جورجیا هولمر در مقالهای که موسسه صلح ایالات متحده منتشر کرد، نوشت: از وقتی که داعش حملات وحشیانه خود را در خاورمیانه شروع کرده، تخمین زده شده که بیش از 20 هزار نفر از سرتاسر جهان به این گروه پیوستهاند. بسیاری از این افراد میمیرند، اما تعدادی نیز به کشور خود باز میگردند یا به جای دیگری میروند.
اینکه این زنان و مردان در مرحله بعدی زندگی چه حق انتخابهایی داشته باشند و چگونه با آنها برخورد شود تعیین میکند که به چه انتخابهایی دست خواهند زد و آیا برای جامعه تهدید خواهند بود یا خیر. تنظیم راهبردهای مناسب برای برخورد با این مراجعتکنندگان که ریشه در فهم دلیل پیوستن آنها به این گروه و نیز دلیل جدا شدن و بازگشتشان دارد، بسیار ضروری است. دولتها با به کارگیری راهبرد هدفمند و صحیح میتوانند جوامعشان را امن نگه دارند و همزمان متوجه باشند هر مراجعت کنندهای تهدید محسوب نمیشود.
ترس از جنگجویان مراجعت کننده و تهدیدات امنیتی که ممکن است اعمال کنند نگرانی جدیدی نیست – پیش از داعش، این جنگجویان از کشورهای عربی، ایالات متحده و اروپا جذب مخاصمات بوسنی و افغانستان میشدند. اما مطالعات نشان میدهد که تنها درصد اندکی به هنگام بازگشت، درگیر فعالیتهای خشونتبار میشدند.
توماس هگهامر نروژی، اثر بازگشت جنگجویان غربی پس از پیوستن به گروههای جهادی در سومالی و افغانستان را در بازهای 20 ساله بررسی کرده است. وی دریافته که تنها اندکی از این جنگجویان خطری واقعی و کشنده دارند. اما از آنجایی که تعداد جنگجویانی که به عراق و سوریه سفر کردهاند، بیشتر است، شناسایی کسانی که تهدید محسوب میشوند، اهمیت بیشتری دارد.
بسیاری از کشورهای اروپایی و شمال آفریقا صرف سفر و ارتباط جنگجویان با داعش را جرم انگاری کردهاند، با وجود اینکه غالبا مدرکی در مورد نوع ارتباط و شکل شرکتشان در “جنگ” مشخص نیست. برخورد نیروهای امنیتی به هنگام رجعت این افراد بعضا میتواند باعث افراطیتر شدن رفتار آنها شود و به سمت رفتارهای خشونت بار سوقشان دهد، در حالیکه اگر این برخوردها نبود، به چنین سمتی نمیرفتند. دیگر سیاستهای تنبیهی مثل توقیف گذرنامه یا رد شهروندی نیز مانع ادغام آنها در جامعه و زدودن روحیه افراطی آنها میشود.
تجربه وحشیگری گروههایی مانند داعش یا بوکوحرام، از برخی کسانی که قصد پیوستن به آنها را دارند، توهمزدایی میکند. در مورد دلیل جدا شدن افراد از گروههای تروریستی مطالعه کمی صورت گرفته، اما در تحقیقی که در مجله تحقیقات صلح منتشر شده، یاس از رهبری به عنوان یکی از عوامل اصلی ذکر شده است. کسانی که بازگشتهاند ممکن است به لحاظ روحی و جسمی نیازمند درمان باشند. در نیجریه و کنیا مشخص شد که ضربه روانی نه تنها میان قربانیان افراطگرایی، بلکه در میان کسانی که در خشونت دست داشتهاند، به ویژه نوجوانان نیز شایع است. ممکن است جنگجویان آسیب دیدهای که تحت درمان قرار نگرفتهاند بیشتر به سوی اعمال خشونتبار هدایت شوند.
با وجود استقبال بی سابقه اتباع کشورهای آمریکا، اروپا، آفریقای شمالی، عربستان، کشورهای حاشیه خلیج فارس، آسیای مرکزی، استرالیا و اندونزی از داعش، دولتها باید مطمئن شوند که ضمانت اجراهای قانونیشان منصفانه و پاسخگو باشد. همچنین باید راهبردهای معتبری برای پیشگیری از ادامه درگیری جنگجویان در فعالیتهای خشونتبار پیشبینی کنند. در این رابطه بررسی اینکه چه رویکردهایی میتواند در بسترهای مشابه موفق بوده و کدامها شکست خورده، مفید باشد.
برنامههای افراطیزدایی در عربستان، اندونزی و یمن از پس از 11 سپتامبر بر تلاش برای مقابله و رد عقاید ایدئولوژیکی که بهمنظور توجیه خشونت به کار میرود، متمرکز شده است. رهبران مذهبی غالبا خطاهای اخلاقی و منطقی موجود در قرائتهای حامی خشونت از مذهب را آشکار میکردند، اما این برنامههای دولتی تنها تا حدی موفقیت آمیز بودهاند، چرا که ایدئولوژی تنها بخشی از دلیل جذب جنگجویان است. برای مثال برنامههای افراطیزدایی سنگاپور و اندونزی به دلیل پیوستن افراد به این گروهها توجهی نداشت و از این رو موفقیت اندکی به همراه داشت. این دلایل عبارت بودند از جستجوی معنا، حس تعلق، یا هویت که جوانان با قرارگرفتن در مسیر یک هدف به دست میآورند یا ارضای حس انتقام جویی و عدالتخواهی. همچنین در این کشور تلاش برای به کارگیری مراجعت کنندگان به عنوان سخنگو به منظور بازدارندگی نتیجه عکس داشت، چرا که آنها بعضا عقاید خود را انکار نکردند.
کسانی که افراطگرایی خشونتبار را از منظر روانشناسی بررسی کردهاند متوجه چالش ناهنجاریِ شناختی در افراطیزدایی شدهاند. انسانها به راحتی از عقایدی که رفتارشان را توجیه میکند، دست نمیکشند. در واقع برخی مطالعات نشان داده که عقاید انسان پس از تغییر رفتارش تغییر میکند و نه برعکس.
عربستان سعودی اندکی پس از 11 سپتامبر برنامهای را برای بازپروری کسانی که برگشته بودند، آغاز کرد. در این برنامه، جلسات افراطیزدایی توسط روحانیون و روانشناسان اداره میشد و از مشوقهای مالی نیز استفاده میشد. در سال 2009 میلادی 9 نفر از کسانی که برنامه را به اتمام رسانده بودند، بهخاطر بازپیوستن به گروههای تروریستی دستگیر شدند. این موضوع سبب شد که برنامه مورد بازنگری قرار گیرد و بر عوامل رفتاری به جای عقاید ایدئولوژیک تاکید شود. هم اکنون برنامهای که از 2008 شروع شده و تاکنون بیش از 3000 مراجعت کننده آن را به اتمام رساندهاند، بر خانواده مراجعت کنندگان متمرکز است و اهمیت روابط خانوادگی، اجتماعی و ملی را در ادغام مجدد جنگجویان خارجی به رسمیت میشناسد. رابطه با خانواده و همتایان نه تنها در پیوستن به گروههای افراطی، بلکه در افراطیزدایی نقش مهمی دارد. به مراجعت کنندگان در امر آموزش، اشتغال و بازسازی روابط نیز مساعدتهایی میشود.
دلیل موفقیت برنامههایی که برای قطع رابطه افراطگرایان در نروژ، آلمان و سوئد طراحی شده، این است که بر روابط خانوادگی و مهارتهای زندگی به جای ایدئولوژی افراطی تاکید میکنند. این برنامهها ریشه در این ایده دارد که ادغام مجدد در جامعه چیزی است که حقیقتا از آنها افراطیزدایی میکند و از درگیر شدن مجددشان در اعمال خشونتبار جلوگیری میکند. در واقع به این ترتیب فرصت مجددی به افراد داده شده و در مسیر جدیدی هدایت میشوند. این برنامهها در نتیجه ضمانت اجراهای قانونی منصفانه ایجاد میشوند.
0 Comments