*حسن احمدیان
برخلاف تصور بسیاری از اندیشمندان و سیاستگذاران ایرانی، قدرتگیری اخوان المسلمین در مصر تحولی در روابط ایرانی – عربی به بار نیاورد. گذشته از دلایل این واقعیت، آنچه مهم است پتانسیلی است که در رابطه با اخوان المسلمین در سطح منطقهای وجود دارد. پس از سرنگونی مرسی، جریان منطقهای اخوان تحت هجمه-ای کم سابقه قرار گرفت و به رغم داشتن حامیان منطقهای – از جمله قطر و ترکیه – نتوانست جایگاهی که پیش از کودتای ۲۰۱۳ مصر به دست آورده بود را حفظ کند. قدرتگیری ملک سلمان در عربستان و اولویت دادنِ وی به مبارزه با «تهدید ایران» به جای «تهدید اخوان» – که توسط ملک عبدالله توأمان دنبال میشد – سبب شد اخوان در برخی از کشورهای منطقه با گشایشهایی سیاسی روبرو شود. با اینحال، تبدیل شدنِ پروژۀ مستقل اخوان المسلمین به ابزاری در زدوبندهای منطقه، برای اخوانیها و حامیان آنها به هیچوجه قابل قبول نبوده و نیست.
در نتیجه انتظار می رفت اخوان المسلمین تحرکی مستقل در سطح منطقه در پیش بگیرد. یکی از حوزه های اصلی برای ترسیم و در پیش گرفتن سیاستی مستقل، در رابطه این جریان با ایران بود. به نظر می رسد اخوان المسلمین و حامیان آن در حال بازبینی رابطه خود با ایران باشند. دو نشانه اصلی در این زمینه بروز کرده است:
- سیاست متفاوت قطر در قیاس با گذشته در مورد عراق و ایران و دیدارهایی که گفته می شود وزیر خارجه قطر با مقام های ایرانی در عراق صورت داده است. همچنین سخنان امیر قطر در اعتراض به تلاش های ریاض برای عزل ایران، نشانه دیگری در این زمینه است. این دیدارها و سخنان، تنش دوحه با ریاض را به سطحی کم سابقه رسانده است؛
- منتشر شدن مطلبی از دبیر کل سابق حزب کار اسلامی اردن و از اعضای بلند پایه اخوان المسلمین اردن در مورد سیاست منطقه ای اران و ضرورت بازبینی در نحوه تعامل با ایران و عدم قرار دادنِ آن به جای اسرائیل به عنوان دشمن اول است؛
- تحول تدریجیِ بروز یافته در سیاست حماس در قبال ج.ا.ایران و سخن از دیدار اسماعیل هنیه از ایران پس از سال ها تردید و بی تصمیمی در مورد اختلاف ایرانی-سعودی.
اخوان المسلمین در ارتباط با پرونده های اصلی منطقه از جمله و به ویژه سوریه و سپس یمن، اختلافاتی جدی با ایران داشته و دارد. با این حال، از منظری راهبردی، این جریان اولویت هایی در منطقه دنبال می کند که مستقیماً با ایران در تضاد نیست بلکه گاه با سیاست های منطقه ای ایران در یک راستا قرار می گیرد. از جمله این محورها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- مخالفت با جایگزینی ایران به جای اسرائیل به عنوان دشمن نخست عرب ها و مسلمانان؛
- طرفداری از گفتگوی شیعی-سنی، اگرچه چهره هایی همچون قرضاوی از آن برگشتند، اما برای نمونه بنی ارشید مجدداً بر آن تأکید کرد؛
- مخالفت با همراهی با گفتمان و کنشِ ضد اسلامی ترامپ و همراهی محور موسوم به اعتدال عربی با آن- که به سود رژیم صهیونیستی و با محوریت تضاد با ایران صورت می گیرد.
- مخالفت با هیمنه عربستان بر تصمیم سازیِ عربی و اسامی.
نکته مهم آنکه پس از سرنگونی مرسی و تضعیف اخوان در منطقه، این جریان همراهی با عربستان را تا حدی پذیرفت. در واقع در آن برهه، اخوان جایگزینی جدی نداشت. اما پشتیبانی عربستان و به ویژه امارات از سیسی، تضاد این دو به ویژه امارات با نظام اردوغان (که به پشتیبانیِ مستقیم و غیرمستقیم آنها از کودتاگران انجامی) و بهره گیری ابزاری عربستان از حزب اصلاح یمن در برابر حوثی ها، به نظر می رسد اخوان المسلمین را به چارچوب رفتاری نوین رهنمون کرده است.
تضاد عربستان با پشتیبانیِ قطر از اخوان المسلمین و طرفداریِ ترکیه از قطر در این نزاع، گویای احیای محور اخوانی در برابر محور موسوم به اعتدال عربی برای بار دوم است. نگاهی به لیست افراد و موسساتی که از سوی چهار کشور تحریم کننده قطر تحت عنوان تروریستی منتشر شد، گویای جنبه ضد اخوانی غالبی است که نمی تواند از سوی ترکیه و قطر پذیرفته شود. ترکیه به رغم دوری از تنشِ گفتمانی با عربستان در بحران محاصره قطر، آشکارا سیاستی در پشتیبانیِ از دوحه اتخاذ کرده است. افزون بر ترکیه، طبعاً جریان اخوانی منطقه از جمله در عراق، سوریه و دیگر کشورهای منطقه، در دعوای یاد شده در کنار قطر قرار گرفته و یا خواهند گرفت.
بدین ترتیب، در شرایط جدید با نوعی بازتعریف نظم منطقه ای روبرو هستیم. در این نظم، جریان اخوانی و حامیان آن در منطقه، به تدریج راه خود را در تحولات کلان خاورمیانه از راه عربستان جدا می کند. در این معنا، ورود متغیر ترامپ به معادلاتخاورمیانه و نمایش اقتدار در اجلاس های سه گانه ریاض، بر خلاف تصور عربستان، نه تنها به هیمنه آن بر تصمیم سازی های جمعی عرب ها و مسلمانان بر علیه ایران کمک نکرد بلکه به شکاف هایی انجامید که به تدریج به خروج اخوان از این هیمنه کشیده می شود.
در نظم منطقه ای در حال بروز در مرحله پیش رو، روابط اخوان منطقه با عربستان به هیچ وجه به شکل دوره پیش از تحریم و محاصره قطر باز نخواهد گشت. پافشاری قطر براستقلال خود و مواجهه آن با تصمیم جمعی چهار کشور محاصره کننده، گویای آن است که نباید انتظار اعاده وضعیت به پیش از محاصره باشیم. طبعاً ایالات متحده تلاش خواهد کرد این اختلاف التیام یافته و مشکلات درون عربی، سودی برای ایران در بر نداشته باشد. اما واقعیت جدایی اخوان از عربستان، در آینده روشن تر خواهد شد. بنابراین، بر خلاف دو محور ضد ایرانی و طرفدار ایران در خاورمیانه، در آینده با سه محور مقاومت، اخوانی و محور موسوم به اعتدال عربی در این منطقه مواجه خواهیم بود.
*پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک
0 Comments