*دکتر حسین مفیدی احمدی
نظریات هنجاری روابط بینالملل در این نکته اتفاق نظر دارند که هویت بازیگران نظام بینالملل از جمله افراد و دولتها، در کوران تعاملات اجتماعی شکل میگیرند و دگرگون میشوند و هویتها معمولاً در حوزه کنشی- واکنشی بخشهای مختلف جامعه قرار دارند. در این چارچوب، برقراری پیوندی علی بین هویتها و سیاست خارجی یک کشور، آسان نیست. با این وجود، هویتها همواره قطبنماهای خوبی برای تبیین سیاستهای داخلی و خارجی کشورها بودهاند. در مورد ترکیه نیز تغییرات هویتی سه دهه اخیر این کشور که حاصل پویشهای گسترده داخلی و خارجی بوده است، ظهور، بروز و نقشآفرینی لایههای هویتی مختلفی را به همراه چیرگی تفاسیری جدید از این لایههای هویتی ممکن ساخته است. ظهور و بروزی که ضمن ایجاد یک سیاست خارجی چندبعدی، بر پیچیدگیهای سیاستگذاری و رفتار کنشگران سیاست خارجی ترکیه نیز افزوده است. (یاووز، 1389: 335-330) در واقع بدون واکاوی تحولات این لایههای هویتی، تبیین کنشهای منطقهای این کشور بعد از کودتای اخیر نظامیان ترکیه نیز ممکن نخواهد بود.
به نظر میرسد ظهور، بروز و نقشآفرینی سه لایه هویتی اسلامی، ترکی و اروپایی/غربی را باید پیشران اصلی سیاستهای داخلی و خارجی ترکیه به شمار آوریم. لایه هویتی اسلامی ترکیه، برآمده از شخصیت تاریخی بهصورت همزمان اسلامی و اروپایی امپراتوری عثمانی ترکیه است. البته «اسلام همواره یکی از نیروهای سمبلیک کنشهای ترکیه بوده است» (Keyman, 2007). با این وجود، پس از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه، ظهور و بروز لایه هویتی اسلامی ترکیه، عامل مهمی در نزدیکی بیشتر ترکیه به کشورهای اسلامی و همچنین برسازی الگوهای دوستی و دشمنی ترکیه با این کشورها بوده است. لایه هویتی اروپایی/غربی ترکیه نیز ریشه در شخصیت تاریخی بهصورت همزمان اسلامی و اروپایی امپراتوری عثمانی؛ شخصیت اقتصادی غیر رانتی؛ بازار محور و مالیاتی و وابسته به غرب و شخصیت سیاسی متکی به آراء مردم این کشور دارد. شایانذکر است لایه هویتی اروپایی/غربی، نقش مهمی در اروپایی شدن ترکیه در قالب اتحادیه اروپا و همچنین پیوند این کشور با نهادهای امنیتی نظامی غرب داشته است. لایه هویتی ترکی نیز علاوه بر ریشههای اوراسیایی ترکیه، ریشه در زبان ترکی دارد. مسئلهای که عاملی مهم در توجه دائم ترکیه به کشورهای ترکزبان آسیای مرکزی و قفقاز و همچنین حفظ سطحی از تعامل با روسیه بوده است.
نکته قابلتوجه دیگر آن است که برجستگی هرکدام از سه لایه هویتی فوق، عاملی مهم در جهتگیریهای منطقهای ترکیه در سه مقطع زمانی مختلف داشتهاند: از زمان روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه تا تحولات بهار عربی؛ از آغاز تحولات موسوم به بهار عربی تا کودتای اخیر نظامیان و دوره پساکودتا در این کشور.
بازه زمانی روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه تا تحولات بهار عربی
کمتر تحلیلگری را مییابید که با بررسی سیاست خارجی و سیاست منطقهای ترکیه در هزاره جدید تا آغاز تحولات موسوم به بهار عربی، بر اروپایی شدن این سیاستها اذعان نداشته باشد. جایگزینی نسبی رویکرد هابزی مبتنی بر تخاصم و موازنه سازی با رویکرد کانتی مبتنی بر همکاری، دیپلماسی و قدرت نرم؛ تحول نسبی سیاست خارجی ایدئولوژیک محور، انعطافناپذیر و دشمن گرا در سیاست منطقهای به نگرش مبتنی بر میانجیگری و توجه بیشتر به دیپلماسی اقتصادی برای جهتدهی به سیاست خارجی و حل بحرانهای منطقهای از جمله نشانههای اروپایی شدن سیاست ای منطقهای ترکیه بودهاند. در واقع در این دوره با برجستگی لایه هویتی اروپایی و حاکمیت تفاسیری غیر فرقهایتر از لایه هویتی اسلامی، ضمن اروپایی شدن ترکیه، شاهد افزایش روابط ترکیه با تمامی کشورهای اسلامی هستیم.
بازه زمانی آغاز تحولات موسوم به بهار عربی تا کودتای اخیر نظامیان
بعد از تحولات موسوم به بهار عربی، بسیاری از تحلیل گران، از مرگ «سیاست صفر کردن مشکلات با همسایگان» که راهبرد اصلی مؤید اروپایی شدن سیاست منطقهای ترکیه بود یاد کردند. در این تغییر البته عوامل مرتبط با هر دو حوزه کارگزاری و ساختار نقش داشتهاند. در سطح ساختار، شاهد روندی بودیم که مؤید از هم گسستن نظم پیشین منطقهای و جایگزینی نظمی جدید در منطقه بود. مسئلهای که بازیگران عمده منطقه از جمله ترکیه را با عدم قطعیت و شرایط پیچیدهای مواجه میکرد که تفاسیر و کنشهای جدیدی را میطلبید. در سطح کارگزاری نیز شاهد برجسته شدن لایه اسلامی هویت و تفسیری انحصاریتر و فرقهایتر از این بعد بودیم. مجموع عوامل فوقالذکر، آثاری به همراه داشته است از جمله: فاصله گرفتن ترکیه از سیاستهای مبتنی بر میانجیگری و مدیریت بحران پیشین؛ افزایش حساسیت این کشور در خصوص گسترش نفوذ ایران و گروههای شیعه در منطقه؛ ارائه کمکهای لجستیکی و مالی و بر اساس برخی گزارشها، کمکهای نظامی به گروههای سلفی و غیر سلفی سوریه برای سرنگونی رژیم علوی حاکم بر این کشور؛ همراهی با احزاب و گروههای اخوانی منطقه که سطحی از تنش با کشورهایی چون مصر را به همراه آورد؛ مختل شدن روند مذاکرات صلح با کردها و عادیسازی مسئله کردی ؛ افزایش بدبینی نسبت به سیاستها و اهداف کشورهای غربی در منطقه و درنتیجه عدم مشارکت جدی در ائتلاف منطقهای به رهبری غرب برای مقابله با داعش؛ همراهی تاکتیکی با عربستان و سایر کشورهای عربی سنی در خصوص تحولات مربوط به یمن؛ بیثباتی و فراز و فرود در روابط این کشور با روسیه و سرانجام تبدیل شدن ترکیه به کشوری منزوی از منظر ژئوپلیتیکی.
دوره پساکودتا
تحولات پس از کودتای نافرجام اخیر در ترکیه را نیز باید از منظر تأثیر لایههای هویتی سهگانه فوق مورد ارزیابی قرار دهیم. به نظر میرسد در این مورد اتفاق نظر وجود دارد که تحولات پس از کودتای نافرجام اخیر در ترکیه، بدبینی شهروندان سکولار و اسلامگرای این کشور را نسبت به کشورهای غربی فزونی داده است. در این چارچوب، تضعیف لایه هویتی اروپایی/غربی و بروز رفتارهای سیاست خارجی چندبعدی و مستقلتر ترکیه به همراه تمایل این کشور به استفاده از فرصتهای اوراسیایی و تعامل بیشتر با روسیه دور از ذهن نیست. البته همانگونه که گفته شد، با توجه به شخصیت اقتصادی و سیاسی تا حدود زیادی اروپایی و غربی شده ترکیه، به همراه ملاحظات قابلتوجه امنیتی ارتباط با ناتو، خارج شدن کامل این کشور از محور غرب چندان مطرح نیست. بهعنوانمثال ترکیه در حوزه مسائلی چون مسئله کردهای سوریه و مسئله داعش به تعاملات با غرب نیازمند است. مسئله قابلتوجه دیگر، احتمال تقویت بیشازپیش ملیگرایی مبتنی بر لایه هویتی ترکی بعد از کودتای اخیر است. مسئلهای که هم به نیاز رهبران ترکیه به افزایش انسجام ملی پسا کودتا و هم به تحولات اخیر مسئله کردی در ایجاد پیوستگی احتمالی جغرافیایی مناطق کردی سوریه مرتبط است. در خصوص لایه هویتی اسلامی ترکیه نیز به نظر میرسد تفسیر فرقهای از تحولات پسا بهار عربی، همچنان بر منطق رفتار منطقهای ترکیه سایه افکنده باشد. با این وجود دور از ذهن نیست که نگرانیهای فزاینده از افزایش «دولتهای ورشکسته» در منطقه و همچنین نگرانی از «مسئله کردی»، راهبردهای عملگرایانه و مسئولانهتر ترکیه را در مورد تحولات خاورمیانه به همراه داشته باشد که در بخش بعدی به آن خواهیم پرداخت.
ملاحظه راهبردی برای ایران
همانگونه گه گفته شد، با تضعیف لایه هویتی اروپایی/غربی ترکیه پس از کودتای نافرجام، پیگیری سیاست خارجی چندبعدی و مستقلتر و تمایل بیشتر این کشور به استفاده از فرصتهای اوراسیایی و تعامل با روسیه دور از ذهن نیست. بدیهی است این مسئله فرصت همراهتر کردن ترکیه را با سیاستهای منطقهای کشورهایی چون ایران و روسیه مهیا میسازد. با این وجود، مسئله حفظ و تقویت دولت-ملتهای موجود منطقه و همچنین مواجهه با «مسئله کردی»، مهمترین حوزههای فرصت ساز بهبود و گسترش روابط ایران و ترکیه در سالهای آتی خواهند بود.
پیگیری سازوکارهایی چون ایجاد کنشی «چندجانبه» با مشارکت کشورهای منطقهای بهویژه ترکیه و قدرتهای فرا منطقهای طرفدار حفظ و تقویت دولت-ملتهای موجود منطقه واجد منافع امنیتی قابلملاحظهای برای ایران است. این نکته از آنجا اهمیت مییابد که مخاطرات غیرقابل انکار «دولتهای ورشکسته» و اهمیت حفظ «نظامهای دولت- ملت» برای کشورهای مختلف از جمله ترکیه نیز در حال هویدا شدن است. در واقع مواجهه با مخاطرات امنیتی/ تروریستی و اقتصادی و نگرانیهای اجتماعی میزبانی از میلیونها آواره، بخش کوچکی از پیامدهای بیتوجهی ترکیه به لزوم حفظ حاکمیت و نظامهای دولت- ملت در سالهای اخیر و درنتیجه ایجاد دولتهای ورشکسته سوریه و عراق بوده است.
به نظر نگارنده، ایران و ترکیه مهمترین و مشروعترین قدرتهای منطقه برای همکاری در راستای حفظ نظامهای دولت- ملت موجود هستند. دلیل اول این مسئله، ثبات نسبی نهادهای حکمرانی دو کشور ایران و ترکیه است. همانگونه که گراهام فولر نیز در یادداشت سوم ژانویه 2015 خود در وبسایت رسمیاش اذعان داشته است، «ایران و ترکیه تنها دولتهای واقعی دارای مشروعیت عمومی در منطقه هستند.» در واقع این دو کشور موفقترین کشورهای منطقه در فرایند دولت- ملتسازی هستند. مسئلهای که باوجود رقابت ایران و ترکیه در اشاعه نهادهای موردنظر خود در منطقه، به عاملی در همکاری آنها برای حفظ مرزهای حاکمیتی و جغرافیایی منطقه بدل خواهد شد.
دلیل دوم، تغییر درک از تهدید دوجانبه بعد از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه بوده است. روندی که با روی کار آمدن دولتی با ایدئولوژی میانهرو و اعتدالگرا در ایران تقویت نیز شده است. ریشههای این تغییرات ادراکی را باید در فرایند امنیتی زدایی از مسئله ایران و ترکیه نزد تصمیم سازان دو کشور جستجو کنیم. مقایسه تأثیر تحولات بهار عربی بر روابط ایران با ترکیه از یکسو و روابط ایران و عربستان از دیگر سو بهخوبی مؤید تأثیرگذاری دو عامل فوق است. به این معنا که گرچه تفاسیر و واکنشهای متعارض ایران و ترکیه به تحولات موسوم به بهار عربی بهویژه در مورد تحولات سوریه، ایجاد تنش در روابط ایران و ترکیه را به همراه آورد ولی دامنه این تنشها به سطح غیرقابل کنترلی نرسید حال آنکه تفاسیر و واکنشهای متعارض ایران و عربستان به این تحولات، باعث ایجاد اختلافات جدی و مناقشه در روابط دو کشور شد.
ایران و ترکیه گرچه در خصوص ماهیت نهادهای مناسب برای نظم جدید منطقهای در دوران پسابهار عربی باهم اختلافنظر دارند ولی بهخوبی واقفاند که ایجاد نظامهایی که به ایدههای حکمرانی موردنظر آنها نزدیکتر باشد منوط به حفظ نظامهای دولت- ملت فعلی و ثبات و امنیت در منطقه است. در ضمن این دو کشور میدانند که گرچه تضعیف و یا نابودی توان انسانی، سرزمینی و لجستیکی گروههای تروریستی منطقه از جمله داعش واجد اهمیت است، ولی موفقیت کامل هرگونه اقدام نظامی، منوط به تضعیف عوامل ذهنی قدرتیابی و گسترش این گروههاست. عوامل که ریشه در فراگیر نبودن دولت- ملتهای منطقه دارد.
مسئله کردی دیگر حوزه فرصت ساز در گسترش روابط ایران و ترکیه است. در واقع ایران میتواند از برجستهتر شدن اهمیت «مسئله کردی» در پویشهای پساکودتای مرتبط با لایه هویتی ترکی استفاده کند. به نظر میرسد با افول داعش و کم شدن اهمیت ژئوپلیتیک کردها، مسئله کردی به یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر رقابتها، ائتلافسازیها و مناقشات منطقهای تبدیل شود. این مسئله از آنجا اهمیت مییابد که بهنظر میرسد کردها نیز بهآسانی قصد چشمپوشی از فرصت تاریخی که تحولات پسابهار عربی در اختیارشان قرار داده را نخواهند داشت. در این چارچوب است که افزایش تعاملات و همکاریهای راهبردی ترکیه و ایران در قبال «مسئله کردی» به دلیل خط قرمز بودن تشکیل دولت ـ ملتهای کردی در منطقه برای ترکیه و ایران و تلاش برای حل مسئله کردی در چارچوب انگاره ایجاد نظامهای حکمرانی فراگیر باید در دستور کار دو کشور قرار گیرد.
منابع
یاووز، هاکان (1389) ترجمه احمد عزیزی، سکولاریسم و دموکراسی اسلامی در ترکیه، تهران: نشر نی.
Aktav ,Özden Zeynep, 2004, Changing Security Perceptions in Turkey-Iran Relations,Perceptions, Vol. 9, No. 2, p.110.
Birnbaum, Michael, 2016,Europe The aftermath of Turkey’s failed coup threatens its ties with Western allies, Washington post, September 21,in:https://www.washingtonpost.com/world/europe/the-aftermath-of-turkeys-failed-coup-threatens-its-ties-with-western-allies/2016/09/20/314bb754-6e0d-11e6-993f-73c693a89820_story.html
Fuller, Graham E., 2015, Graham Fuller’s Five Middle East Predictions for 2015,Blog, January 3, in; grahamefuller.com/340/
Gurcan, Metin, 2016,Are US-Turkey military ties under threat?, Al-Monitor, September 23, in: www.al-monitor.com/pulse/originals/2016/09/turkey-united-states-military-ties.html
Sakdam, Catherine, 2016, The Syrian deception: on the Balkanization of the Greater Middle East, American Herald Tribune, FEBRUARY 25, in:www.ahtribune.com/opinion/570-balkanization-me.html
Sanchez, Dan, 2016, Israel & Syria: Plan B is to Balkanize, February 16, in:www.dansanchez.me/feed/israel-syria-plan-b-is-to-balkanize
Sönmez, Mustafa, 2016, 85 percent of Turkey’s foreign investors still from West,HÜRRİYET, January/04, in: www.hurriyetdailynews.com/85-percent-of-turkeys-foreign-investors-still-from-west.aspx?PageID=238&NID=93356&NewsCatID=345
Zalewski , Piotr, 2013 , “How Turkey Went From ‘Zero Problems’ to Zero Friends,”Foreign Policy, August 22,
* پژوهشگر مسائل اروپا
انتشار یادداشت به معنای رد یا تایید نظرات نویسنده از سوی پایگاه اینترنتی شورای راهبردی روابط خارجی نیست.
0 Comments