امیرعلی ابوالفتح/ کارشناس مسائل آمریکا
بحثهای مالی، سرمایهگذاریها و هزینههایی که برای بخشهای نظامی و امنیتی صرف میشود در این عرصه بسیار اهمیت دارد. از زمانی که آمریکا پا به عرصه جهانی گذاشته، این سیاست پیگیری شده است، البته مصادیق آن متفاوت بوده اما ماهیت و فرایند آن تغییر نکرده است. زمانی اتحاد جماهیر شوروی این کارکرد را داشت؛ قبل از آن افراطیون مسلمان و تروریستها و اخیرا نیز شاهد بازگشت به نوعی دوران جنگ سرد هستیم. بدین مفهوم که در تفکر رئالیسم بینالملل، بازیگران اصلی عرصه بینالملل کشورها هستند و این کشورها یا متحد ایالات متحده و یا رقیب و دشمن آن هستند. در حالی که در تفکرات نئولیبرالیستی که در دوران باراک اوباما حاکم بود، تمرکز بر روی نهادهای فرادولتی و سازمانها بود و لذا توجهات بیشتر روی گروههای تروریستی معطوف بود. اما در اسناد امنیتی که در دولت دونالد ترامپ بر مبنای نگرش رئالیستی تدوین شده، تهدیدها از سوی دولتها وجود دارد.
از نظر آمریکا 4 کشور دشمن و رقیب وجود دارد؛ فدراسیون روسیه و جمهوری خلق چین که به عنوان تجدیدنظرطلب از آنها یاد میشود. به اعتقاد آمریکاییها این دو کشور تلاش دارند نظم جهانی مبتنی بر اراده آمریکا را به چالش کشیده و تغییراتی در این نظام اعمال کنند. همچنین از دو کشور ایران و کره شمالی نیز به عنوان کشورهای یاغی و سرکش یاد شده است. بنابراین از منظر واشنگتن در تمام حوزههای تهدیدساز از سلاحهای کشتار جمعی گرفته تا حمایت از گروههای تروریستی، نقض حقوق بشر، حملات سایبری، تلاش برای نفوذ و یا تغییر نظام بینالملل ردپای این 4 کشور دیده میشود. بنابراین زمانی که بحث خطرات سایبری، تهدیدات تروریستی یا کشتار جمعی مطرح میشود اگر نام ایران به میان میآید نباید تعجب کرد. چرا که به زعم آمریکا، ایران به همراه کره شمالی، روسیه و چین، کشورهایی هستند که در تمام ابعاد و عرصهها در حال رویارویی و زورآزمایی با آمریکا هستند.
در این بین بعضا توافقاتی میان این کشورها با آمریکا نیز صورت میگیرد که انتظار میرود چنین توافقاتی بر روابط کشورها و یا میزان خصومت میان آنها تاثیرگذار باشد. یکی از نمونههای اخیر نیز توافق هستهای برجام است. اما باید توجه داشت که برجام یک استثنا در یک حوزه خاص بود و صرفا در موضوع هستهای توافق صورت گرفت. در اقع ایران و غرب فقط در خصوص مسئله هستهای به یک درک و فهم مشترک برای رفع نگرانیها رسیدند اما در دیگر حوزهها مشکلات همچنان وجود دارد و ادامه خواهد داشت. یعنی نمیتوان انتظار داشت که با حل یک موضوع تمام موضوعات بحرانی و چالشساز حل و فصل شود.
در این میان جمهوری اسلامی ایران برای کاهش میزان تنشها از سوی آمریکا باید چند نکته را مدنظر داشته باشد؛ نخست آنکه تلاش کند تاجایی که ممکن است از به تصویر کشیده شدن به عنوان یک بازیگر خطرناک و برهم زننده امنیت جهانی جلوگیری کند. بخش عمده فشاری که بر ایران وارد میشود از طریق فضاسازی و تبلیغات است که اغلب آنها نیز از سوی آمریکا است. واشنگتن با جعل سند، انحراف افکار عمومی و بزرگنمایی سعی دارد ایران را تحت فشار قرار دهد. اما این موضوع را نیز نباید از نظر دور داشت که بعضا برخی اقدامات در داخل کشور به چنین فضاهایی قوت میبخشد و این فرایند را تسریع میکند.
درواقع باوجودی که دشمنی آمریکا با ایران یک مسئله اثبات شده است اما ایران نیز نباید کنار بکشد و در انزوا قرار بگیرد. بلکه باید مذاکرات و رایزنی با دیگر کشورها از سوی ایران تداوم داشته باشد.
یعنی اگر رئیس جمهور یا وزیر خارجه یک کشور اظهارنظر درمورد مسائل موشکی یا منطقهای ایران کرد، نباید به قطع مراودات یا مذاکرات میان طرفین منجر شود بلکه باید گفتگوها ادامه داشته باشد تا تاثیر خود را بر جای بگذارد.
از دیگر سو انسجام درونی داخل ایران نیز نکته بسیار مهمی است. یعنی به همان اندازه که درون کشور انسجام وجود داشته باشد، فشارهای خارجی بر ایران کاهش پیدا خواهد کرد. ایجاد ائتلافهای منطقهای و همکاری با بازیگران منطقه نیز در دفع و رفع فشار از سوی قدرتهای فرامنطقهای تاثیرگذار خواهد بود. اتفاقاتی که درون منطقه در حال رخ دادن است موقعیتهایی برای ایران ایجاد میکند که میتواند از آنها استفاده کند؛ به عنوان مثال ایران میتواند از تحولات و اتفاقاتی که میان قطر و عربستان یا ترکیه و آمریکا پیش آمده بهره ببرد تا خود را در عرصه بینالمللی به عنوان یک بازیگر سازنده معرفی کند.
0 Comments