جدیدترین مطالب
پاسخ دکتر خرازی به موضع جدید آمریکا در قبال برنامه هستهای ایران:
آمریکا بود که از دیپلماسی هستهای فرار کرد/ ایران هم دیپلماسی را بهترین راه میداند
شورای راهبردی آنلاین: رئیس شورای راهبردی روابط خارجی گفت: سخنگوی وزارت خارجه آمریکا بعد از مصاحبه اینجانب با الجزیره موضعگیری و حرف های گذشته را تکرار کرد که نمی گذارند ایران سلاح هسته ای تولید کند، ولی نهایتا گفت بهترین راه دیپلماسی است. بله ما هم براساس فتوای رهبری دنبال تولید سلاح نیستیم، بلکه مدافع دیپلماسی و تحقق طرح منطقه عاری از سلاح هسته ای هستیم، ولی اگر رژیم اسراییل ما را تهدید هسته ای کند، نمی توانیم دست روی دست بگذاریم و منتظر اجازه دیگران باشیم.
اهداف سفر اخیر بلینکن به عربستان
شورای راهبردی آنلاین – گفتگو: یک پژوهشگر مسائل عربستان گفت: آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا اخیرا طی یک سفر منطقهای وارد ریاض شد و رایزنیهایی با مقامات این کشور داشت. به نظر میرسد یکی از دستورکارهای بین عربستان و آمریکا علاوه بر بحث جنگ غزه، روند عادیسازی روابط رژیم اسرائیل و این کشور عربی است.
آشفتگی اروپا در تامین امنیت تنگه باب المندب و دریای سرخ
شورای راهبردی آنلاین – یادداشت مهمان: تنگه استراتژیک باب المندب و دریای سرخ، در ماههای اخیر به دلیل جنگ غزه به با مشکلات عدیده و بحران جدی مواجه شده است؛ دلیل این امر نیز رویکرد حمایتگرایانه نیروهای ارتش یمن از فلسطین است که از ابتدای حملات رژیم اسرائیل به نوار غزه، حمله به کشتیهای عازم سرزمینهای اشغالی یا از مبدأ این رژیم در دریای سرخ را در برنامه خود قرار داده و وعده دادهاند تا زمانی که تجاوز نظامی رژیم اسرائیل به نوار غزه پایان نیابد به حملات خود ادامه خواهند داد. ایالات متحده آمریکا به عنوان مهمترین حامی رژیم اسرائیل نخستین کشوری بود که به این سیاست نیروهای ارتش یمن واکنش نشان داد و کوشید در پوشش حمایت از آزادی کشترانی، ائتلافی جهانی برای مقابله با این حملات تشکیل دهد؛ ائتلافی که البته به دلیل تعارض منافع کشورهای غربی ناکام ماند و در عمل به حملات آمریکا و انگلیس به مواضعی در یمن ختم شد. البته، کشورهای اروپایی هر چند در ائتلاف آمریکایی مشارکت جدی نداشتند، اما منافع متعدد و پیچیده ای در این منطقه پرالتهاب دارند و در نتیجه رویکرد ویژه و مستقلی در قبال آن اتخاذ کرده اند.
چشمانداز خروج احتمالی دفتر سیاسی حماس از قطر
شورای راهبردی آنلاین – یادداشت: یک کارشناس مسائل منطقه گفت: مقامات قطر به طور حتم در برابر فشار غربیها برای اخراج رهبران حماس از خاک خود مقاومت میکنند و احتمالا آمریکا هم در این رابطه به سمت معادله صفر و صد حرکت نخواهد کرد، چراکه ماندن رهبران حماس در قطر که متحد آمریکا است، بهتر از این است که حماس در کشوری خارج از قدرت اعمال فشار آمریکا قرار گیرد.
أحدث المقالات
پاسخ دکتر خرازی به موضع جدید آمریکا در قبال برنامه هستهای ایران:
آمریکا بود که از دیپلماسی هستهای فرار کرد/ ایران هم دیپلماسی را بهترین راه میداند
شورای راهبردی آنلاین: رئیس شورای راهبردی روابط خارجی گفت: سخنگوی وزارت خارجه آمریکا بعد از مصاحبه اینجانب با الجزیره موضعگیری و حرف های گذشته را تکرار کرد که نمی گذارند ایران سلاح هسته ای تولید کند، ولی نهایتا گفت بهترین راه دیپلماسی است. بله ما هم براساس فتوای رهبری دنبال تولید سلاح نیستیم، بلکه مدافع دیپلماسی و تحقق طرح منطقه عاری از سلاح هسته ای هستیم، ولی اگر رژیم اسراییل ما را تهدید هسته ای کند، نمی توانیم دست روی دست بگذاریم و منتظر اجازه دیگران باشیم.
اهداف سفر اخیر بلینکن به عربستان
شورای راهبردی آنلاین – گفتگو: یک پژوهشگر مسائل عربستان گفت: آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا اخیرا طی یک سفر منطقهای وارد ریاض شد و رایزنیهایی با مقامات این کشور داشت. به نظر میرسد یکی از دستورکارهای بین عربستان و آمریکا علاوه بر بحث جنگ غزه، روند عادیسازی روابط رژیم اسرائیل و این کشور عربی است.
آشفتگی اروپا در تامین امنیت تنگه باب المندب و دریای سرخ
شورای راهبردی آنلاین – یادداشت مهمان: تنگه استراتژیک باب المندب و دریای سرخ، در ماههای اخیر به دلیل جنگ غزه به با مشکلات عدیده و بحران جدی مواجه شده است؛ دلیل این امر نیز رویکرد حمایتگرایانه نیروهای ارتش یمن از فلسطین است که از ابتدای حملات رژیم اسرائیل به نوار غزه، حمله به کشتیهای عازم سرزمینهای اشغالی یا از مبدأ این رژیم در دریای سرخ را در برنامه خود قرار داده و وعده دادهاند تا زمانی که تجاوز نظامی رژیم اسرائیل به نوار غزه پایان نیابد به حملات خود ادامه خواهند داد. ایالات متحده آمریکا به عنوان مهمترین حامی رژیم اسرائیل نخستین کشوری بود که به این سیاست نیروهای ارتش یمن واکنش نشان داد و کوشید در پوشش حمایت از آزادی کشترانی، ائتلافی جهانی برای مقابله با این حملات تشکیل دهد؛ ائتلافی که البته به دلیل تعارض منافع کشورهای غربی ناکام ماند و در عمل به حملات آمریکا و انگلیس به مواضعی در یمن ختم شد. البته، کشورهای اروپایی هر چند در ائتلاف آمریکایی مشارکت جدی نداشتند، اما منافع متعدد و پیچیده ای در این منطقه پرالتهاب دارند و در نتیجه رویکرد ویژه و مستقلی در قبال آن اتخاذ کرده اند.
چشمانداز خروج احتمالی دفتر سیاسی حماس از قطر
شورای راهبردی آنلاین – یادداشت: یک کارشناس مسائل منطقه گفت: مقامات قطر به طور حتم در برابر فشار غربیها برای اخراج رهبران حماس از خاک خود مقاومت میکنند و احتمالا آمریکا هم در این رابطه به سمت معادله صفر و صد حرکت نخواهد کرد، چراکه ماندن رهبران حماس در قطر که متحد آمریکا است، بهتر از این است که حماس در کشوری خارج از قدرت اعمال فشار آمریکا قرار گیرد.
آینده وهابیت در سایه اصلاحات محمدبن سلمان
گروه بین الملل پژوهش خبری در ادامه نشست های تحولات عربستان، برای شناخت بیشتر درباره مسائل داخلی این کشور، به بررسی آینده وهابیت در سایه اصلاحات محمدبن سلمان با حضور جناب آقای محمد مرادی کارشناس مسائل عربستان پرداخته است:
میخواهیم در مورد اصلاحات در کشوری صحبت کنیم که ابتداییترین حقوق انسانها بهویژه حقوق زنان، حقوق بشر، شفافیتهای اقتصادی و سیاسی در آن رعایت نمیشود. به همین دلیل بسیاری، اصلاحات محمد بن سلمان در قالب سند 2030 را جدی نمیگیرند و آن را یک شوی سیاسی میدانند، چرا که اساساً این اصلاحات، با ساختارهای سنتی حاکم بر عربستان در تضاد است.
هر چند اصلاحات محمد بن سلمان در واقع اصلاحات اقتصادی است و با هدف کم کردن اتکای عربستان به درآمدهای نفتی صورت گرفته، اما کارشناسان معتقدند این اصلاحات در اصل انقلابی فرهنگی و اجتماعی در ساختارهای سنتی و پیچیده عربستان است که به نام اقتصاد معرفی شده است؛ کما اینکه در چند ماه گذشته شاهد اصلاحات انقلابی در عربستان بودیم، بهویژه در حوزه زنان، اعطای آزادیهایی نظیر رانندگی، ورود به استادیومهای ورزشی، حق صدور فتوی، قضاوت و … که وهابیت با ساختار سنتی، متعصب و افراطگرایانهاش، به این اصلاحات تن داده است.
کارشناسان معتقدند باید دنبال اهداف دیگری از این اصلاحات بود چرا که سرعت این اصلاحات با جامعه سنتی عربستان همخوانی ندارد و میتواند تهدیدزا باشد. مهمترین سدی که در مقابل این اصلاحات شناخته میشود، جامعه وهابیها است و آموزههای مبتنی بر مکتب وهابیت که بسیار متعصبانه و متحجرانه است.
وهابیها از سال 1925 با اتحاد با آل سعود وارد چرخه قدرت شدند. ملک عبدالعزیز با کمک وهابیها توانست حجاز و نجد را با هم متحد کند و کشور عربستان را تشکیل دهد. پس به قدرت رسیدن آل سعود مدیون آل شیخ یعنی وهابیت است. در مقابل تا قبل از به قدرت رسیدن آل سعود و تشکیل پادشاهی سعودی، وهابیت قدرت چندانی نداشت و در همان مناطق مرکزی عربستان یعنی نجد که مناطق قبیلهای و بسیار عقب مانده بودند، صاحب قدرت بود. با تشکیل پادشاهی عربستان قدرت بین دو جناح آل سعود و وهابیها تقسیم میشود؛ نهاد دینی در اختیار وهابیت و نهاد سیاسی در اختیار آل سعود قرار میگیرد و تقسیم قدرتی صورت میگیرد که در هشت یا نه دهه گذشته همواره پابرجا بوده و خللی به این اتحاد نانوشته وارد نشده است؛ اما در شرایط کنونی اقدامات بن سلمان میتواند این اتحاد را با چالشهایی مواجه کند.
نقاط افتراق طرح بن سلمان با آموزههای وهابیت
این نقاط افتراق در سه حوزه قابل بررسی است: جوانان، زنان، و قرائت محمدبن سلمان از اسلام
- جوانان: فضای باز اجتماعی که محمد بن سلمان به دنبال آل است، شهر رویایی نئوم، قرارداد با شرکت مادر آلفابت و… نشاندهنده تصمیم محمد بن سلمان برای معرفی کردن جوان عربستان به عنوان یک جوان مدرن است و این همان چیزی است که وهابیها از آن هراس دارند؛ چرا که جوان مدرن دیگر پیرو افکار وهابیت نخواهد بود.
- – زنان: بیشترین چالش در این حوزه است، چرا که اساساً وهابیت زن را موجودی کم عقل و فاقد شعور و بسیار پست میداند. اکنون محمد بن سلمان تمام این معادلات را در مورد زنان بر هم زده و زن را به عنوان یک انسان هم طراز مرد در جامعه عربستان معرفی کرده است. از آنجا که زنان یک خط قرمز برای وهابیها بودهاند، اقدامات محمد بن سلمان با این اصول و عقاید قابل جمع نیست.
- – قرائت محمد بن سلمان از اسلام: وهابیها قرائتی از اسلام دارند که بر تمام شئون جامعه فرمانروایی میکند. هیئت امر به معروف و نهی از منکر دایره اختیارات بسیار وسیعی دارد. محمد بن سلمان این اختیارات را محدود کرده و در اولین سخنرانی خود بعد از سند 2030 اعلام کرد که “من به دنبال حاکم کردن اسلام میانه رو در عربستان هستم”.
واکنشهای وهابیون در قبال اصلاحات محمدبن سلمان
الف – نیاز وهابیت به آل سعود: باید توجه داشت که وهابیت امروز با وهابیت 1925 بسیار متفاوت است که در طی زمان پوست انداخته و خود را در هر مرحله با دنیای مدرن تطبیق داده، البته نه از سر اعتقاد بلکه از سر اجبار.
وهابیها برای حفظ قدرت خود، نیاز به اتحاد با آل سعود داشته و در هر زمان توجیهگر اقدامات پادشاه وقت بودهاند. عقبنشینیهای مکرر وهابیت در برابر آل سعود، وهابیت را به یک وهابیت تلطیف شده و شبه دولتی تبدیل کرده که تنها وظیفهاش تأیید اوامر پادشاه است.
از سال 1932 که پادشاهی سعودی شکل گرفت (در سال 1925 پادشاهی عربستان و در 1932 پادشاهی سعودی شکل گرفت) ملک عبدالعزیز به این نتیجه رسید که با تفکرات وهابیها نمیتواند با دنیای خارج ارتباط بگیرد و قدرت خود را در جهان مدرن ادامه دهد. این موضوع نیز ریشه تاریخی دارد که حجازیها از همان ابتدا با جهان خارج در ارتباط و دارای جامعه مدرنتری بودند اما جامعه نجد که در مرکز عربستان و در سلطه وهابیون قرار داشته، بسیار بسته، متعصب و خشکاندیش بودهاند. ملک عبدالعزیز به این نتیجه رسید که باید وهابیت کنترل شود و از همان ابتدا محدودیتهایی برای وهابیون ایجاد کرد؛ یکی از مهمترین اقدامات او بینی بریدن از چهل نفر از رؤسای قبایل وهابی بود که به عبدالعزیز کمک کرده بودند به قدرت برسد. عبدالعزیز میخواست با کشورهای دیگر ارتباط برقرار کند، برای خود مشروعیت دست و پا کند و بعد از اکتشاف نفت میخواست برای حفاری و استخراج نفت کشورهای غربی را وارد نماید، اما همه اینها با سدی به نام وهابیت روبرو بود.
یک کلید مهم برای فهم مسائل عربستان وجود دارد و آن اینست: « هر زمان که تضاد و اختلافی بین نهاد سیاسی و نهاد دینی روی داده همواره نهاد سیاسی پیروز شده است». این روند در زمان ملک عبدالعزیز، ملک فیصل، ملک عبدالله و امروز در زمان بن سلمان تکرار شده است و ما شاهد کوتاه آمدنهای متعدد وهابیت در برابر آل سعود بودهایم. پس وهابیت امروز هیچ شباهتی به وهابیت محمدبن عبدالوهاب یا حتی وهابیت 1925 ندارد و تبدیل به دستگاهی برای توجیه اقدامات پادشاه سعودی شده است. وهابیها به شدت به دنبال حفظ قدرت و منفعت هستند و منفعت آنها زمانی تأمین میشود که در خدمت پادشاه سعودی باشند. وهابیها در حال حاضر سه وزارت خانه را در اختیار دارند، قریب به 25درصد از کارکنان دولت وهابی هستند، «هیئت کبارالعلماء» به عنوان شورای مشورتی در خدمت پادشاه است و فتوا صادر میکند، بودجه مخصوص دارند، در همه نهادها دارای نماینده هستند و در کشورهای دیگر هم دارای مدارسی هستند که وهابیت را تبلیغ میکنند. وهابی ها به لحاظ سیاسی به شدت سازشکار و به لحاظ اجتماعی بسیار محافظه کار شده اند. به همین دلیل در طی زمان شاهد اعتراض چندانی از سوی وهابیت به پادشاهی نبودهایم.
ب – نیاز آل سعود به وهابیت: اساساً آل سعود به دو دلیل به آل شیخ (نوادگان محمدبن عبدالوهاب) نیازمند بوده است:
1ـ مشروعیت بخشی: آل سعود برای توجیه اقدامات خود نیاز به قدرتی مشروعیت بخش دارد و دین در دنیای امروز مهمترین قدرت مشروعیت بخش و حتی توجیه گر برای اقدامات حاکمان و پادشاهان است. آل سعود همواره اقدامات خود را با یک فتوای «هیئت کبارالعماء» مشروع میکند و راحتتر این اقدامات در جامعه عربستان پذیرفته میشود.
2ـ انحصار بخشی: آل سعود نیازمند ممانعت از ظهور هر گونه گروه مخالف سیاسی است و این وظیفه به مفتیهای وهابی سپرده شده که با فتواهایشان مخالفت با پادشاه سعودی را حرام و در حد کفر عنوان میکنند. در نتیجه قدرت سیاسی در انحصار آل سعود باقی میماند. متقابلاً آل سعود هم ظهور هر گونه رقیب دینی و گروههای مذهبی یا انشعاب در وهابیت را که موجودیت وهابیت را به خطر بیندازد، در نطفه خفه میکند و همین باعث حفظ قدرت وهابیها میشود.
آینده وهابیت و آل سعود
وهابیت تلطیف شده و شبه دولتی شده در سال 2017 با سیلی از اصلاحات مواجه شده که کاملاً بر خلاف عقاید آنهاست و تیشه به ریشه وهابیها تعبیر میشود. وهابیها با معمای پیچیدهای مواجه شدهاند که از یک طرف اگر با اصلاحات مقابله کنند همه چیز خود را خواهند باخت، و اگر با اصلاحات بن سلمان کنار بیایند، چیزی از وهابیت باقی نخواهد ماند و با از بین رفتن اصول حداقلی شده وهابیت، مرگ این فرقه فرا خواهد رسید. برای مثال در سال 1395 شمسی، ملک سلمان شورای امر به معروف و نهی از منکر را که یکی از بازوهای قوی وهابیها در عربستان بود و موجودیت و قدرت اجتماعی آنها در جامعه عربستان به شورای امر به معروف ونهی از منکر وابسته بود، بسیار محدود کرد و پلیس امربه معروف و نهی از منکر را برچید و این مهمترین ضربه به وهابیت بود.
اما در مورد روابط آینده وهابیها و آل سعود پنج سناریو محتمل است:
سناریوی اول: ظهور نسخه یا ورژن جدیدی از وهابیت؛ وهابیتی که اصول حداقلی خود را زیر پا بگذارد، از تمام آموزههای خود در مورد زنان، جوانان، اقتصاد و…. بگذرد، و تأیید کننده اقدامات بن سلمان باشد.
سناریوی دوم: سکوت جریانهای حنبلی و وهابی و پیش گرفتن سیاست صبر و انتظار، به امید آمدن پادشاهی که به وهابیها نزدیک باشد و محدودیتهای آنها را بردارد.
سناریوی سوم: ایجاد انشقاق و شکاف میان روحانیون و مفتیهای وهابی، و گرایش وهابیهای مخالف به جریانات مذهبی رقیب همچون اخوانیها یا جریان سلمان العوده و تضعیف وهابیت.
سناریوی چهارم: خروج نهاد دینی از اتحاد با آل سعود (که بسیار بعید است)؛ این سناریو زمانی امکان پذیر است که وهابیها یا نهاد دینی برای خود قدرت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی متصور باشند، چرا که بدون این چهار بعد قدرت در برابر آل سعود دوام نخواهد آورد.
سناریوی پنجم: قیام مسلحانه علیه آل سعود که از دل وهابیت بیرون آید؛ همچون شورش اخوانیها علیه ملک عبدالعزیز بر سر اختلاف نظر در مورد تطابق دین با دنیای مدرن؛ یا قیام جهیمان العتیبی در دهه 70 در مکه و تلاش برای اشغال کعبه.
اما ممکنترین و محتملترین سناریو، ترکیبی از سناریوی اول و دوم است؛ یعنی ظهور نسخه جدیدی از وهابیت همراه با پیشه کردن سیاست صبرو انتظار. به نظر میرسد وهابیها با سیاست های محمد بن سلمان که موجودیت آنها را به خطر انداخته همراهی خواهند کرد و ما شاهد یک وهابیت تضعیف شده و مدرن خواهیم بود. اما همزمان سیاست صبر و انتظار خود را ادامه خواهند داد تا زمانی که یا محمد بن سلمان ساقط شود یا پادشاهی جدید با افکار وهابی بر سر کار بیاید.
آینده آل سعود
دو دیدگاه غالب در این زمینه وجود دارد:
دیدگاه اول: عقیده دارد جامعه عربستان به واسطه این اصلاحات به جامعهای مدرن گذر خواهد کرد و محمد بن سلمان به عنوان یک مصلح اجتماعی و اقتصادی، پایهگذار عربستان مدرن و نوین نام خواهد گرفت.
نقدهای این دیدگاه: منتقدین این دیدگاه میگویند با توجه به واقعیت های جامعه عربستان که فاقد جامعه مدنی و جامعه روشنفکری منسجم است، و هنوز حس قومیت و قبیله بر حس تعلق به کشور ارجح است و ساختارهای سنتی که بر یازده قبیله مهم عربستان حاکم است و قوانین آنها بر قوانین کشوری اولویت دارد، این جامعه شرایط گذار به دنیای مدرن را ندارد. اصلاحات اگر زود انجام شود به انقلاب، کودتا یا شورش منتج خواهد شد و اگر دیر انجام شود بر بدنه دیکتاتوری کشور مؤثر نخواهد بود.
دیدگاه دوم: ریسک سیاسی بن سلمان که به این نتیجه رسیده با توجه به شرایط کنونی نمیتواند بر جامعه عربستان حکمرانی و فرمانروایی کند. چرا که در زمینه اقتصادی با چالشهایی مواجه است، در زمینه اجتماعی به شدت تحت فشار قرار دارد چرا که طبقه متوسط جدیدی در جامعه عربستان ظاهر شده که متشکل از تحصیل کرده های بازگشته از غرب است و مطالباتی دارد و میتواند مخاطراتی داشته باشد. محمد بن سلمان در حال حاضر از چهار بعد قدرت، سه بعد آن یعنی قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی را دارد، و برای به دست آوردن بعد چهارم یعنی بعد اجتماعی قدرت، با مشورت غرب دست به این اصلاحات زد و طبقه متوسط را با خود همراه کرد. روشنفکران در فضای مجازی تنها گروهی بودند که برخلاف مردم عادی با اصلاحات محمد بن سلمان همراهی کردند، و محمد بن سلمان نیاز به حمایت این طیف دارد.
سخن پایانی
موجودیت عربستان بر چهار رکن مبتنی است:
1- آل سعود: همیشه تعداد زیادی از شاهزادههای سعودی در رأس حکومت بودهاند، اما محمد بن سلمان ابهت شاهزادهها را در هم شکست و آنان را حذف یا دستگیر کرد.
2- آل شیخ: در تاریخ سیاسی عربستان، مفتیها همواره شریک حکومت بودهاند؛ محمد بن سلمان با اصلاحاتی که در تناقض آشکار با آموزههای وهابیت است، هیمنه آنها را نیز از میان برد.
3- پترو دلار: 90درصد حیات اقتصادی عربستان به نفت و سرمایهگذاریها وابسته است. بن سلمان با مصادره اموال شاهزادهها امنیت اقتصادی برای سرمایهگذاری را از میان برد.
4- حمایت آمریکا: از زمان ملاقات روزولت با ملک عبدالعزیز بر روی عرشه کشتی در سال 1945 تاکنون، بقای عربستان زیر چتر حمایتی آمریکا تداوم یافته است. به ولیعهدی رسیدن محمد بن سلمان و کنار زدن بن نایف هم با حمایت ترامپ صورت گرفت. لذا کنار رفتن ترامپ از ریاست جمهوری آمریکا (به سبب استیضاح، عدم انتخاب مجدد و…) میتواند به معنای نابودی محمد بن سلمان باشد. بن سلمان سه رکن دیگر قدرت را به امید رکن چهارم یعنی حمایت آمریکا از دست داده و ساختارهای سیاسی، دینی و اقتصادی را برهم زده که این مسئله میتواند عربستان و بن سلمان را با چالشهای زیادی مواجه کند.
منبع: خبرگزاری صداوسیما
0 Comments