جدیدترین مطالب

Loading

أحدث المقالات

اعتراض دانشجویان حامی فلسطین در شهرهای انگلیس

تهران-ایرنا- دانشجویان انگلیسی همزمان با گسترش جنبش های دانشجویی در آمریکا، امروز جمعه در حمایت از فلسطینی ها و قطع ارتباط با دانشگاه های رژیم صهیونیستی در دو شهر لندن و کاونتری تظاهرات کردند.

اعتراض دانشجویان حامی فلسطین در شهرهای انگلیس

تهران-ایرنا- دانشجویان انگلیسی همزمان با گسترش جنبش های دانشجویی در آمریکا، امروز جمعه در حمایت از فلسطینی ها و قطع ارتباط با دانشگاه های رژیم صهیونیستی در دو شهر لندن و کاونتری تظاهرات کردند.

Loading

بلوچستان: از گوادر تا چابهار، از کشمیر تا یمن

۱۳۹۶/۰۳/۲۲ | موضوعات

شورای راهبردی آنلاین- رسانه ها:حامد عسکری کرمانی، کارشناس مسائل استراتژیک با اشاره به موقعیت راهبردی منطقه بلوچستان می نویسد این منطقه کماکان پتانسیل بالایی برای ایجاد تهدیدهای ناشی از جنگ های نیابتی دارد و اظهارات بن سلمان، وزیر دفاع عربستان سعودی درخصوص ضرورت کشاندن جنگ به داخل خاک ایران نیز درهمین راستا ارزیابی می شود.

در هفته‌های اخیر بلوچستان به دو دلیل در کانون خبرها قرار گرفته است: نخست کشته شدن مرزبان‌های ایرانی در اثر حملۀ تروریستی گروه «جیش‌العدل» و دوم اظهارات بن سلمان، وزیر دفاع عربستان سعودی که از ضرورت کشانیدن جنگ به داخل خاک ایران سخن گفت و به دنبال آن، رسانه‌های دولتی این کشور مانند شبکۀ الاخباریه و روزنامۀ المواطن عملیات تروریستی جیش‌العدل را یک عملیات رهایی‌بخش در مقابل اشغال‌گران خوانده و بلوچستان ایران را اشغالی دانستند. در چنین فضایی، یک بار دیگر منطقۀ فراموش‌شدۀ بلوچستان نگاه‌ها را متوجه خود کرده و نگرانی‌هایی را از افزایش تنش‌ها در منطقه برانگیخته است. پرسش اصلی در این وضعیت این است که پتانسیل‌ها و تهدیدهای برآمده از این منطقه تابع چیست و چگونه می‌تواند امنیت ملی ایران را زیر تأثیر قرار بدهد؟

نبلوچستان منطقه ای وسیع است که بر مبنای تقسیمات کشوری قرن نوزده و قرن بیستم در میان سه کشور تقسیم شده است: ایران، پاکستان و افغانستان. در هر سه کشور قوم بلوچ با دولت مرکز مسائلی دارد؛ هر چند وخامت این مسئله در افغانستان کمتر از ایران و در پاکستان بسیار بیشتر از ایران است. در حقیقت، سرچشمه گروه های متخاصم بلوچستان ایران و افغانستان هم تا حد زیادی در بلوچستان پاکستان است. قوت گرایش های گریز از مرکز بلوچستان در پاکستان تا حدی ناشی از ضعف نهادی دولت مرکزی است، اما این تنها عامل دخیل نیست؛ عامل دیگر قدر قوم بلوچ در این شور و تاریخچه دولت-ملت سازی در منطقه است.

بلوچستان پاکستان به چند دلیل نقش سرزمین مادری را برای قوم بلوچ ایفا می کند. نخست اینکه قوم بلوچ در پاکستان هویت و تشکیلات منسجم تری نسبت به ایران و افغانستان دارد. در پاکستان، پیش از آنکه دولت-ملتی با نام پاکستان شکل بگیرد، هویتی به نام بلوچستان وجود داشته است که تشکیلات و سازوکارهایی به نسبت نهادینه شده را شکل می داده است و مرزهایی به نسبت مشخص داشته است؛ پاکستان تنها بعد از اعلام استقلال بود که انضمام بلوچستان به خاک پاکستان مستقل را، آن هم به صورت یک طرفه و به قولی به زور، اعلام کرد. در برخی برهه ها بلوچستان پاکستان با یک نیروی نظامی-شبه نظامی 55 هزار نفری با ارتش پاکستان درگیر بوده است؛ درگیری هایی که تنها یکبار در سال 1973 به کشته شدن نزدیک به 9 هزار نفر از دو طرف شده است. در همین زمان حاضر تخمین زده می شود که هر یک از سه قبیله اصلی بلوچ منطقه، یعنی بوگتی، مرّی و منگال بین 3500 تا 5000 نفر جنگجوی شبه نظامی در اختیار داشته باشند. همچنین با وجود تمام اختلاف نظرها و تنش ها بین بلوچ ها و دولت مرکزی پاکستان، بلوچستان در این کشور یک منطقه به نسبت مختار است که دولت و مجلس خود را دارد و با وجود تمام انتقادها، وضعیت و هویت سازمانی و بوروکراتیکِ به سامان تری نسبت به همتایان ایرانی و افغانی خود دارند.

کانون های تنش در بلوچستان پاکستان:

معضلات ساختاری

با این همه، بلوچستان پاکستان چند کانون تنش عمده دارد. نخستین و احتمالا مهمترین آنها بحث میزان مشارکت قوم بلوچ در قدرت دولت و ارتش پاکستان است. ارتش به عنوان یکی از دو نهاد اصلی قدرت در پاکستان، به طور عمده زیر تسلط قوم پنجابی است و در حالی که پنجابی ها کمتر از نیمی از جمعیت پاکستان، یعنی حدود 45 درصد از کل جمعیت را شامل می شوند، بخش عمده نیروهای ارتش پاکستان از این قوم هستند. همچنین عمده رده های بالای وزارت خارجه و بوروکراسی سیاست خارجی پاکستان هم از این قوم هستند. از سوی دیگر، در دولت مدنی پاکستان هم قوم بلوچ حضور پررنگی ندارد که بخشی از آن ساختاری است و به جمعیت اندک آن باز می گردد. بلوچستان به طور کلی تنها 14 نماینده در شورای ملی پاکستان دارد؛ در حالی که این عدد برای استان سند 61 و برای استان پنجاب 148 نفر است. در نظام پارلمانی پاکستان، وزن این اعداد کاملاً گویای وزن بلوچستان در تعیین دستور کار کشور و تصمیم گیری های کلان کشور است. این در حالی است که بلوچستان بیشترین خاک پاکستان را به خود اختصاص داده و نقاط استراتژیکی مانند بندر گوادر در درون این استان واقع شده است.

مسئله بعدی معضل اقتصادی است. مسئله منابع زیرزمینی و به طور کلی تر، مسائل اقتصادی نیز یکی دیگر از منابع تنش و درگیری در بلوچستان پاکستان است. معضل اقتصادی در بلوچستان چند وجهی و پیچیده است؛ نه تنها آمار بیکاری، درآمد سرانه، فقر مطلق و زیرساخت های اقتصادی در این منطقه حتی در مقایسه با دیگر نقاط پاکستان هم بیار وخیم است، بلکه مسئله اصلی این است که تغییر این وضعیت هم بسیار دشوار است. بلوچستان تنها 7/3 درصد از تولید ناخالص ملی پاکستان را تولید می کند. با وجود اینکه بیشترین ذخایر گاز پاکستان را در اختیار دارد و بخش زیادی از مصرف گاز کشور از منابع بلوچستان تأمین می شود، بهره اندکی از حق امتیاز منابع گازی خود دریافت می کند (پنج برابر کمتر از دیگر استان ها). همچنین، پروژه CPEC که حدود نیمی از آن از استان بلوچستان می گذرد، پیشرفت بسیار اندکی در این محور داشته است. صرف نظر از بندر گوادر که جلوتر راجع به آن بحث خواهد شد، بنابر برآوردها تنها 15 درصد از بخش های زیربنایی و ارتباطی CPEC در استان بلوچستان پیشرفت فیزیکی داشته است. در رابطه با بندر گوادر هم به دلیل حساسیت منطقه برای دولت مرکزی، این پروژه زیر تدابیر شدید امنیتی در حال پیشرفت است. بیشتر کارگران و ناظران پروژه ها در گوادر چینی و بقیه هم پاکستانی های غیربلوچ هستند و سهم بلوچ ها بسیار ناچیز است. در گوادر یک شهر کوچک در کنار بندر قدیمی ساخته شده است و کلیه تأسیسات و کارکنان پروژه عظیم بندر جدید در آن مستقر شده اند؛ در حالی که به شدت کنترل می شود. مسئله بندر گوادر و پروژهCPEC باعث شده است تا صرف نظر از مسئله اقتصاد، خودِ پروژهCPEC به یک کانون تنش در بلوچستان تبدیل شود و مردم بلوچ آن را استفاده ظرفیت های خود برای محروم کردن خود بدانند. این مسئله باعث شده که از زمان آغاز پروژه تا کنون بارها تأسیسات و کارکنان پروژه در این منطقه هدف حمله های تروریستی قرار بگیرند. تنها در دو هفته اخیر، دو حمله بزرگ در این منطقه صورت گرفته است که در یک مورد، 12 کارگر هدف تیراندازی قرار گرفته و کشته شدند و در مورد دیگر، 2 کارگر چینی ربوده شده اند. ارتش آزادی بخش بلوچستان مسئولیت حمله نخست را بر عهده گرفت.

کانون عمده بحران دیگر در منطقه بلوچستان تعارض میان پشتون ها و بلوچ هاست. در حقیقت در بخش عمده سرزمین بلوچستان در افغانستان و پاکستان، این دو قوم در کنار یکدیگر زندگی می کنند و سرزمین بلوچستان را به اشتراک گذاشته اند. این مسئله در پاکستان به دو دلیل مشخص که ریشه در رویدادهای تاریخی دارد، منبع تنش بوده است. در واقع بلوچ ها احساس می کنند پشتون ها در حال گرفتن سرزمینی هستند که متعلق به آن ها بوده است و برای این کار از زوایه بلوچستان با دولت مرکز پاکستان به سود خود بهره می برند. این مشکل البته مخصوص به امروز نیست و از دوران استعمار تا کنون ادامه داشته است. در دوران استعمار بریتانیا در هند، انگلیسی ها برای اینکه افغانستان را به عنوان منطقه حائل میان هند و روسیه-اروپا قرار دهند تلاش زیادی کردند و علاوه بر جدا ساختن این منطقه از پادشاهی ایران، در منطقه شمالی بلوچستان پاکستان امروز، زیرساخت های ارتباطی گسترده ای ساختند تا دسترسی به جنوب افغانستان را برای نیروهای نظامی بریتانیایی مستقر در هند تسهیل کنند و از این مسیر در صورت تهاجم شوروی بتوانند به سرعت واکنش نشان بدهند. این امر باعث شده است تا پس از استقلال، مناطق تحت تسلط پشتون ها زیرساخت های  توسعه‏ای به مراتب بهتری نسبت به بلوچ‏ها در اختیار داشته باشند. همچنین، پس از تهاجم شوروی به افغانستان در دهه هشتاد و درگیری های داخلی در دهه های بعد در این کشور، بسیاری از پشتون های افغانستان به عنوان آواره جنگی به مناطق جنوبی بلوچ نشین در پاکستان سرازیر شدند و این امر تناسب جمعیتی میان دو قوم را برهم زد. این دو رویداد باعث شده است تا احساس تهیدی بلوچ ها از سوی قوم رقیب پشتون تشدید شود و این، یکی دیگر از هسته های بالقوه درگیری در منطقه را شکل داده است.

به این ترتیب، بلوچستان پاکستان هر چند به طور بالقوه آستانه پایینی برای خشونت و درگیری دارد و زمین مساعدی برای شکل گیری گروه های تروریستی است، دچار مجموعه ای از معضلات ساختاری داخلی است و این مسئله مانع از آن می شود که بلوچستان پاکستان به طور مستقل یک منبع تهدید ارضی یا تروریستی برای ایران باشد. حضور نداشتن بلوچستان در ساختار دولتی پاکستان، معضلات ساختاری اقتصادی و تنش با گروه های قومیِ رقیب باعث شده است حتی گروه های ملی گرای بلوچی که دغدغه استقلال بلوچستان بزرگ، شامل مناطق بلوچ نشین ایران و افغانستان را دارند، گروه هایی از جمله ارتش آزادی بخش بلوچ، حزب جمهوری خواه بلوچ و لشکر جمهوری خواه بلوچ، ضمن تنش با یکدیگر، بر سر اصول مبارزه اجماع نداشته باشند و اختلاف نظرهای استراتژیک در کنار رقابت میان قبیله هایی که هر کدام از این گروه ها وابسته به آن هستند، مانع از شکل گیری یک نیروی قوی برای تهدید مژثر تمامیت ارضی پاکستان و ایران هستند.

ارتش پاکستان هم علاوه بر اینکه به طور مرتب مشغول سرکوب این گروه هاست، شبه نظامیان مذهبی متعددی را سازمان داده و تغذیه می کند تا درگیری داخلی توان عملیاتی و فکری آنها را فرسایش بدهد. حاصل اینکه بلوچستان، مستقل از دیگر متغیرها، در  کوتاه مدت و میان مدت، پتانسیل ایجاد تهدید امنیتی برای ایران را دارا نیست.

نبرد نیابتی بلوچستان، از کشمیر تا یمن

با این حال، این منطقه کماکان پتانسیل بالایی برای ایجاد تهدیدهای ناشی از جنگ های نیابتی دارد. در حال حاضر صرف نظر از گروه های ملی گرای بلوچ و نیز نیروهای وابسته به طالبان و القاعده، سه گروه عمده سپاه صحابه، لشگر جنگوی و جندالله (جیش العدل) در این منطقه فعال هستند. زمین مساعد بلوچستان برای افراط گرایی که تابعی از تمام توصیف های این منطقه از ابتدای نوشتار تا به اینجا است، باعث شده همواره هراس از تبدیل شدن به این منطقه به نبرد نیابتی میان بازیگران رقیب منطقه ای و فرامنطقه ای وجود داشته باشد و تیغه تیز این هراس هیچ زمانی به اندازه امروز روی رگ گردن «ثبات نسبی منطقه» احساس نمی شد. آن چه بلوچستان امروز را حساس می سازد، سرریز دو بحران مهم منطقه به آن است؛ یکی از جانب شرق و دیگری از سوی غرب.

پاکستان هند را متم می کند که تلاش دارد درگیری و تنش را از کشمیر به بلوچستان منتقل کند؛ سال گذشته پاکستان با دیتگیری و اعتراف از فردی به نام «کالبوشان یاداو» که ادعا شد افسر اطلاعاتی RAW و بازنشسته نیروی دریایی هند بوده و با قصد طراحی عملیات تروریستی در بلوچستان با گروه های معارض این منطقه ارتباط برقرار کرده است، فصلی جدید در این ادعا گشود. سخنرانی «ناندرا مودی» در جشن استقلال امسال که طی آن از بلوچستان سخن گفت و مدعی شد دولت و ارتش پاکستان، مردم بلوچستان را سرکوب می کنند، به عنوان تأیید دیگری بر سوءظن پاکستان به هند معرفی شد. از سوی عربستان به فاصله اندکی بعد از حمله تروریستی اخیر به مرزبانان ایرانی در میرجاوه به وضوح از نیت خود برای درگیر کردن ایران در مرزهای بلوچستان را سخن گفت. اینکه این ادعاها چقدر منطبق با واقعیت و امکانات و ابزارهای هر کدام از این بازیگران هستند چندان مشخص نیست، اما این ماجرا پایان خوبی برای منطقه به همراه نخواهد داشت و تنش ها و تضادهای سیاسی را تبدیل به تنش های امنیتی می کند. در حقیقت بلوچستان صحنه امتداد درگیری هایی است که هند و پاکستان در کشمیر و ایران و عربستان در یمن و دیگر مناطق دارند.

.اقعیت این است که عربستان امکانات خوبی در این محدوده دارد که می تواند از آنها برای بر هم زدن ثبات در منطقه استفاده کند. نخست اینکه عربستان ایدئولوگِ اندیشه های وهابی-سلفی بوده و به این لحاظ در میان اسلام گرایان افراطی به ویژه در میان «دیوبندی»ها نفوذ معنوی دارد. دوم، به لحاظ مالی هم فعالیت های زیادی در این منطقه دارد. البته سند روشنی از حمایت مالی یا تسلیحاتی عربستان سعودی از گروه های معارض بلوچ مشاهده نشده است؛ با این حال اولا ظن قوی در این مورد وجود دارد و بسیاری از ناظران این امر را بدیهی می گیرند و ثانیا آنچه مشخص است عربستان به مدرسه های مذهبی پاکستان که متولی فکری این گروه های جهادی هستند، همواره کمک مالی کرده است. طبق برآوردها از بین 258 مدرسه مذهبی در پاکستان، دو سوم آن ها توسط عربستان و کشورهای جنوب خلیج فارس تأمین مالی می شوند. ثالثاً ارتباط بلوچستان با هندوستان می تواند به سود عربستان و به ضرر ایران تمام شود. به بیان دیگر، همانگونه که توضیح داده شد، شواهد و یا حداقل ادعای دولت پاکستان بیانگرِ این است گه هند برای ایجاد تمش و ناامنی در بلوچستان پاکستان با گروه های شبه نظامی بلوچ همکاری می کند. تا اینجای کار مشکل زیادی وجود ندارد. نکته مهم این است که پاکستان معتقد است ایران به هند برای انجام این کار کمک می کند و یا حداقل مانع از عملیات هند در منطقه نمی شود. مشکل از اینجا آغاز می شود و اگر نخبگان نظامی پاکستان به این جمع بندی برسند که ایران قطعاً در این معارضه به سود هند عمل کرده است، آنگاه عربستان برای ایجاد تنش علیه ایران از مبدأ بلوچستانِ پاکستان آزادتر خواهد شد.

0 Comments

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *