داعش خراسان؛ چالش مشترک مسکو و واشنگتن
*حسین مفیدی احمدی
مقدمه
در ماههای اخیر، افزایش تنش در روابط ترکیه و اتحادیه اروپا ازجمله در حوزه فرایند الحاق به این اتحادیه و تحولات پساکودتا در ترکیه این سؤال را برجسته کرده است که چه عامل یا عواملی برسازنده این تنش بودهاند. اگر بخواهیم بهطرف ترکیهای این تنش نگاهی بیفکنیم، میتوان طیف گستردهای از عوامل از جمله توازن قوای داخلی و مصلحتسنجیهای سیاسی را مورد توجه قرار دهیم. بهعنوانمثال، تهدید اخیر مقامات ترک در باز کردن مرزهای اروپایی این کشور بر روی پناهجویان را میتوان در راستای تلاش ترکیه برای کسب امتیازات بیشتر از اتحادیه اروپا از جمله کاهش فشارهای حقوق بشری به این کشور در نظر گرفت. با این حال، به نظر میرسد حرکت سالهای اخیر ترکیه در مسیر بازامنیتی شدن گفتمان سیاسی، در این تحول نقش برجستهای بر عهده داشته است. حرکتی که تا حدود زیادی محصول پویشهای مرتبط با تحولات پس از بهار عربی و تضعیف فرایند اروپایی شدن ترکیه بوده است.
وضعیت امنیتی ترکیه
میدانیم که نظریههای جدید امنیتی روابط بینالملل بر این باورند که گفتمان امنیتی هر کشور حاصل تصورات و کدهای ژئوپلیتیک آن است و همانگونه که تیلور و فلینت (2000) مطرح کردهاند، این تصورات و کدهای ژئوپلیتیک هستند که ازجمله مشخص میکنند دشمنان/همپیمانان و تهدیدات/فرصتها کداماند و نحوه مواجهه با این دشمنان و همپیمانان چگونه باید باشد. تا پیش از انقلابهای عربی و تشدید بحرانهای امنیتی در مرزهای ترکیه و همچنین بروز مخاطرات امنیتی داخلی برآمده از کودتا، رصد روند امنیتیزدایی از گستره وسیعی از موضوعات داخلی و خارجی در ترکیه دشوار نبوده است. روندی که از جمله متأثر از تحولات اقتصاد سیاسی داخلی و اروپایی شدن ترکیه، با انتقاد از گفتمان امنیتی عصر کمالیسم مبتنی بر “سندرم سِوِر” (1) آغاز شد و منجر به امنیتیزدایی از موضوعات مهمی چون مسئله کردها، اسلام و روابط با همسایگان از جمله ایران شد.
با وجود پویشهای فوق، در سالهای اخیر شاهد روندی در ترکیه هستیم که بسیاری از موضوعات، در حال انتقالِ مجدد به حوزه مسائل امنیتی هستند. در این چارچوب، دامنه تهدیدات درکشده داخلی و خارجی در ترکیه در حال گستردهتر شدن است و پدیدارهایی چون جریان گولن، کردها، داعش، گروههای نظامی شیعی در منطقه، گروههای چپ و نهادهای مدنی، فعالان سیاسی و رسانههایی را که تهدیدگر امنیت ملی معرفی میشوند، دربرگرفتهاند. به نظر میرسد گرچه نمیتوان به سهولت از امنیتیشدن پدیدار اتحادیه اروپا در ترکیه سراغ گرفت ولی اتحادیهای که حداقل بیتوجه به امنیت و تمامیت ارضی ترکیه شناخته میشود، با کاهش جذابیت و نفوذ خود در ترکیه مواجه است. امروزه “جریان شکاک به اروپا تا حدی در ترکیه قدرت دارد که انطباق بیشتر ترکیه را با هنجارهای حقوق بشری، مبارزه با فساد و اصلاحات ضدترور اتحادیه اروپا کند میسازد. در واقع در این چارچوب است که هر زمان رئیسجمهور ترکیه از اتحادیه اروپا بر سر معاهده پناهندگان انتقاد میکند، حمایت قابلتوجهی از افکار عمومی دریافت میدارد.” (Buhari-Gulmez, 2016)
به نظر میرسد دو عامل تحولات پس از بهار عربی و همچنین کاهش جذابیت و نقش اتحادیه اروپا بهعنوان یک منبع اصلاحات سیاسی و امنیتیزدایی در ترکیه و یک مدل اشاعه هنجارهای دموکراتیک، نقش مهمی در حرکت ترکیه در مسیر بازامنیتی شدن گفتمان سیاسی داشتهاند. همانگونه که گفته شد، تحولات پس از بهار عربی نقش مهمی در گسترش دامنه موضوعات امنیتیشده در ترکیه داشتهاند. در واقع بعد از انقلابهای عربی شاهد روندی بودیم که مؤید از هم گسستن نظم پیشین منطقهای و جایگزینی نظمی جدید در منطقه بود، مسئلهای که بازیگران عمده منطقه از جمله ترکیه را با عدم قطعیت و شرایط پیچیدهای مواجه میکرد که تفاسیر و کنشهای جدیدی را میطلبید.
مسئله قابلتوجه دیگر در تضعیف روند امنیتیزدایی در ترکیه، کاهش جذابیت و نقش اتحادیه اروپا بر فرایندهای تصمیمگیری این کشور بوده است. مسئلهای که ریشه در تضعیف عامل “شرطگذاری” و قدرت هنجاری اتحادیه اروپا و همچنین افزایش قدرت چانهزنی ترکیه دارد. در این نگاه، مواجهه اتحادیه اروپا با طیف گستردهای از مؤلفههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی ثباتزدا، ضعف انسجام را در این اتحادیه موجب شده است. این ضعف انسجام نیز کاهش اثربخشی سازوکار “شرطگذاری” را برای انطباق بیشتر اعضای اتحادیه اروپا و یا کشورهایی که در افق پیوستن به اتحادیه اروپا قرار دارند (ازجمله ترکیه) با قواعد این اتحادیه در پی داشته است. نکته قابلتوجه دیگر آن است که ظرفیتهای ژئوپلیتیک ترکیه ازجمله در حوزه کمک به مواجهه اتحادیه اروپا با بحران پناهجویان، قدرت چانهزنی این کشور را در مقابل اتحادیه اروپا افزایش داده است. این مسئله، در کنار تضعیف چشمانداز عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا، از نقش اتحادیه اروپا در روند عادیسازی مسائلی چون “مسئله کردها” کاسته است.
توجه به این مسئله ضروری است که طرح گزاره پشتکردنِ کامل ترکیه به اتحادیه اروپا چندان صحیح به نظر نمیرسد. شخصیت اقتصادی ترکیه شخصیتی غیررانتی، بازارمحور، مالیاتی و وابسته به اروپاست. در واقع، به دلیل اقتصاد سیاسی ترکیه، ابزارهای تشویقی و تنبیهی اتحادیه اروپا در برابر ترکیه کم یا بیش مؤثر خواهند بود. در این چارچوب، “فرایند” اروپایی شدنِ هرچند آهسته ترکیه باید از “فرآورده” پیوستن این کشور به اتحادیه اروپا تفکیک شود. در واقع با وجود احتمال زیاد تحقق سناریوی ترکیهای مستقلتر از اتحادیه اروپا و حتی امکان از روی میز برداشته شدن عضویت این کشور در اتحادیه اروپا، سطح قابلتوجهی از تعاملات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ترکیه با اتحادیه اروپا حفظ خواهد شد.
ملاحظات راهبردی برای ایران
به نظر میرسد تضعیف روند اروپایی شدن ترکیه واجد فرصتها و تهدیداتی برای ایران باشد که باید مورد توجه تصمیمگیران کشور قرار گیرد. بهعنوانمثال، پررنگتر شدن تهدیدات وجودی حاصل از بحران پناهجویی اتحادیه اروپا، در بستر افزایش تنش با ترکیه در این حوزه، میتواند برای ایران فرصتساز باشد. کم نیستند تحلیل گران اروپایی که معتقدند یکی از مهمترین دلایل موفقیت کمپین خروج انگلستان از اتحادیه اروپا، مواجهه اروپا با پیامدهای امنیتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادیِ ورود سیلآسای پناهجویان مناطق بحرانی خاورمیانه بوده است که ایدههای گروهها و احزاب منتقد و یا ضد اتحادیه اروپا را برای مردم قابلقبولتر نموده است. به این ترتیب، از آنجا که حل بحران پناهجویی تا حدود زیادی با سرنوشت “پروژه اروپا” گره زده شده است، اتحادیه اروپا احتمالاً مجبور به تمرکز بیشتر بر حل این معضل از مبدأ و در نتیجه استفاده از ظرفیتهای مدیریت بحران ایران خواهد بود.
تهدید حاصل از تضعیف اروپایی شدن ترکیه که در کنار تحولات پس از بهار عربی، به حرکت این کشور در مسیر بازامنیتی شدن گفتمان سیاسی منجر شده است، بیشتر در چارچوب تغییر نسبی تصورات و کدهای ژئوپلیتیک ترکیه قابلبررسی است، تغییری که موجب درونگذاری بخشهایی از کنشهای منطقهای ایران و همچنین عامل شیعی در حوزه مسائل امنیتیشده ترکیه شد. نکته قابلتأمل اینجاست که اگر این تحول در کنار تغییرات احتمالی جدید در ساختار حکمرانی آمریکا قرار گیرد و به صورت همزمان، ائتلاف راهبردی ترکیه را با کشورهایی چون عربستان به همراه آورد، میتواند برای ایران واجد تهدید بزرگتری باشد. در واقع این سناریویی محتمل است که ترکیه تلاش کند به نسبت دوری از اروپا، به آمریکای عصر ترامپ نزدیکتر شود تا از جایگزینی عامل شیعی و کردی به جای داعش در منطقه جلوگیری کند. در این سناریو، “ترکیه با هدف انزوای دولت مرکزی سوریه و کردهای طرفدار پ.ک.ک. و تلاش برای تحدید نفوذ ایران ممکن است به دنبال همکاری با آمریکای عصر ترامپ در سوریه و عراق باشد. این رویکرد به صورت تلویحی در نگاه افرادی چون ژنرال فلین بهعنوان مشاور آتی امنیت ملی دولت ترامپ، در چارچوب مقابله با اسلامگرایان تندرویی چون داعش و شبهنظامیان طرفدار ایران در ازای حمایت از اهداف ژئواستراتژیک ترکیه در منطقه نیز وجود دارد.”(Aras, 2016) شایانذکر است، ژنرال فلین اخیراً در مقالهای، ترکیه را قدرتمندترین متحد آمریکا در برابر داعش در عراق و سوریه خوانده است. (Flynn, Michael T., 2016)
به نظر میرسد ایران برای تضعیف روند امنیتی شدن سیاست خارجی خود نزد مقامات ترک و کم کردن احتمال تحقق سناریوهای نامطلوب در روابطش با ترکیه، ازجمله باید بر سه حوزه متمرکز شود:
پینوشتها
1. “ﺳﻨﺪرم سِوِر” ﻣﻔﻬﻮمی اﺳﺖ کﻪ در ﻧﺰد ملیگرایان، بروکراتها و ﻣﺤﺎﻓﻞ سیاسی نریکه رواج دارد که معتقد ﺑﻪ ﺗﻮﻃﺌﻪ و امکان احیاء “پیمان سِوِر” هستند. این پیمان از ﺟﺎﻧﺐ دوﻟﺖﻫـﺎی پیروز در ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎنی اول ﻣﻨﻌﻘﺪ ﺷﺪ که ﺑﺮ اﺳـﺎس آن ﻣﻨـﺎﻃﻖ آﻧـﺎﺗﻮلی اﻣﭙﺮاﻃـﻮری ﻋﺜﻤـﺎنی ﺑـﻪ دوﻟﺖﻫﺎی کوﭼک و ﻣﻨﺎﻃﻖ اﺷﻐﺎلی ﺗﻘسیم میﺷﺪ. ﺑﺮاﺳـﺎس ایـﻦ ذﻫﻨیـﺖ، ﺗﺮکیـﻪ در ﻣﺤﺎﺻـﺮه دﺷﻤﻨﺎن و طیف گستردهای از عوامل داخلی و خارجی-از جمله قدرتهای اروپایی- تهدیدکننده ﻗﺮار دارد که ﺑﺎ ﻫﻢ ﻋﻤﻞ میکنند و در پی فروپاشی ترکیه مدرن هستند.
منابع
0 Comments