حکمتیار، پس از ٢٠ سال زندگی در کشورهای مختلف و زندگیای مخفیانه در داخل افغانستان، و نیز ١۵ سال مبارزه مسلحانه بر علیه حکومت افغانستان، نهایتاً در پی توافقنامه صلحی ٢۵ مادهای در مهر ماه سال گذشته، در تاریخ ١۴ اردیبهشت به عرصه سیاسی این کشور بازگشت؛ ورودی طوفانی و در قامت یک منتقد و شاید یک مصلح؛ او در سخنرانیهای آتشین خود، ستونهای دموکراسی نوپای افغانستان را هدف انتقاد شدید قرار داده؛ ساختار سیاسی فعلی افغانستان را فاقد کارایی دانسته و خواهان جایگزینی آن با یک حکومت مرکزی قدرتمند شده است.
هر چند که عده ای حصول توافق صلح با حکمتیار را نوعی پیروزی برای حکومت افغانستان به شمار می آورند، اما شاید در حال حاضر، قضاوت در این زمینه زود باشد؛ چه اینکه دولت در لبه تیغ قرار دارد؛ مستعد اضمحلال و فروپاشی می باشد و می تواند کل حکومت را با خود به پرتگاه بکشاند. سئوالی که مطرح می شود، این است که حضور حکمتیار در فضای سیاسی افغانستان، چه تبعات احتمالی می تواند به دنبال داشته باشد؟ در پایخ به این پرسش، دو سطح تحلیل داخلی و خارجی را می تواند در نظر داشت؛ زیرا ورود وی به عرصه سیاسی این کشور، هم بر نیروهای داخلی تأثیر خواهد گذارد و هم بر معادلات منطقه ای.
الف: پیامدهای داخلی صلح با حکمتیار
ورود حکمتیار به عرصه سیاست در افغانستان، شکاف بزرگی در جامعه افغانستان ایجاد کرده است؛ عده ای ناراضی و در عین حال نگران هستند؛ از جمله اقوام غیرپشتون و نهادهای حقوق بشری (که وی را به سبب اقدامات خشونت آمیز در بمباران های کابل در دهه 90 مجرم می دانند) و عده ای نیز راضی و خرسند هستند. همسن امر، احتمال افزایش تنش میان احزاب و گروه های قومی مختلف در این کشور را افزایش داده است. این در حالی است که سیستم سیاسی افغانستان حتی تا کنون، هزینه هنگفتی برای بازگشت پرداخت کرده است؛ از جمله تلاش و رایزنی های گسترده ای که با گروه های داخلی و حتی کشورهای خارجی به عنوان مثال، مذاکره با روسیه به منظور اقناع سازی آن به موافقت با خروج نام حکمتیار از لیست تروریستی سازمان ملل صورت گرفته است که در نهایت در 16 بهمن سال گذشته، این امر تحقق یافت و همچنین آزادسازی تعدادی از اعضای این حزب که به عنوان تروریست در زندان به سر می بردند.
باید به این نکته توجه داشت که پایه و اساس تفکر و اقدام حکمتیار، بر دو اصل: 1- اسلام سیاسی (افراطی) و 20 قوم گرایی پشتون یا ناسیونالیسم قومی قرار دارد که هر یک از این اصول، از پتانسیل افزایش اختلافات و درگیری ها در داخل افغانستان برخوردار هستند.
با دقت در محورهای سخنرانی های اخیر وی، می توان نکات ذیل را برحسته کرد:
- خواهان فراموش کردن گذشته شد (اشاره به کشتار گسترده در پی بمباران کابل به دست نیروهایش).
- جنگ 15 ساله گروه وی و طالبان علیه دولت افغانستان و نیروهای بین الملل را ننامعقول، بیهوده و نامقدس» معرفی کرد.
- حکمتیار خواهان تشکیل حکومتی صد در صد اسلامی شد.
- بی ارزش خواندن توافقنامه صلح میان سران حکومت وحدت ملی که بانی و معمار آن را وزیر امور خارجه سابق آمریکا می داند.
- انقاد شدید از حکومت وحدت ملی و نام گذاری آن به عنوان نحکومت سهامی»
- خواهان استعفای یکی از سران حکومت شد.
- رد نظام پارلمانی و تأکید بر ایجاد یک دولت قوی و متمرکز (ریاستی).
- انتقاد به رسانه های آزاد و غیر اسلامی خواندن آنها.
- تقسیم طالبان به دو گروه خوب و بد (دیدگاهی مشابه پاکستان)
- در بعد خارجی، توافقنامه همکاری استراتژیک با آمریکا را به رسمیت شناخت.
- اقدامات خشونت آمیز برخی برادران طالب را زمینه ساز حضور نیروهای خارجی در افغانستان دانست که این بهانه باید از انها گرفته شود.
- انتقاد از کشورهای همسایه برای استفاده از خاک افغانستان به عنوان میدان رقابتی خود.
علاوه بر این، او به رسانه های آزاد به عنوان رکن چهارم دموکراسی که نقش مهمی بر مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه بر جای می گذارد، تاخته است. لذا موضع گیری های وی، در مورد التزام او به قانون اساسی افغانستان؛ قانونی که مهمترین منبع مشروعیت بخش و شالوده ساختار حکومت در افغانستان را شکل می دهد، تردیدهای جدی ای ایجاد نموده است که مهمترین علت آن را می توان عدم مشارکت وی در تدوین پیش نویس قانون اساسی دانست.
ذکر این نکته ضروری است که رجعت حکمتیار، همزمان با افزایش اختلافات و تغییر موازنه سیاسی در صحنه سیاسی افغانستان صورت گرفته است؛ هر سه قوم بزرگ دیگر افغانستان به جز پشتون که حکمتیار متعلق به آن قومیت است، یعنی هزاره، تاجیک و ازبک، متحمل ضربات سیاسی شده اند؛ هر چند که تلاش در جهت این تغییر توازن، از مدت ها پیش با برکناری احمد ضیا مسعود و ایجاد افتراق میان عطامحمد نور از عبدالله عبدالله و به انزوا کشاندن عبدالرشید دوستم ازبک آغاز شده بود.
همین مسئله، گمانه زنی ها در مورد افزایش اختلافات و تنش میان احزاب مختلف در افغانستان را پررنگ ساخته است. چه اینکه احزاب، نیم نگاهی نیز به انتخابات پارلمان و ریاست جمهوری در سال 2019 در این کشور نیز دارند. زیرا حزب اسلامی احیا شده حکمتیار، می تواند به عنوان یک بازیگر قوی در انتخابات نقش ایفا کند.
پیامدهای خارجی
ورود حکمتیار به فضای سیاسی افغانستان، در شرایطی صورت گرفته که همزمان با اوج گیری رقابت های داخلی در عرصه سیاسی این کشور، به منظور کسب قدرت بیشتر و به حاشیه راندن رقبا، رقابت های منطقه ای و فرامنطقه ای نیز در این کشور افزایش یافته است؛ به نحوی که طی چند روز آینده، قرار است که پنتاگون، رسماَ پیشنهاد افزایش 3 تا 5 هزار نفری نیروهای نظامی در افغانستان را مطرح کند. این پیش بینی مطرح شده که ترامپ جمهوری خواه که هزینه های نظامی آمریکا را افزایش داده، مانند اسلاف خود در سایر ناط دنیا از جمله کره جنوبی و ژاپن، نیروهای نظامی خود در افغانستان را افزایش دهد. از سوی دیگر، روسیه نیز با تأثیرگذاری بر نیروهای مژثر بر صحنه سیاسی افغانستان و به دست گرفتن ابتکار پروسه صلح با طالبان، کاهش نفوذ آمریکا در افغانستان و بالتبع آن، در منطقه حساس جنوب آسیا و اقیانوس هند را پیگیری می کند. این امر که روسیه چه موضعی نسبت به بازگشت حکمتیار اتخاذ می کند و به طور کلی چه نقشه راهی برای نقش آفرینی در آینده این کشور طراحی کرده، نقش مهمی در سمت و سو دادن به روندهای سیاسی در افغانستان خواهد داشت. علاوه بر این، رابطه میان پاکستان و افغانستانکه به ویژه به سبب بمب گذاری هایی که در ایالت سند پاکستان رخ داده بود تیره شده بود، با تحرکات گسترده ای از سوی پاکستان در جهت بهبود و گشایش مواجه شده است؛ از جمله سفر هیئت بلند پایه پارلمانی پاکستان به سرپرستی ایازصادق، رئیس مجلس و نیز سفر رئیس سازمان اطلاعات پاکستان (ISI) در 12 اردیبهشت به کابلف می توان اشاره نمود. اینکه حکمتیار تا چه میزان در موقعیت جدید خود با پاکستان هماهنگ گردد و پاکستانی ها چه نقشی برای او تعریف کرده باشند، یکی دیگر از عوامل کلیدی در آینده سیاسی افغانستان محسوب می شود.
این در حالی است که حکمتیار که داشتند رابطه جدی با ISI پاکستان و نیز دریافت کمک های مالی از عربستان شهره است، در سخنرانی خود در کابل، نسبت به استفاده از افغانستان به عنوان میدانی برای رقابت های سیاسی و نظامی به همسایگان این کشور هشدار داد؛ هشداری که بیشتر معطوف به ایران می باشد.
بر اساس مطالعات مراکز پژوهشی، خطر احتمل فروپاشی دولت افغانستان، مسئله ای جدی است. بر همین اساس، اینگونه به نظر می رسد که این نگرانی، یکی از مؤلفه های تأثیرگذار بر آشتی مجدد آمریکا با حکمتیار (در دهه 80، آمریکا کمک های مالی و نظامی فراوانی را از طریق پاکستان به حکمتیار ارائه کرده بود)، می باشد. علاوه بر این، بسیاری از کارشناسان آمریکایی، خواهان به پایان رساندن جنگ در افغانستان با هر شیوه ای هستند.
پایداری رویکرد جدید آمریکا به حکمتیار، می تواند نقش او را در صحنه سیاسی افغانستان از میزانی از مشروعیت و مقبولیت برخوردار سازد.
جمع بندی
رجعت حکمتیار در عرصه سیاسی افغانستان، مسئله بسیار حائز اهمیتی است و می تواند بر معادلات قدرت در این کشور تأثیرات به سزایی بر جای بگذارد. یکی از این تأثیرات، تضعیف احتمالی اپوزیسیون مانند “حزب جمعیت اسلامی” و نیز حزب “شورای حراست و ثبات افغانستان” که عمدتاً از احزاب و گروه های جهادی تشکیل شده است، می باشد. مسئله بعدی، افزایش رقابت های سیاسی و اجتماعی و حتی فرهنگی و احتمالاً افزایش شکاف های قومی و مذهبی است. چه اینکه تأکید و اصرار حکمتیار بر زبان و فرهنگ پشتو و تسلط آن بر تعاملات حکومتی و رسمی کشور، شکاف های هویتی را تشدید خواهد کرد؛ امری که حتی انسجام و تمامیت سرزمینی این کشور را تهدید می کند.
از سوی دیگر، مسلماً حضور حکمتیار در افغانستان، بر معادله نقش آفرینی قدرت های خارجی در عرصه سیاسی تأثیر چشمگیری بر جا می گذارد. از آن جمله، پررنگ تر شدن نقش و نفوذ عربستان و پاکستان در تحولات افغانستان می باشد؛ امری که می تواند امنیت مرزهای شرقی ایران را به خطر بیاندازد.
منبع: مرکز تحقیقات استراتژیک
0 Comments