دومینیکو فاووئینو و گئورگ زاخمان در تحلیلی که اندیشکده بلژیکی بروگل منتشر کرد، نوشتند: در واقع، تغییرات قیمت نفت از سال 2008 تاکنون به طور فزایندهای براساس انتظارات تعریف می شود. در گذشته، کاهش قیمت نفت بر اساس انتظارات، خبر خوبی برای اقتصاد اتحادیه اروپا بود.
با این حال، کاهش اهمیت تغییرات واقعی در عرضه و تقاضا برای قیمت نفت، باعث افزایش شک و تردید در این باره شده است که آیا هنوز هم می توان از این تغییرات، انتظار تاثیر مثبت در تولید ناخالص داخلی اتحادیه اروپا را داشت؟
قیمت نفت، از حدود 100 دلار به ازای هر بشکه در سال 2014، به حدود 30 دلار در فوریه سال 2016 کاهش یافت. سه علت احتمالی برای این امر وجود دارد: تغییرات واقعی در عرضه، تغییرات واقعی در تقاضا و تغییر انتظارات درباره آینده تعادل عرضه و تقاضای نفت.
هنگامی که انعطافپذیری تولید نفت شیل آمریکا بیشتر از آنچه فکرش را می کردیم، شد و کشورهایی مانند ایران مجدداً به بازار بازگشتند، عرضه نفت در سال 2015 افزایش یافت. علاوه بر این، اوپک که کارتلی از صادرکنندگان نفت است، عرضه را محدود نمی کند، در نتیجه، در پایان سال 2015، تولید نفت حدود 3 درصد نسبت به مقدار متوسط در 2014 افزایش یافت: 86 الی 88.5 میلیون بشکه نفت در روز.
آژانس بین المللی انرژی پیش بینی می کند که جهان در آینده نزدیک “غرق در نفت” خواهد بود و این یعنی افزایش عرضه باعث کاهش قیمت نفت می شود.
شکل 1: تولید نفت (میلیون بشکه در روز) در سال 2014 در مقایسه با ژانویه 2016 منبع: اوپک
در حال حاضر “تقاضای کل” (تقاضایی برای تولید ناخالص داخلی یک کشور زمانی که سطوح موجودی کالا ثابت باشند) کساد است. رشد در اقتصاد بازارهای نوظهور در حال کند شدن است و خطرات ناشی از اقتصاد کلان در کشورهای توسعه یافته به قوت خود باقی است. این مسئله موجب کاهش تقاضای نفت و در نتیجه فشار بیشتر بر قیمت نفت است. تحولات قیمت نفت نه تنها با تغییر در تقاضای واقعی و عرضه واقعی، بلکه با انتظارات بازیگران بازار در مورد آینده تعادل عرضه و تقاضا نیز تعریف می شود.
تاثیر کاهش قیمت نفت بر اقتصاد اتحادیه اروپا بستگی به اهمیت نسبی این سه عامل دارد. در این پژوهش دریافتیم که در سه سال گذشته حدود 12 درصد کاهش قیمت نفت را می توان به کاهش تقاضای کل و 15 درصد کاهش قیمت نفت را به افزایش عرضه فعلی نفت نسبت داد و 73 درصد کاهش قیمت نفت را می توان به انتظارات موجود در مورد تعادل تقاضا و عرضه نفت نسبت داد.
این یافته مبتنی بر تجزیه و تحلیل کیلیان (2009) به دست آمده که در آن شوک های ساختاری قیمت نفت از طریق برآورد یک الگوی ساختاری VAR که در آن قیمت نفت – با کمی تاخیر – نسبت به تغییرات عرضه ماهانه نفت و اندازهگیری فعالیتهای اقتصادی واکنش نشان می دهد، به این سه عنصر تقسیم می شود. در اصل، ما تحلیل کیلیان را به روز رسانی کرده و آن را در خصوص اقتصاد اتحادیه اروپا به کار برده ایم.
شکل 2: مجموع شوک های قیمت نفت از سال 2000 تا 2016
حال این مسئله برای اقتصاد اتحادیه اروپا به چه معنی است؟ تجربه گذشته نشان داده است که این سه مولفه اثرات ساختاری متفاوتی بر اقتصاد دارند (رجوع به شکل 1).
تغییر در عرضه، تاثیر مهمی بر تولید ناخالص داخلی اتحادیه اروپا در طول سه سال نداشته است. از این رو، تاثیر افزایش عرضه در 2015/2016 نباید تولید ناخالص داخلی را افزایش دهد.
هر چه تقاضای کل بالاتر باشد، باعث افزایش قیمت نفت شده و 18 ماه بعد حتی منجر به افزایش بیشتر تولید ناخالص داخلی می شود. از این رو، تقاضای کل پایین تر که باعث کاهش نفت قیمت در سال 2014 و اوایل 2016 شد، باید اثر کاهنده بر روی تولید ناخالص داخلی داشته باشد – این در حالی است که شوک تقاضای مثبت برای سال 2015 باید اثر تورمی بر تولید ناخالص داخلی داشته باشد. به طور کلی، مقدار شوک “تقاضای کل منفی” باید غالب باشد.
در نهایت، انتظارات درباره آینده تعادل عرضه و تقاضای نفت که قیمت نفت را به پایین می رساند، قبلاً تاثیر مثبتی بر تولید ناخالص داخلی داشت. در نتیجه، کاهش مشاهده شده قیمت نفت که در درجه اول بر اساس چنین انتظاراتی روی می دهد، ممکن است نشانه خوبی برای اقتصاد اتحادیه اروپا باشد.
شکل 3: اثر شوکهای قیمت نفت بر رشد ناخالص داخلی اتحادیه اروپا؛ اندازه گیری تولید ناخالص داخلی
توجه: نسبت تغییر درصد q-o-qتولید ناخالص داخلی به علت تغییر 1 درصدی در قیمت نفت ناشی از شوک عرضه/ تقاضا. خطوط پررنگ برآورد نقطه ای را نشان می دهد. خطوط نقطه چین و خطچینها نشاندهنده خطای استاندارد است.
قابل توجه ترین نتیجه این تقسیم این است که نقش انتظارات به طور چشمگیری از سال 2008 تا کنون افزایش یافته است. داده ها نشان می دهد که احتمال تغییر قیمت نفت پس از 2008 بر اساس همان عوامل مربوط به قبل از 2008 بعید است (کمتر از 5%). در واقع، به نظر میرسد انتظارات درباره آینده تعادل عرضه و تقاضای نفت به عامل اصلی تغییرات قیمت نفت تبدیل شده است. این امر مطابق با فرضیهای است که براساس آن بازارهای نفت در حال جدا شدن از نوسانات قابل پیش بینی عرضه و تقاضا هستند (یکی از دلایل این امر ممکن است سیاست ناموفق پولی باشد).
در نتیجه، کاهش مشاهده شده در قیمت نفت باید تاثیر نسبتا مثبتی بر اقتصاد اتحادیه اروپا داشته باشد. با این حال، این پیش بینی فرض می کند که روابط قبلی بین تقاضای نفت، عرضه نفت، قیمت نفت و تولید ناخالص داخلی هنوز هم وجود دارد. در واقع، افزایش ساختاری اهمیت انتظارات در شکل گیری قیمت نفت شک و تردید درباره ثبات این روابط قبلی را افزایش می دهد. بنابراین تاثیر واقعی کاهش قیمت نفت همچنان دیده می شود – و در نهایت بسیار ناامید کننده به نظر می رسد.
0 Comments