رامی خوری، در مقالهای که مرکز امور علمی و بینالملل بلفر دانشگاه هاروارد منتشر کرد، نوشت: تردیدی نیست که انتخاب رهبران جدید در سطوح میانی و فوقانی دستگاههای حکومتی در شورای همکاری خلیج فارس، راه جدیدی برای مقابله با تهدیدهای منطقه ای است که اعضای شورا احساس میکنند.
اعضای شورا برای مقابله با این تهدیدها از ترکیبی از ابزارهای سیاسی استفاده می کنند. برای مثال، پیشنهاد حمایت های مالی گسترده یا پس گرفتن آن، کمک های نظامی به متحدان هم اندیش در سراسر منطقه یا جنگ آشکار (مانند جنگ در یمن، لیبی، بحرین و شمال عراق) از جمله این ابزارهاست.
همانگونه که در ریاض، کویت و ابوظبی قابل مشاهده است، در طول چهار سال گذشته، جهان پیرامونی بیشتر تولیدکنندگان نفت عضو شورا کاملاً تغییر یافته است. هر تهدید بالقوه ژئو-استراتژیک یا وحشتی که سالیان سال اعضای شورا داشته اند، همگی تقریباً با هم تحقق یافتند.
تغییرات بسیاری حاصل شده است که هرکدام به تنهایی خطرناک هستند، اما خطر آنها وقتی که با هم روی میدهند، بسیار شدیدتر می شود.
این خطرات در چهار سال گذشته شامل این موارد بودهاند:
- گسترش جنبش های سلفی تکفیری – مثل القاعده و داعش که تهدیدهای امنیتی و چالشانگیز برای اقتدار مذهبی عربستان هستند؛
- انقلاب خیابانی پوپولیستی که چند حاکم عربی را برانداخت؛
- ادعاهای گسترده تر برای تکثرگرایی مردمسالارانه در بسیاری از کشورهای عربی؛
- افزایش قدرت اخوان المسلمین در مصر و تونس؛
- چند پاره شدن کشورهایی چون لیبی، عراق و سوریه که در را برای گسترش فعالیت گروههای تروریستی و شبه نظامیان باز می کند؛
- از میان رفتن عناصر حمایتی شورای همکاری خلیج فارس در پی گسترش انصارالله در یمن؛
- نگرانی در مورد توافق هسته ای ایران و 5+1 که قدرت ایران را افزایش خواهد داد.
از سوی دیگر این نگرانی هم وجود دارد که واشنگتن دخالت های کلی و ملایم خود را که به نفع روابط در آسیا بود، کاهش دهد و همزمان روابط راهبردی خود را در خاورمیانه میان ایران، اسرائیل و متحدان شورا به صورت مساوی توزیع کند.
تمامی این تغییرات به صورت همزمان و ناگهانی روی دادند و شورا در مواجهه با آنها باید واکنش های موثر و قوی که سبب کاهش خطرات جدید می شد، اتخاذ می کرد. ماهیت نظامی و شدید مداخله عربستان در یمن نشان می دهد که نگرانی کشورهای شورا از این تهدیدات چقدر عمیق است. با این حال واضح نیست که آیا ائتلاف جنگ در یمن می تواند پادزهر معتبری برای فهرست طولانی خطرهایی فراهم کند که سبب برخورد تند شورا شده است یا خیر.
به نظر می رسد جنگ در یمن ابتدا پیغامی را به تمامی دشمنان بالقوه یا فعلی، شکارچیان واقعی یا فرضی، یا مشکل سازان می فرستد. آن پیام این است که شورای همکاری خلیج فارس که هم اکنون عربستان هدایتش را بر عهده دارد، به جای آنکه منتظر اقدام دیگران باقی بماند، خود پاسخ سریع و ملموسش را آغاز خواهد کرد.
سالها باید بگذرد تا معلوم شود که دخالت نظامی در یمن به ثبات بیشتر در شبه جزیره عربی کمک کرده است یا به جای آن، سبب یک تنش طولانی مدت، جاری شدن پناهندگان و صادرات رادیکالیسم عربی شده است. اینکه جنگ چه زمانی به پایان رسد و مذاکره سیاسی برای دستیابی به یک راه حل چه وقت آغاز شود، برای پاسخ به پرسش مذکور، تعیین کننده است.
همینطور این مسئله نیز بی پاسخ باقی می ماند که آیا رویکرد نزاع طلبانه شورای همکاری خلیج فارس تا کنون توانسته به تمامی تهدیدهای منطقهای پاسخ دهد؟ همچنین آیا این رویکرد تاکنون توانسته به نیاز شورا به نشان دادن بازیگری پویا و توانا در محافظت از منافع خود پاسخ دهد؟
با توجه به تمامی تهدیدهای جدی که در بالا ذکر شد و همگی در حال تقویت است، تعویض مذاکره به جای جنگ در یمن ضروری تر به نظر می رسد.
0 Comments