدری، بر نگرانیهای مردم عادی اسپانیا در مورد از دست دادن کاتالونیا سرمایه گذاری کند. در واقع، راخوی عملاً استدلال کرد که تنها او میتواند اسپانیا را از تجزیه شدن حفظ کند. این به هیچ وجه اقدام کوچکی برای برنده شدن مجدد در انتخابات سال 2015 نبود.
هنوز مشخص نیست که تا چه حد راخوی آماده است آرمانهای ملیگرایی خود را بپذیرد. حزب مردم نیز از لحاظ تاریخی، خود را بهعنوان یک حزب ملی راست مطرح کرده و امیدوار است از برچسب فرانکوئیسم اجتناب کند. علاوه بر این، مشکل بتوان تصور کرد که راخوی از یک سکوی کاملاً ملیگرا، از جمله اقتصاد حمایتی، انتقاد از اتحادیه اروپا و سیاستهای بومی استقبال کند و در همین حال، اسپانیا را علیه زیانهای ملیگرایی کاتالان بسیج کند. با همه اینها، بحران قانون اساسی ناشی از جنبش جدایی طلب کاتالان اکثر کنوانسیونهای مربوط به سیاستهای اسپانیا را خنثی کرده است. تا همین اواخر به نظر نمیرسید که مادرید یک دولت محلی را تعطیل کند، آن گونه که راخوی در ماه اکتبر گذشته در کاتالونیا انجام داد و مقامات منتخب مردمی آن را بازداشت کرد.
اما این جامعه اسپانیا و نه حزب کمونیست، است که محکمترین موانع را در برابر ضربههای ملیگرایانۀ راخوی ایجاد میکند. جالب است که برگزارکنندگان تظاهرات طرفدار اتحاد، سخت تلاش کردهاند به کاتالونیا آسیب نرسانند، بلکه از آن بخواهند که در اسپانیا باقی بماند. مهمتر این که گروههای راست افراطی دور نگه داشته شدهاند. در حقیقت، تظاهرکنندگان به این گروهها اجازه ندادهاند تا در کنار آنها راهپیمایی کنند؛ بنابراین مشکل بتوان قصد تظاهرکنندگان را بهعنوان تائید یک دستور کار ملیگرایانه و بسیار کمتر از آن، بهعنوان ابراز دلتنگی برای فرانکوئیسم تلقی کرد.
0 Comments