بیلاهاری کیئوسیکان در تحلیلی که فارن افرز منتشر کرد، نوشت: ترامپ در هفته اول دوره ریاست جمهوری خود نیز در حالی آمریکا را از پیمان تجاری اقیانوس آرام (TPP)[1] خارج کرد که بسیاری از دست اندرکاران سیاست خارجی این کشور، توافق تجاری متشکل از 12 کشور منطقهٔ آسیا – اقیانوسیه به رهبری آمریکا را برای حفظ نفوذ این کشور در مناطق پیرامونی اقیانوس آرام حیاتی می دانند.
با این حال، از آن زمان به بعد، ظاهرا ترامپ نیز رویه سنتی آمریکا را دنبال کرده است. چنانکه در ماه فوریه، در اولین تماس تلفنی خود با شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، سیاست «چین واحد» را به رسمیت شناخت. جیمز ماتیس، وزیر امور خارجه ترامپ نیز به ژاپن و کره جنوبی سفر کرد تا به رهبران هر دو کشور اطمینان دهد که آمریکا همچنان به اتحاد خود با آنها متعهد است، هرچند که ترامپ در دوره کارزار انتخاباتی اظهار کرده بود که در صورت توسعه تسلیحات هسته ای آنها، آمریکا می بایست در بودجه امنیتی خود در حمایت از این کشورها صرفه جویی کند، اما چیزی نگذشت که ترامپ در میزبانی از شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن، به وی اطمینان داد که روابط آمریکا – ژاپن «بسیار عمیق است». به طور خلاصه آنکه نمی توان به این زودی راهبرد کلی دولت ترامپ در قبال آسیا را پیش بینی کرد.
از سوی دیگر، در ماه ژانویه، شی جین پینگ در برابر انبوه مخاطبان مجمع جهانی اقتصاد، در داووس [سوئیس] از جهانی شدن دفاع کرد و اعلام داشت که در صورت عدم آمادگی آمریکا، آمادگی چین رهبری نظم لیبرال بین المللی را دارد. اما وی جایگزینی واقعی برای نظم بین المللی که آمریکا در هفت دهه گذشته ایجاد کرده است، ارائه نداد.
در واقع، چین نمی تواند نظم جهانی فعلی را رهبری کند، چرا که رهبر نظام آزاد، بایستی خودش کشوری آزاد باشد، حال آنکه حزب کمونیست چین نگران است که آزادی بیشتر، حاکمیت آن را به مخاطره بیندازد. ضمن آنکه رشد اقتصادی چین کندتر شده است، دغدغه اشتغال و ناآرامی های اجتماعی فراگیر است و کمپین ضد-فساد شی جین پینگ باعث نگرانی اعضای حزب شده است. بنابراین، رهبری آمریکا در آسیا همچنان امری ضروری است.
هر دولت جدیدی که در آمریکا بر سر کار می آید بر تفاوت سیاست های خود با دولت قبلی تاکید می کند، اما بهتر آن است که بر ثبات سیاست های آمریکا در قبال آسیا – اقیانوسیه تاکید شود. از دیدگاه گرین، مدیر ارشد امور آسیا در شورای امنیت ملی دولت جورج دبلیو بوش، سیاست آمریکا در این منطقه از سال 1783 جوهره واحدی داشته است مبنی بر آنکه «آمریکا شکل گیری قدرتی هژمونیک و انحصاری در آسیا و اقیانوسیه را تحمل نخواهد کرد». گرین معتقد است که در دو قرن گذشته پنج کشمکش، معرف سیاست آمریکا در آسیا – اقیانوسیه بوده است که عبارتند از: کشمکش بین اولویت دادن به اروپا یا اولویت بخشی به آسیا، کشمکش بین تاکید بر روابط با قدرت های خشکی یا تاکید بر روابط با قدرت های دریایی (یا تاکید بر روابط با چین یا با ژاپن)، بین توسعه خودمختاری و ترویج ارزش های جهانی، بین حمایت از تولیدات داخلی و تجارت آزاد، بین دفاع رو به جلو و حفاظت از عمق اقیانوس آرام . وی می نویسد که اگر آمریکا خودش جبهه را در غرب اقیانوس آرام حفظ نکند، اقیانوس آرام نمی تواند سدی در برابر تهدیدهای ناشی از حوزه اوراسیا باشد.
احیای بزرگ
اوسلین، محقق موسسه اینترپرایز آمریکا نیز بر محوریت نقش آمریکا تاکید کرده است. وی معتقد است که آسیا «دارای تهدیدات نامشهودی است» که عبارتند از: رکود اقتصادی، فشارهای جمعیتی، انقلاب های ناتمام سیاسی، عدم وحدت منطقه ای، و از همه مهم تر، خطر جنگ.
این هشدارها تذکرات مهمی هستند، اما این خطرات به آن اندازه که ادعا شده است، نامشهود نیستند. از زمان پایان جنگ جهانی دوم، ثبات و رفاه آسیا بر نظم جاری به رهبری آمریکا استوار بوده است. امروز، برخی آشوب ها را می توان در تمایل پکن به تجدید سلسله مراتب منطقه ای به رهبری چین جستجو کرد. این روایت که چین در حال «احیای بزرگ» می باشد (عبارتی که شی جین پینگ بیش از رهبران سابق چین به آن اصرار می ورزد)، حاکمیت حزب کمونیست چین را محدود می سازد. اوسلین ازاین قاعده چشم پوشی می کند که بلندپروازی چین باعث بسیاری از تنش های منطقه ای بوده و علت اصلی مخالفت با رهبری چین در شرق آسیا به شمار می رود. در واقع، یافتن سازگاری پایدار بین بلندپروازی های فزاینده چین و نظم فعلی به رهبری آمریکا، مهم ترین چالش راهبردی معاصر در آسیا – اقیانوسیه است.
برای برقراری موثر صلح در این منطقه، اوسلین ساختار امنیتی منطقه ای به رهبری آمریکا را توصیه می کند. وی معتقد است که آمریکا باید بر پیشبرد مجموعه مشترک قوانین، هنجارها، رفتارها، و همکاری ها در میان کشورهای مهم منطقه متمرکز شود. اوسلین هرگز توضیح نمی دهد که این طرح چه مزیتی نسبت به نظم موجود به رهبری آمریکا دارد و چطور تعدیل راهبردی کنونی بین آمریکا و چین را هموار می سازد. پیشنهادات وی مبنی بر «تشویق کشورهای بزرگ به ایفای نقش بیشتر در کمک به حفظ نظم قانون محور» دقیقا همان محوری بود که دولت اوباما انجام می داد. اگر اجلاس شرق آسیا (EAS) نتوانسته است پکن را بر پایبندی به نظم قانون محور و چشم پوشی از نظام سلسله مراتبی آسیای شرقی با برتری چین، تشویق کند، دلیلی وجود ندارد که طرحی جدید بتواند تفاوت چشمگیری را ایجاد کند.
اگرچه راهبرد کلی ترامپ هنوز تعریف نشده است، با این حال برخی عناصر رویکرد دولت جدید معلوم شده است. از جمله آنکه احتمالا ترامپ کمتر از پیشینیان خود به بهبود دموکراسی در خارج علاقمند است. بسیاری از سیاستمداران دستگاه سیاست خارجی آمریکا از این سنت شکنی نگران هستند. اوسلین معتقد است که «بهترین راه برای کاهش خطر، تشویق آزادی فراگیر در سراسر این منطقه» و به ویژه در چین و «حمایت از فعالان جامعه مدنی در چین است».
البته حزب کمونیست چین، این رویکرد را چیزی جز اقدام برای براندازی حکومت آن قلمداد نخواهد کرد. اگر واشنگتن به گسترش عقاید لیبرال روی بیاورد، روابط چین-آمریکا آسیب می بیند و خطر بی ثباتی در آسیا بیشتر هم می شود. بنابراین ترامپ باید از رویکردهای عملگرایانه دولت اوباما در به کارگیری سیاست هویج و چماق تقلید کند.
ترامپ به چین می رود
اگرچه عدم تمایل دولت ترامپ به ارتقای ارزش های دموکراتیک، آسیبی به سیاست خارجی آمریکا در آسیا – اقیانوسیه نمی رساند، اما برخی از سیاست های وی احتمالا زیان بار خواهد بود. به عنوان مثال، خروج از TPP به اعتبار آمریکا لطمه وارد کرده است. ترامپ می خواهد که آمریکا در خارج قدرت نمایی کند و برخی کشورها از موضع قدرت آمریکا استقبال می کنند. با این حال، پیشبرد قدرت صرفا به معنای حفظ برتری نظامی نیست، بلکه مستلزم حفظ اعتماد به آمریکا نیز هست. خروج آمریکا از پیمان تجاری اقیانوس آرام باعث تقویت پیام محوری چین شد که آمریکا متحدی غیرقابل اعتماد است.
دولت ترامپ اعلان کرده است که به دنبال روابط دوجانبه تجاری با ژاپن است و این بدین معناست که دولت وی علیرغم رد توافق تجاری چند-جانبه، به دنبال دستور کار آشکار حمایت از تولید داخلی نیست و می داند که در آسیا، تجارت، راهبرد اصلی محسوب می شود. دولت ترامپ احتمالا به دنبال جایگزین پیمان تجاری اقیانوس آرام با رویکرد چرخ-و-محوری است که در آن آمریکا (محور) با شرکای خود (چرخ ها) روابط تجاری منعقد می سازد.
در خصوص امنیت، ترامپ احتمالا با دیپلماسی چندجانبه از طریق اجلاس شرق آسیا و اسه آن موافق نیست که بر تجمیع گام های کوچک متکی هستند. در حالی که مخالفت دولت ترامپ با چند جانبه گرایی احتمالا مشکل چندانی ایجاد نخواهد کرد، اما مواضع خصمانه ضد اسلامی دولت جدید، به صورت بالقوه خطرات ژئوپلیتیکی جدی تری برای آمریکا دارد. اگر اسلام هراسی در سیاست های آمریکا محوریت داشته باشد، جوامع مسلمان جنوب شرق آسیا و رهبران کشورهایی نظیر اندونزی و مالزی در حمایت خود از آمریکا با تناقض و مشکل مواجه خواهند شد.
دولت ترامپ به اتحاد آمریکا با ژاپن و کره جنوبی تاکید کرده است و قرار نیست که آمریکا از این منطقه عقب نشینی کرده و به چین اجازه دهد تا نظم منطقه ای مورد نظر خود را برقرار سازد. درنتیجه شرایط در دریای چین جنوبی همچنان با بن بست مواجه است. واشنگتن نمی تواند چین را وادار سازد تا از جزایر مصنوعی که در آنجا ایجاد کرده است چشم پوشی کند و تجهیزات نظامی در آنها مستقر نسازد، اما چین هم نمی تواند آمریکا را از فعالیت در این منطقه باز دارد. این امر خطر جنگ بزرگی را درپی دارد که چین نمی تواند پیروز آن باشد و احتمالا حاکمیت حزب کمونیست را هم به مخاطره می اندازد.
تایوان تنها موضوعی است که چین در مبارزه بر سر آن بسیار جدی است، زیرا استقلال تایوان بقای حزب کمونیست چین را به خطر می اندازد. هنگامیکه ترامپ در تماس تلفنی با شی جین پینگ بر سیاست «چین واحد» مجددا تاکید کرد، برخی از تحلیلگران این امر را پیروزی چین قلمداد کردند. با این حال، دولت ترامپ تفسیر چین از سیاست «چین واحد» را نپذیرفته است، چرا که قانون روابط خارجی تایوان مانع از پذیرش این سیاست می شود. اگر چین انتظار دارد که آمریکا منافع آن را رعایت کند، نباید منافع آمریکا را نادیده بگیرد.
تایوان نیز همانند بسیاری از کشورهای این منطقه نگران است که دولت ترامپ در معامله بزرگ آمریکا- چین، آسیا را به دو حوزه نفوذ تقسیم کرده و منافع تایوان را قربانی کند، اما چنین توافقی بعید است و چین برای تحقق بلندپروازی های خود با معضلات غیر قابل اجتنابی مواجه است. اگر چین بخواهد نظم سلسله مراتبی مورد نظر خود را در منطقه برقرار سازد، ژاپن به زودی به نیرویی هسته ای مبدل خواهد شد و کره شمالی و تایوان نیز دنباله رو آن خواهند بود و این چیزی است که چین باید از آن پرهیز کند.
حتی اگر ترامپ بخواهد با چین معامله بزرگ انجام دهد، اقتدار خود را در این معامله حفظ خواهد کرد. دولت ترامپ به دنبال قدرت نمایی در این منطقه است و جنوب آسیا همواره عرصه رقابت قدرت های بزرگ خواهد ماند. در نهایت، این منطقه همانطور که با تحولات سازگاری یافته است با دولت ترامپ هم به توافق خواهد رسید.
[1]Trans-Pacific Partnership
0 Comments