راینهارد ولف در دومین شماره از چاپ 2015 مجله اینترنشنال افرز اندیشکده چتم هاوس نوشت: آلمان به عنوان کشوری توسعهیافته، تصمیم گرفت همه راکتورهای عملیاتی خود را طی یک دهه تعطیل کند و ژاپن 52 راکتور از 54 راکتور خود را جهت بازرسی ایمنی به طور موقت تعطیل کرد. اما آیا رها کردن انرژی هستهای در عصر گرمایش کره زمین، میتواند برای کشورهای توسعهیافته یک گزینه باشد؟
مسئولیت جهانی مستلزم این است که نیروگاههای هستهای موجود تا زمانی که انرژیهای تجدیدپذیر حداقل جایگزین همه نیروگاههای سوخت زغال سنگ شوند، به کار خود ادامه دهند. بنابراین کشورها و به طور خاص کشورهای توسعهیافته، مادامی که نیروگاههای سوخت فسیلی باعث انتشار مقادیر عظیم دیاکسیدکربن میشوند، نباید از عملکرد آلمان پیروی و انرژی هستهای را رها کنند، چرا که این اقدام نقض تعهد کشورهای ثروتمند به کاهش خسارات تغییرات اقلیمی است که در حال حاضر در کشورهای در حال توسعه ایجاد شده است.
کشورهای توسعهیافته باید بار مخاطرات ناشی از مصرف انرژی خود را بر عهده گیرند و نمیتوانند این خطرات را به راحتی به جوامعی که اولاً از انرژی مصرفی کشورهای توسعهیافته به ندرت سود میبرند و ثانیاً به مراتب کمتر قادر به مقابله با افزایش دمای جهانی هستند، منتقل کنند.
تعهد به عدم تحمیل آسیب فیزیکی جدی به دیگران به عنوان یک وظیفه بدیهی پذیرفته شده و این ادعا اصل بنیادین هر دکترین اخلاقی است که انسان را به ماهو انسان به عنوان غایت میشناسد. به این ترتیب، در مواجهه با انتخاب میان نیروگاه سوخت زغال سنگ و راکتور هستهای، دولتها باید همواره مورد دوم را انتخاب کنند و سوخت زغال سنگ باید هر چه زودتر کنار گذاشته شود.
تعهد عدم تحمیل ضرر به کشورهای در حال توسعه
اکثریت قریب به اتفاق قربانیان فعلی و آینده تغییرات اقلیمی، در کشورهای در حال توسعه و یا کمتر توسعهیافته آفریقا و جنوب شرق آسیا زندگی میکنند. بسیاری از این کشورها فاقد منابع لازم جهت مقابله با افزایش دمایی هستند که به واسطه دخالت انسان به وجود آمده است. سازمان تجارت جهانی تخمین زده است که در سال 2004 میلادی 115 هزار مورد مرگ مبتنی بر تغییرات اقلیمی در آفریقا و جنوب شرق آسیا رخ داد، حال آنکه تنها 1000 نفر در اروپا در نتیجه افزایش دما جان خود را از دست دادند.
به طور مشابه، صندوق میراث جهانی محاسبه کرده است 99 درصد از بیماریهای فعلی مربوط به تغییرات آب و هوا در کشورهای در حال توسعه رخ میدهد و 98 درصد از مردم ساکن در این کشورها به طور جدی تحت تاثیر گرم شدن کره زمین قرار گرفتهاند.
از سوی دیگر، مسببان اصلی تغییرات اقلیمی در کشورهای ثروتمند نیمکره شمالی زندگی میکنند. کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه مسئول انتشار تقریباً 60 درصد دیاکسیدکربن منتشرشده به واسطه فعالیت بشری از سال 1890 هستند، به طوری که موسوینی، رئیس جمهور اوگانادا تغییرات اقلیمی را “مصداقی از تجاوز کشورهای ثروتمند علیه فقرا” اعلام کرد.
بنابراین با وجود بعد جهانی تغییرات اقلیمی، منصفانه است بگوییم که این مسئله از یک سو علل و از سوی دیگر آثار و پیامدهای به شدت منطقهای داشته است. کشورهایی که متحمل بیشترین تأثیرات شدهاند کمترین مسئولیت را در ایجاد این مخمصه دارند. این توزیع نامتوازن علل و عواقب باید برای منتشرکنندگان اصلی گازهای گلخانهای آثار هنجاری داشته باشد.
برخی حقوقدانان بینالمللی تغییرات اقلیمی را نقض حقوق بشر تلقی کردهاند، چرا که انتشار گازهای گلخانهای حقوق اساسی میلیونها انسان، از جمله حق بر حیات و حق بر سلامت را به مخاطره انداخته است. وظیفه کاهش خطرات اقلیمی با تصمیماتی که به واسطه ترک انرژی هستهای، ترک سوخت زغالسنگ را به تأخیر میاندازد، ناسازگار است.
بنابراین زمانی که دولتها، به ویژه دولتهای توسعهیافته، با گزینهای میان انهدام یک راکتور هستهای و یک نیروگاه سوخت زغالسنگ مواجه هستند، تصمیم صحیح مشخص است: تعهد آنها در قبال قربانیان تغییرات اقلیمی، مستلزم تعطیلی نیروگاه زغال سنگ خواهد بود.
خطرات مربوط به سلامت و فواید اقلیمی راکتورهای هستهای
خطر یک نیروگاه هستهای بر ساکنان محلی، به ندرت با خطر سوخت زغالسنگ بر قربانیان تغییرات اقلیمی قابل انطباق است.
مطالعات اپیدمیولوژیک نتوانستهاند مدرک قطعی ناظر بر اینکه نیروگاههای سوخت هستهای خطرات سلامتی مضاعفی بر جوامع پیرامونیشان تحمیل میکنند، ارائه دهند. صرفاً برخی مدارک اولیه مبنی بر افزایش سرطان خون میان کودکان پیش از سن مدرسه در مناطق بسیار نزدیک به راکتورهای هستهای وجود دارد. دیگر مطالعات آماری هیچ افزایشی در نرخ ابتلا به سرطان میان ساکنان محلی نشان ندادهاند.
در مقایسه با خطرات شدید ناظر بر سلامت به واسطه گرم شدن کره زمین، چنین سطح اندکی از خطر چندان نمیتواند توجیهکننده خاتمه انرژی هستهای باشد. مولکولهای دیاکسیدکربن پس از انتشار، قرنها در اتمسفر باقی میماند و تغییرات اقلیمی ناشی از آن به مراتب پیامدهای وخیمتری نسبت به بلایای هستهای دارند.
تغییرات اقلیمی تغییراتی اساسی بر شیوه زندگی میلیونها تن تحمیل خواهد کرد و در برخی موارد حتی میتواند به طور کامل به انهدام ملتها یا جوامع قومی منجر شود. متأسفانه یافتن مکان مناسب جهت دفع دائم زبالههای هستهای بسیار بیش از آنچه مورد انتظار بود، دشوار شده است. اما به هر صورت مشکلات استفاده از انرژی هستهای نسبت به خطرات فجایع اقلیمی به مراتب بیشتر قابل کنترل به نظر میرسند.
شاید منصفانه باشد بگوییم استفاده از راکتور هستهای تجاری متضمن خطراتی مرگبار برای هزاران ساکنان محلی است، اما این مسئله صرفاً در بدترین مواردی رخ میدهد که مقامات محلی به مسئولیتهای خود بیاعتنا باشند.
نتیجه
در عصر گرمایش جهانی، خروج زودهنگام از انرژی هستهای یک سیاست غیراخلاقی است. انرژی هستهای “نجاتدهنده اقلیم” نخواهد بود، اما زندگیهای بسیاری را میان اقشار آسیبپذیر جهان نجات خواهد داد، کسانی که در غیر اینصورت مجبور خواهند بود با عواقب ناگوار مصرف انرژی کشورهای ثروتمند زندگی کنند. تا زمانی که نیروگاههای زغالسنگ در کشورهای توسعهیافته خطرات عظیمی را به کشورهای جنوب “صادر میکنند”، از دور خارج کردن راکتورهای هستهای سیاستی غیر قابل دفاع باقی میماند.
اصل مقاله از این لینک قابل دریافت است.
0 Comments