مرکز مطالعاتی الزیتونه در گزارشی به بررسی پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم بحران خلیج فارس در موضوع آرمان فلسطین با توجه به ابعاد مرتبط با مواضع دولتهای محاصره کننده قطر نسبت به گروههای اسلامگرای سیاسی و مواضع آنها نسبت به روند مسالمت آمیز سازش و محور مقاومت و مواضع آنها نسبت به ایران و موسسات رسانه ای و سیاسی قطر پرداخت.
رژیم صهیونیستی تمایل بالایی برای استفاده از بحران کنونی در جهت عادی سازی روابط با کشورهای حاشیه خلیج فارس قبل از رسیدن به سازش مسالمتآمیز بر سر موضوع فلسطین داشته و تلاش میکند با سوء استفاده از برگه مبارزه با تروریسم و مقابله با نفوذ ایران، خود را عنوان شریک طبیعی این کشورها نشان داده و در این عرصه بازی کند. این رژیم به دنبال کاستن از نفوذ نیروهای محور مقاومت و جلوگیری از بهره برداری ایران از این بحران است.
سوم: سناریوهای بحران خلیج فارس و پیامدهای آن برموضوع فلسطین
بر اساس آنچه که گفته شد، افق بحران خلیج فارس را میتوان در سناریوهای زیر ترسیم کرد:
1-سناریوی فاجعه بار: این سناریو شامل استمرار و پیچیدگی بیشتر بحران می شود، به گونهای که طرفین درگیریها اقدامات تحریمی بیشتری را بر ضد یکدیگر اعمال میکنند تا اینکه مرحله تقابل نظامی مطرح می شود. این در حالی است که 20 درصد از معامله های تسلیحاتی صورت گرفته در جهان در سالهای 2015 و 2016 شامل فروش سلاح به کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بوده و روند خریدهای تسلیحاتی این کشورها از سال 2011 تا 2016 رو به رشد بوده است.
این سناریو خسارتهای مالی زیادی به بار میآورد که شامل کاهش حمایت مادی از فلسطین و خارج شدن اولویت فلسطین در فعالیتهای دیپلماتیک عربی میشود. بدترین چیزی که در این سناریو میتوان به آن اشاره کرد، این است که رژیم صهیونیستی از حالت جنگی به وجود آمده در بین طرفهای درگیر برای راضی کردن خود استفاده کند. این اتفاق میتواند از طریق بهرهبرداری از لابی یهودی در آمریکا و سازگار کردن آمریکا با مواضع خود در این بحران صورت گیرد. این موضوع مقدمه ای برای عادی سازی بیشتر رژیمهای عربی با رژیم صهیونیستی میشود. این در حالی است که اسرائیل رویکرد روزافزونی را برای عادی سازی هر چه بیشتر روابط خود با کشورهای عربی به ضرر پرونده فلسطین دارد.
به نظر میرسد اسرائیل نسبت به افت جایگاه موضوع فلسطین در محاسبات بسیاری از رهبران سیاسی جامعه عربی اطمینان پیدا کرده و معتقد است این روند قابلیت زیادی برای توسعه نفوذ و حضور این رژیم در پایتختهای عربی به وجود آورده است. این موضوع باعث شده فعالیتهای اسرائیل برای عادی سازی روابط با کشورهای عربی بر فعالیت ها در جهت مشخص کردن روند سازش فلسطینی پیشی بگیرد. به این ترتیب اختلال بیشتری در معادلات قدرت بین طرف فلسطینی و صهیونیستی بوجود خواهد آمد و این به معنی ادامه یهودی سازی کرانه باختری و حل و فصل نهایی این پرونده به ضرر طرف فلسطینی است.
موانع سناریو: البته احتمال تحقق این سناریو همچنان ضعیف است ، با این وجود هیچ کس نمیتواند جواب قطعی در رابطه با وقوع یا عدم وقوع جنگ بدهد. برخی شاخصهای سیاسی و دیپلماتیک در زمینه “دیپلماسی عرض اندام” صورت گرفته است که ازجمله آنها میتوان به ارسال نیرو از سوی کشورهای محاصره کننده قطر به نقاط نزدیک مرز این کشور یا اعزام تعداد بیشتری از نیروهای ترکیه به قطر یا اقدام به مانور جنگی در مرزها و مقابل سواحل قطر یا نقض حریم هوایی قطر اشاره کرد که این روند ممکن است به مرحله حمله نظامی نرسد.
این سناریو بنا به دلایل متعدد بعید به نظر میرسد:
الف: عدم تمایل دولتهای محاصره کننده برای رفتن به سمت گزینه تقابل نظامی.
ب: قیمت نفت: در صورت بروز جنگ میان دو طرف ، نقل و انتقال در منطقه خلیج فارس به شکل کامل متوقف خواهد شد. باید به این نکته توجه کنیم که خلیج فارس حدود 24 میلیون بشکه نفت در روز یعنی بیش از 30 درصد مجموع تولید جهانی، نفت صادر می کند، به این نکته پی خواهیم برد که بروز جنگ، قیمت نفت را افزایش خواهد داد و روسیه و ایران و ونزوئلا اولین برنده این اتفاق خواهند بود. این در حالی است که دولتهای اروپایی و غربی راضی به این کار نیستند و اقتصاد آنها از این روند متضرر خواهد شد.
ج: خطرات این سناریو برای سرمایهگذاریهای خارجی در خلیج فارس: خارجی ها حدود 48 درصد از ساکنان خلیج فارس را تشکیل میدهند و مجموع تعداد آنها به حدود 51 میلیون نفر می رسد. اگر این موضوع را بدانیم که 90 درصد از ساکنان قطر خارجی هستند، به خطرات این سناریو بر زندگی این افراد پی خواهیم برد. سرمایهگذارهای خارجی در منطقه نیز گرچه از 58 میلیارد دلار در سال 2008 به کمتر از 25 میلیارد دلار در سال 2016 رسیده است، اما بروز این سناریو همین مقدار از سرمایهگذاریها را نیز دچار مشکل خواهد کرد.
د: وقوع پایگاه ها و نیروهای آمریکایی در دو طرف درگیری ها: آمریکا حدود 35 هزار نظامی در کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس دارد و بروز این سناریو می تواند برای آنها دردسرساز باشد. اگر این نیروها بخواهند وارد درگیری شوند ، یک درگیری معکوس را ایجاد می کنند و اگر وارد جنگ نشوند ارزش آنها در نزد دولت های میزبان کاهش پیدا خواهد کرد. به این ترتیب هم مداخله و هم عدم مداخله آمریکا باعث خسارت این کشور میشود. در رابطه با انگلیس و فرانسه نیز همین موضوع صدق میکند.
ه: جنگ خلیج فارس دستاوردهای استراتژیک زیادی برای ایران دارد ، به گونهای که برخی از طرفهای خلیجی را تشویق میکند تا از حمایتهای لجستیکی و سایر حمایت های ایران در راستای جنگ بهرهبرداری کنند و این موضوع به نفع کشورهای غربی و آمریکا نیست.
و: جنگ خلیج فارس به معنی انحراف افکار عمومی از بحران سوریه میشود و این به ضرر استراتژی دولتهای خلیج فارس به ویژه عربستان است که به دنبال تغییر نظام سوریه هستند.
2- سناریوی دیپلماتیک:
این سناریو به معنی ادامه تلاشهای دیپلماتیک آمریکا ، کشورهای عربی و اروپایی و دیگر کشورها برای رسیدن به سازش جهت تحقق بخشی از اهداف هر کدام از طرف ها است که از یک سو با موازنه های قدرت سیاسی و اقتصادی و نظامی سازگاری داشته باشد و از سوی دیگر باعث آبروریزی هیچ کدام از آنها نشود. شکی نیست که این سناریو برای طرف فلسطینی بهترین سناریو به شمار میرود، چرا که باعث از بین رفتن آثار مصیبتبار سناریوی قبل میشود. البته این به معنی نجات آرمان فلسطین از برخی خسارت های ناشی از پیامدهای بحران خلیج فارس نیست. خسارت هایی که میتواند شامل موارد زیر شود:
الف: شاید سالهای آینده سالهای سختی برای جنبشهای اسلامی به ویژه اخوان المسلمین باشد، چرا که آنها از پشتیبانی تأثیرگذار منطقهای در برابر فشارهای وارد شده محروم می شوند. در این شرایط آنها نمیتوانند از تناقضهای عربی به وجود آمده به نفع خود استفاده کنند. به این موارد باید محاصره بینالمللی و ماهیت توسعه انسانی در فضای عمومی جامعه را نیز اضافه کرد. دشمنی مؤسسات نظامی عربی با رویکردهای اسلامی از دیگر عوامل احتمالی سال های سخت اخوانی ها و جنبش های اینچنینی خواهد بود. در نهایت باید گفت که چنین محیطی برای فعالیت سازمانهای فلسطینی با گرایشهای اسلامی بویژه حماس و جهاد اسلامی مناسب نخواهد بود.
ب: مشخص است که تقسیم بندی جنبشهای اسلامی تحت قالب های (تروریستی و غیر ترورریستی) روشی است که اسرائیل و آمریکا و انگلیس از زمان آغاز صحبت از لیست های تروریستی خود به دنبال آن بودند. تلاش عربستان و امارات برای قرار دادن حماس در لیست گروههای تروریستی یکی از بدترین تحولات معاصر در مواضع عربی نسبت به موضوع فلسطین است.
ج: بحران خلیج فارس تصمیمسازان فلسطینی به ویژه گروههای مقاومت مسلح را در بحرانی برای انتخاب مناسبات با ایران یا مناسبات با کشورهای حاشیه خلیج فارس قرار داده است. حمایتهای مالی قطر و حمایتهای مادی و معنوی ایران بیشترین تأثیر را در تحرکات مقاومت فلسطین داشته است و حذف هر کدام از آنها به معنی افزایش فشارهای مادی و معنوی بر مقاومت مسلح و مردم آن خواهد یود که از سیاستهای محدود کننده رژیم صهیونیستی و فشارهای مالی تشکیلات خودگردان فلسطین رنج میبرند.
3- سناریوی محتمل:
اگر بخواهیم احتمال بروز جنگ را کنار بگذاریم، خواهیم دید که منافع کشورهای غربی به ویژه آمریکا و انگلیس و فرانسه در ادامه بحران کنونی در چارچوبهای مشخص است. این روند باعث نظامی سازی بیشتر منطقه و افزایش معاملههای تسلیحاتی و افزایش حضور نیروهای نظامی خارجی در منطقه خواهد شد. نیروهایی که به عنوان سرپوشی برای مهار و افزایش فشار بر ایران مورد استفاده قرار خواهند گرفت. این شرایط باید به گونهای باشد که به سمت جنگ کشیده نشود. در شرایط جنگی کشورهای حاشیه خلیج فارس گرایش بیشتری به سمت اسرائیل پیدا خواهند کرد تا بتوانند از این طریق حمایت لابی یهودی در مؤسسات آمریکایی را جلب کنند.
بررسی جزئیات تحولات بحران کنونی، موارد و شاخصهای زیر را نشان میدهد:
- به نظر نمیرسد که راه حل هایی خارج از دیدگاه آمریکاییها در رابطه با این بحران وجود داشته باشد. میانجگران آمریکایی و عرب نیز در چارچوب مرزهایی که آمریکا برای این بحران تعریف کرده، فعالیت خواهند داشت. به این ترتیب هر سازشی که مد نظر آمریکا باشد ، نمیتواند منافعی برای فلسطینیها یا مناسبات خلیجی آنها داشته باشد.
- بعید است که این بحران راه حل نظامی داشته باشد. به ویژه در شرایطی که 35 هزار نظامی آمریکا در منطقه حضور دارند. منافع تمامی قدرتهای بزرگ عدم کشیده شدن بحران کنونی به سمت جنگ است ، چرا که جنگ آثار منفی زیادی بر سیاست انرژی و فرصتهای بهره برداری از طرفین دارد. این موضوع به صورت غیرمستقیم به نفع فلسطین است.
- به نظر میرسد که پذیرش مطالبات عربستان و امارات باعث می شود مصری ها اصرار خود را برای تحویل برخی شخصیتها به مقامات مصری افزایش دهند. این موضوع پیامدهای برای طرف فلسطینی خواهد داشت که البته دامنه آن محدود خواهد بود.
– به نظر میرسد مرحله آینده از سختترین و محدود ترین مراحل برای جنبش اخوان المسلمین و اسلامگرایان سیاسی در منطقه عربی باشد.
5- اگر قطر با اعطای برخی امتیازات در این زمینه موافقت کند ، احتمالاً شبکه الجزیره بسته نخواهد شد، اما در شورای اداری آن تغییراتی به وقوع خواهد پیوست. این موضوع باعث ایجاد تغییرات آرام و طولانیمدت در رویکردهای تبلیغاتی این شبکه می شود تا دیپلماسی قطر دستخوش فشار نشود. این شرایط کمترین فایده را برای طرف فلسطینی خواهد داشت.
6- بعید است که فشارهای وارد شده به حماس از شرایط کنونی فراتر برود ، اما احتمال دارد این فشارها به سمت خروج تدریجی حماس از قطر برود. شاید در شرایط کنونی به نفع حماس باشد که تنش محدود و برنامه ریزی شده ای را با ارتش رژیم صهیونیستی آغاز کند تا تصمیم عرب ها که به دنبال عادی سازی روابط با اسرائیل هستند را تحتالشعاع قرار دهد. این نیاز به ویژه در سایه اقداماتی که اسرائیل در مورد مسجدالاقصی انجام می دهد، بویژه در زمینه مجبور کردن نمازگزاران به بازرسی الکترونیکی و … امکان تحقق دارد.
- پیش بینی میشود که مناسبات قطر و ایران در شرایط کنونی خود باقی بماند ، به این ترتیب این موضوع تفاوتی برای پرونده فلسطین نخواهد داشت.
- به نظر میرسد بحران کنونی در میانمدت و بلندمدت به مهار کردن نقش قطر در تعاملات منطقه منجر خواهد شد و این موضوع سبب میشود حماس و نیروهای مقاومت فلسطین حامی رسمی و مهم عربی خود را از دست بدهند.
9- به نظر میرسد تاریخ مصرف ایجاد درگیری های فرقه ای بین اهل تسنن و شیعیان به پایان رسیده است. البته برخی جریانهای عربی و منطقهای و بینالمللی همچنان در آینده به دنبال تحریک این فتنهها خواهند بود. در کل کاهش سطح درگیریهای فرقهای و نژادی در منطقه به نفع موضوع فلسطین است.
توصیه ها:
در سایه شرایط گذشته به نظر میرسد بهتر است استراتژی فلسطین شامل موارد زیر باشد:
- گروههای مسلح فلسطینی باید تلاشهای دیپلماتیک خود را در مرحله آینده با تلاشهای مردمی و رسمی در سطوح داخلی و منطقهای و بینالمللی افزایش دهند تا در لیست گروههای تروریستی قرار نگیرد. چرا که قرار گرفتن در این لیست ، پوششی مشروع برای اسرائیل و دیگر کشورهای عربی جهت خلع سلاح مقاومت ایجاد می کند.
- مقاومت فلسطین باید به دنبال پر کردن شکاف و حل اختلاف با متحدان سابق خود به شکل تدریجی باشد و با به کارگیری جریانهای عربی و غیر عربی منطقه به دنبال ترمیم مجدد جبهه مقاومت (نظیر ایران، حزب الله ، برخی جریان های لائیک عربی پشتیبان مقاومت و برخی دولت های عربی نظیر الجزایر) باشد. در هر حال مرحله آینده به احتمال فراوان شاهد افزایش فشارهای مادی و نظامی به مقاومت فلسطین به ویژه در نوار غزه خواهد بود.
- ضروری است که نیروهای مقاومت فلسطین در صف بندی های قطعی به نفع هر یک از طرفین اختلافات خلیجی حضور نداشته باشند و بر ضرورت راه حل دیپلماتیک این بحران تلاش کنند.
- حل مشکلات منطقه به شکل مسالمتآمیز و جلوگیری از مداخله آمریکا و اسرائیل در مدیریت و حل بحران های منطقه
منبع: تسنیم
0 Comments