* حسین نورانی
اظهار نظر در مورد نقش ژاپن در سیاست بین الملل معمولا مشمول عنایت ویژه ای در بین تحلیل گران نبوده است. برای این مساله می توان چند علت برشمرد: عدم بهره مندی ژاپن از نیروی نظامی در مقیاس یک قدرت جهانی، محافظه کاری حاکمان ژاپن در دوره پس از جنگ جهانی دوم متاثر از تسلط پنجاه ساله حزب لیبرال دموکرات، و سایه سنگین اولویت های سیاست خارجی ایالات متحده بر رفتار ژاپن در عرصه بین المللی که در کنار پیمان های راهبردی متقابل دو کشور، دست ژاپن را در سیاست گذاری خارجی بسیار تنگ می کند.
پس از پایان جنگ جهانی دوم به مدت پنج دهه، ژاپنی ها تلاش کردند تا سیاست گذاری اقتصادی خارجی متناسب با نیازهای خود را توسعه دهند، به این معنی که روابط خارجی خود را بر پایه برنامه های اقتصادی پیش ببرند و از تنش با اولویت های سیاسی ایالات متحده پرهیز کنند. رهبران ژاپن همواره علاقمند به یافتن شرکای اقتصادی قابل پیش بینی بوده اند. زیرا به عنوان یکی از پنج اقتصاد بزرگ جهان، در چهارگوشه جهان حضور دارند اما به صورت متناقضی، توانایی ابتکار عمل دیپلماتیک برای ایجاد و تغییر نظم در نظام بین المللی را ندارند. پس از جنگ سرد، اوضاع جهانی متلاطم گشته و کمتر از گذشته قابل پیش بینی شد و این واقعیت شرایط سختی را برای سیاست گذاری اقتصادی ژاپن به وجود می آورد. از طرفی، ژاپن در اواخر دهه هشتاد میلادی به مرحله فن آوری برتر رسید و در مجموع در اقتصاد بین الملل با قدرت های بزرگی مثل ایالات متحده دچار چالش شد. این تلاطم ها باعث شد تا دولت ژاپن، رفته رفته ابعاد بیشتری به سیاست گذاری خارجی خود اضافه کند و برای سرمایه گذاری ها و تجارت خود حاشیه امنیت ایجاد کند. این تلاش ها در برنامه ریزی گسترده ژاپن برای جذب نیروی کار ماهر از سراسر جهان و تقویت ارتباط فرهنگی با کشورهای دیگر، بارز است. بنیان روابط خارجی این کشور با دولت های خاورمیانه، از جمله ایران هم خارج از این چارچوب ها نبوده است. در این نوشتار نحوه ارتباط گیری دولت ژاپن با ایران به اجمال ذکر شده و توضیح داده شده که نگاه ژاپن به ایران بیش از آن که سیاسی و فلسفی باشد، اقتصاد محور و فرهنگ محور بوده است.
اگر تصور رایج ایرانیان از ژاپن، سرزمینی است که مردمان لاغر اندام و چشم بادامی اش سرآمد تولید کامپیوتر و تکنولوژی هستند، تصور ژاپنی ها از ایران هم سرزمین کهن، خشک و پهناوری است که مردم خوش اقبال آن از نعمت بی بدیل «نفت» برخوردار هستند. درک سیاستمداران دو کشور از یکدیگر هم تقریبا همین است. از زمان پهلوی اول به ان سو، ژاپن مشتری پر و پا قرص نفت ایران بوده، و ایران هم به جذب فن آوری و سرمایه ژاپنی علاقه نشان داده است. در زمان پهلوی دوم روابط اقتصادی دو کشور، زیر سایه اعتماد آمریکا به شاه ایران، افزایش یافت ولی پس از انقلاب اسلامی دچار تشنج و بی ثباتی شد. در این میان، تلاش های دیپلماتیک ژاپن برای جلب اعتماد امریکا به رابطه تجاری ژاپن با ایران هم تقریبا بی اثر ماند. ژاپن علیرغم جایگاه اش در اقتصاد جهانی و منافع بالقوه اش از روابط با ایران، در بحران هایی چون جنگ ایران و عراق و مساله هسته ای ایران هم وارد نشد. به این ترتیب، طی دوران جمهوری اسلامی و تنش روابط ایران و قدرت های جهانی، همواره سطح روابط، کمتر از حد انتظار طرفین بوده است: ژاپن در بستن قراردادهای نفتی طولانی مدت ناکام مانده و ایران هم نتوانسته طرف مقابل را به انتقال فن آوری و سرمایه گذاری گسترده در بخش های صنعتی و عمرانی متقاعد کند.
علیرغم مسایل مطرح شده، وقایع دیگری هم در میانه روابط دو کشور جریان پیدا کرد. چنان که آمد، از دهه هشتاد میلادی رهبران ژاپنی مجاب شدند که دیپلماسی چندجانبه و متنوع تری در پیش بگیرند تا موقعیت بین المللی کشورشان آسیب نبیند. در همین راستا، ارتباطات غیرسیاسی با اتباع عادی کشورهای دیگر را گسترش دادند. در اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود، ایرانیان زیادی به عنوان نیروی کار غیرماهر به ژاپن رفتند، و برخی توانستند ماندگار شوند. این نسل از ایرانیان مهاجر، نه از سوی هم طرازان ژاپنی خود، و نه از سوی کارفرمایان، با استقبال دوستانه روبه رو نبودند و سوتفاهم بین طرفین رایج بود. به این ترتیب، رقابت بین کارگران ژاپنی و کارگران ارزان قیمت و بعضا جاه طلب ایرانی، که در عین حال مشتاق اقامت طولانی یا دایمی بودند، موجب شد تا تصویر منفی از ایران و ایرانی نزد اقشار متوسط به پایین آن کشور به وجود آید. خیلی از این ایرانیان، از وضعیت رابطه ژاپن با ایران در دهه نود میلادی، که بیشتر به شکل واردات نفت و گاز و کالاهای لوکس نظیر پسته و فرش بود استفاده کردند و مشغول فروشندگی و دلالی خرد و کلان شدند. با این حال، حکومت ژاپن توانست با وارد کردن نیروی کار ارزان و یافتن کانال های جدید تجاری، تا حدی افزایش قیمت کالاهای صنعتی صادراتی کارخانه های آن کشور در بازارهای جهانی را مهار کند.
در حالی که وضعیت روابط ایران با هنجارهای اقتصاد جهانی غیرقابل پیش بینی مانده بود و در عین حال حکومت کلینتون شرکای تجاری ایران را با ابزار تحریم تحت فشار بیشتری قرار داد، ژاپن کانال جذب نیروی انسانی از ایران را حفظ کرد. به علاوه، اعتماد و علاقه رهبران ایران به ژاپن، زمینه نفوذ فرهنگی آن کشور در ایران را فراهم کرد. در دوره جدید، اقتصاد ژاپن متمرکز بر خدمات و فن آوری های نوین شد. در همین راستا، با قرار دادن مشوق هایی نظیر کمک هزینه تحصیلات عالی و ایجاد تشکل های فرهنگی جذاب، اقدام به جذب نیروی کار ماهر نمود. برخلاف مهاجرین قبلی که بیشتر در شهرهای صنعتی و یا حاشیه شهرهای بزرگ ساکن می گشتند، نیروی کار ماهر و تحصیل کرده به شهرهای بزرگ، فرهنگی و علمی آن کشور وارد شدند. در شرایطی که سطح دستمزدها در کشور ژاپن بالا رفته و تمایل جوانان ژاپنی به کسب درجات عالی علمی نسبتا کاهش یافته بود، جوانان تحصیل کرده ایرانی با کمک هزینه نسبتا اندکی در انجام پروژه های علمی شرکت می کردند و در عین حال به تجربه کردن فرهنگ ژاپن هم علاقه نشان دادند. دولت ژاپن کماکان تمایل به اقامت دایم این دسته از ایرانیان در خاک کشورش ندارد بلکه بیشتر مایل است آمد و شد نخبگان ایرانی اسباب یک پیوند سیاسی-فرهنگی در درازمدت باشد.
خلاصه کلام، دیدگاه جریان های سیاسی ژاپن به کشورهای خارج از راس اقتصاد جهانی، مثل ایران، چندان متمایز و فراتر از یک صادرکننده عمده نفت نبوده است. به همین دلیل، نگاه به روابط بین ایران و ژاپن در دهه اخیر از زاویه سیاست بین الملل جذابیت زیادی برای پژوهشگران نداشته است. با این حال، آنچه جالب توجه است تلاش این کشور برای یافتن نیروی کار و گسترش نفوذ فرهنگی در آسیا و از جمله ایران می باشد. به این ترتیب، ژاپنی که پس از جنگ جهانی دوم همواره بر تفکیک سیاست گذاری خارجی اقتصادی و سیاسی مصر بود، ضلع سیاست گذاری خارجی فرهنگی را هم طی بیست سال گذشته در پی گرفته و در مورد ایران هم به اجرا گذاشته است.
*دکتری مطالعات جهان دانشگاه هیتوتسوباشی توکیو
منبع: مرکز مطالعات صلح
0 Comments