استیون اِی. کوک، پژوهشگر شورای روابط خارجی آمریکا در مقالهای که نشریه فارین پالیسی منتشر کرد، نوشت: اسماعیل هاکی کارادایی، رئیس سابق ستاد مشترک ارتش ترکیه هرگز پشت سر وزیر دفاع ننشست. حسین کیوریاوغلو نیز این کار را نکرد. هیچیک از رؤسای اسبق ستاد مشترک ارتش ترکیه [رؤسای ستاد مشترک ارتش پیش از این افراد] نیز این کار را نکردند. همواره عجیب به نظر میرسید که افسران ارتش همه کشورها پشت سر مدیران غیرنظامی خود در نشستهای وزرای دفاع ناتو بنشینند، جز افسران ترکیه. افسران ارتش ترکیه در این نشستها همواره در کنار وزیران دفاع [که غیرنظامی بودند] مینشستند. هر ترتیبی غیر از این امر نقض پروتکل قلمداد میشد. چارت سازمانی ترکیه واضح بود: وزیر دفاع هیچ تسلطی بر فرماندهی نظامی نداشت و اگرچه این دو مقام (وزیر دفاع و فرمانده ارتش) [اسماً] تحت امر نخستوزیر بودند، مردان یونیفرمپوش (ارتشیها) هرگز اینگونه عمل نمیکردند.
اکنون الگوی روابط بین مقامات نظامی و غیرنظامی در ترکیه تغییر کرده است. تضعیف و برکناری سریع افسران نیروهای مسلح در زمان حاکمیت حزب عدالت و توسعه در 15 سال گذشته بدین معنا است که رجب طیب اردوغان اولین رئیس دولت ترکیه است که واقعاً اختیاراتی که مواد 104 و 117 قانون اساسی ترکیه مشخص کردهاند، به وی محول شده است. این قوانین اردوغان را به فرمانده کل قوا بدل ساخته است (به نمایندگی از مجلس ملی ترکیه) و اجازه استفاده از قوای نظامی ترکیه -یعنی دومین ارتش بزرگ عضو ناتو- را به وی میدهد. در همین چارچوب، او با صدور دستور شرکت جنگندهها، تانکها و نیروهای ترکیه در جنگ سوریه در دو مقطع در 18 ماه گذشته، آزادانه از این قدرت بهره گرفته است.
اردوغان چه نوعی از فرماندهی کل قوا را از خود به نمایش گذشته است؟
عملیات شاخه زیتون ترکیه که از 20 ژانویه 2018 آغاز شد، نشان داد که اردوغان بهعنوان فرمانده نظامی بسیار شبیه به اردوغان سیاستمدار است. هم افراد ریسکپذیر و هم افراد عملگرا در تهاجمش به سوریه بر او فشارهایی آوردند، اما یک چیز درباره رهبری نظامی رئیسجمهوری ترکیه ثابت بوده است: شعار و تعصب ملیگرایانه افراطی بر پایه تقویت موقعیت خود در تشریح اهداف و پیشرفتهای نظامی. تأکید متمایز و مسلم بر موضوعات اسلامگرایانه نیز در صحبتهای اردوغان با طرفدارانش درباره تهاجم به سوریه وجود دارد. نتیجه میدان جنگ و نبرد هرچه باشد، اردوغان نقش بیسابقهای را برای مقامات غیرنظامی ترکیه ایجاد کرده است.
قدرت فرماندهی کل قوا که در دستان اردوغان است، همان قدرتی است که رؤسای جمهور پیشین از آن برخوردار بودهاند. مواد قانونی مربوطه در قانون اساسی از زمان تصویب قانون اساسی در سال 1982 تاکنون تغییر نکرده است. با این حال، این امر در اردوغان بیمانند بوده است، چرا که به این قدرت رسمی و قانونی جان بخشیده است. تنها سابقه در سیاست و حکومت به سالهای بعد از کودتای 1980 و ریاستجمهوری کاریزماتیک تورگوت اوزال برمیگردد. تورگوت اوزال همانند اردوغان -که یک نسل بعد از او آمد- مصمم بود با به چالش کشیدن حق ویژه افسران ارتش به اقتدار دست یابد. در سال 1987 با وجود اعتراضات فرماندهانی که مدتهای مدیدی عادت به اتخاذ تصمیمات داشتند، او ژنرال نصیب تورومتای را به عنوان رئیس جدید ستاد کل ارتش منصوب کرد. تورگوت اوزال دو سال و نیم بعد، بهعنوان اولین رئیسجمهوری غیرنظامی ترکیه تا آن زمان، با رئیس ستاد کل ارتش بر سر حمایت از عملیات سپر صحرا و توفان صحرا به رهبری آمریکا، ناچار به تقابل شد. نصیب تورومتای به نشانه اعتراض استعفا داد. بعد از آن هیچ اتفاقی رخ نداد: هیچ تهدیدی از طرف افسران صورت نگرفت؛ سران ارتش هیچ یادداشت و نامه غیررسمی نامهای مبنی بر تغییر سیاست ترکیه به تورگوت اوزال ننوشتند؛ و هیچ کودتایی رخ نداد.
اما استقلال تورگوت اوزال از ارتش مشروط و ضمنی بود و بعد از مرگ وی در سال 1993 الگوی انفعال بیشتر مقامات غیرنظامی به سیاست و حکومت ترکیه بازگشت. قبل از اینکه اولین دولت اسلامی ترکیه [به رهبری نجمالدین اربکان] در ژوئن 1997 با کودتا سرنگون شود، ستاد کل ارتش این کشور ارتباطات راهبردی با اسرائیل برقرار کرد (این موجودیت را در اتاق فکری در واشنگتن اعلام کردند) و این امر موجب نارضایتی شدید نجمالدین اربکان، نخستوزیر وقت، شد و همچنین بدون اینکه به خودش زحمت بدهد تا به نخستوزیر اطلاعرسانی کند، دست به عملیات نظامی علیه حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) در عراق زد. افسران نظامی که پس از ائتلاف متزلزل بین جناح چپ و راست بعد از اربکان دستور عملیات دیگری دادند به فرمان نخستوزیری تحت تعقیب بودند. نظامیان به مسعود ییلماز، نخستوزیر جدید، نیز درباره این قبیل رویدادها اطلاعرسانی نمیکردند.
وقتی که حزب عدالت و توسعه در نوامبر 2002 روی کار آمد، تغییر نوع روابط بین رهبران غیرنظامی منتخب ترکیه و افسران نظامی این کشور شروع شد. دولت قبلی با تغییر ترکیب شورای امنیت ملی ترکیه که کانالی برای نفوذ نظامیان بر سیاست و حکومت ترکیه بود، اقدامی در جهت اصلاح این روابط به نفع غیرنظامیان انجام داده بود، اما تأثیر این اقدام با توجه به تسلط نظامیان بر دستگاه اداری ناچیز بود، اما تلاشهای حزب عدالت و توسعه نسبتاً آرام شروع شد، چرا که حمایت عمومی از اصلاحات مرتبط با اتحادیه اروپا تا حدودی مستلزم آن بود که رابطه نظامیان با رهبران غیرنظامی منتخب با قواعد و هنجارهای اروپایی همسانسازی شود. اردوغان و حلمی اوزکوک، رئیس وقت ستاد ارتش ترکیه، درباره ایجاد نکردن هیجان غیرضروری بر سر تغییرات در عرصه سیاست، به توافق غیررسمی دست یافتند.
اما در سال 2007، بعد از اینکه ارتش از رئیسجمهور شدن عبدالله گل جلوگیری کرد، شرایط بد شد. سوءظنی مبنی بر اینکه نخبگان سنتی ترکیه هرگز نخواهند گذاشت وی (اردوغان) رئیسجمهور شود، موجب شد اردوغان و حزب عدالت و توسعه با حامیان فتحالله گولن برای تضعیف نیروهای مسلح از طریق دادگاههای نمایشی باشکوه بر اساس اسناد و شواهد ساختگی همکاری کنند. ایجاد ترس و وحشت در ارتش با موجی از پاکسازی افسران متهم به طرفداری از نهضت گولن (دولت امروز ترکیه این روحانی مقیم آمریکا را متهم به رهبری شورشهای ناموفق ژوئیه 2017 کرد) و دیگر اعضای غیروفادار ارتش ادامه پیدا کرد. امروز، این امر ارتش را در شرایطی قرار داده است که قادر نیست اردوغان را به چالش بکشد. هرچند ایده خوبی نیست اعلام شود که عصر کودتا در ترکیه به پایان رسیده است، دوره طولانیمدت اردوغان الگوهای گذشته روابط نظامیان و غیرنظامیان ترکیه را تغییر داده است.
حمله به سوریه
دقیقاً چگونه اردوغان به نیروهای مسلح دستور داد دو بار در مرز جنوبی نیرو مستقر کنند، درحالیکه فرماندهان نظامی ترکیه قبلاً بر عملیات محتاطانه و سریع و محدود تأکید میکردند؟
مهم است به خاطر داشته باشیم که به سبب پیچیدگیهای جنگ سوریه بود که اردوغان سالها دولت اوباما را برای مداخله در این جنگ تشویق و متقاعد میکرد تا رهبر ترکیه مجبور به استفاده از نیروهای خود در این درگیری خطرناک نشود. اردوغان پس از ناتوانی در متقاعد ساختن آمریکا، خود دست به این کار خطرناک زد: فقط پنج هفته پس از کودتای ناموفق ژوئیه 2016 به نیروی نظامی همچنان متلاطم و همچنان شوکزده خود دستور انجام عملیات سپر فرات را داد. نتیجه کار رعدوبرقی ناقص و بدون سازماندهی با فرماندهی ضعیف بود و هفت ماه زمان برد تا خاتمه یابد. در بازپسگیری الباب و دیگر شهرها از دست جنگجویان دولت خودخوانده اسلامی بین 35 تا 70 سرباز ترکیه کشته شدند. هزینههای سیاسی این عملیات کاهش یافت، چرا که گروههای طرفدار حزب عدالت و توسعه بسیاری از منابع رسانهای را در اختیار گرفته بودند. همچنین این عملیات بعد از کودتای ژوئیه 2016 انجام شد که اردوغان به کمک آن حمایت گستردهای از طرف طیف سیاسی ترکیه به دست آورده بود.
به نظر میرسد اردوغان با عملیات شاخه زیتون (با اسم رمز نامناسب و ناشیانه آن) به شکل متفاوتی به تازهترین سرمایهگذاری و ریسک نزدیک شده است و با توجه به موضوعات مهمی که وجود دارد، این وضعیت قابل درک است. از نظر تشکیلات امنیت ملی ترکیه، انجام عملیات تهاجمی شاخه زیتون، یک جنگ ضروری برای جلوگیری از احتمال روی کار آمدن دولتی تروریستی در مرزهایش است. بااینحال اردوغان، با صدور دستور برای ارتش جهت ورود به جنگ علیه نیروهای متحد آمریکا، گام مهمی برداشته است و این کارش حداقل بهطور ضمنی تهدید نیروهای آمریکایی بود که وعده ورود به شهر منبج و به سمت شرق تا مرز عراق را دادند. این منطقه جایی است که نیروهای ویژه آمریکا به همراه یگانهای مدافع خلق وابسته به پ.ک.ک در آن دست به عملیات میزنند. این نیروهای ویژه بخش اعظم نیروهای زمینی وزارت دفاع آمریکا در جنگ با داعش را تشکیل میدهند.
نیاز به گفتن نیست که قبلاً فرماندهان کل قوای ترکیه احتمالاً مایل نبودند به این نحو آمریکا را به چالش بکشند، اما از طرف دیگر، با توجه به مناسبات واشنگتن با یگانهای مدافع خلق و خشمی که این امر در ترکیه ایجاد کرده است، تهدیدی برای ایجاد شکاف در مناسبات ترکیه با آمریکا پدید آمده است. این امر سیاست مناسبی است و به تقویت حمایت مردمی از اردوغان کمک میکند. این حمایت مردمی قبل از عملیات شاخه زیتون در مقایسه با بعد از کودتای ناموفق 2016 کمتر بود.
به نظر میرسد تاکنون ارتش ترکیه درس لازم را از عملیات سپر فرات گرفته است. حملات توپخانهای و هوایی ترکیه علیه یگانهای مدافع خلق در منطقه عفرین به ارتش آزاد سوریه که دستورات ترکیه را انجام میدهد، کمک کرده است. این امر تلفات ترکیه را کاهش داده است. مشخص نیست که آیا اردوغان علاوه بر تأیید برنامهها و صدور دستور جنگ، در برنامهریزی نظامی نیز دخالت داشته است یا خیر. در هفته اول جنگ، عکسی از وی منتشر شد که او را در یک محیطی نشان میداد که به نظر میآمد مرکز فرماندهی عملیات باشد، در حالی که جلیقه استتار (نظامی) بر تن و نشانهگری در دست داشت و بهدقت به اسناد و نقشههای جنگ نگاه میکرد. این عکس بیشتر به یک عکس تبلیغاتی شبیه است و تفاوت چندانی با عکسهای رؤسای جمهور آمریکا در منطقه حائل و غیرنظامی بین دو کره ندارد که نشان دهد اردوغان جنگ را هدایت میکند. اردوغان بهطور غیرمعمول جزئیات را به ژنرالها سپرد.
این حرکت از نظر نظامی هوشمندانه بود، اما اصرار فرمانده کل قوا بر دریافت اطلاعات دقیق و بهموقع از میدان نبرد به همان اندازه مهم است. با توجه به سبک مدیریتی دمدمیمزاج و متغیر اردوغان، هیچ کس نمیتواند با قاطعیت بگوید که مسئله همین است. این امر ممکن است با توجه به اینکه نگرانی، اشتیاق ملیگرایانه و خشم (بیشتر نسبت به آمریکا) مردم ترکیه را بسیج کرده، در روزهای ابتدایی جنگ مهم نباشد.
بااینحال اگر سربازان ترکیهای بیشتری کشته شوند، چه؟ اگر یگانهای مدافع خلق مقاومت سرسختانه و بیشتر از حد انتظار نشان دهند چه؟ اگر آمریکا متحدان کرد خود را رها نکند چه؟ اگر رژیم سوریه با جنگجوهای حزبالله برای هدف قرار دادن نیروهای ترکیه در ادلب متحد شوند و این مقابله گسترش پیدا کند چه؟ و اگر سوریه برای نیروهای مسلح ترکیه به باتلاقی تبدیل شود چه؟ راههای زیادی برای حمله به کشورهای همسایه وجود دارد که بر روی نقشه شسته و رفته به نظر میرسد، اما در عمل میتواند موجب نابودی عملیات نظامی و تضعیف کاردانترین رهبر سیاسی شود. بهعنوان نمونه میتوانیم به نومیدی مناخم بگین، نخستوزیر اسرائیل، در قضیه مرگ همسرش و باتلاقی که عملیات صلح برای جلیل [جنگ اول لبنان در سال 1982][1] برای او ایجاد کرد اشاره کنیم که وی را به ورطه انزوا و گوشهنشینی در باقیمانده عمرش کشاند. اردوغان احتمالاً تمامی این مخاطرات را درک میکند، اما همان پویایی سیاسی که وی برای تشویق حمایت از عملیات شاخه زیتون ایجاد کرده، ممکن است شرایط را برای وی دشوار سازد که جلوی چنین پویایی را بگیرد.
البته به نظر میرسد اردوغان تا اینجا در نقش جدیدش موفق عمل کرده است. او اهداف عملیات را مشخص کرده و بر مدیریت سیاست داخلی ترکیه متمرکز شده، منافع ژئوپلیتیکی ترکیه را تضمین کرده و همانند برخی دیگر حمایت از عملیات شاخه زیتون را در داخل بسیج کرده، درحالیکه انجام جنگ را به فرماندهان نظامی واگذار کرده است، اما فارغ از آنچه دیگران درباره درستی اهداف آنکارا در سوریه فکر میکنند، در حال حاضر تسلط غیرنظامیان بر نیروهای مسلح در ترکیه یک واقعیت است. این امری بسیار جدید است. خطر اصلی با توجه به جهانبینی اقتدارگرایانه اردوغان و رویکرد وی به سیاست این است که او ارتش را به ابزاری برای بینش دگرگونشونده خود برای ترکیه تبدیل کرده است. تنها فرمانده کل قوایی که چنین کاری کرد، مصطفی کمال آتاترک بود.
[1] – جنگ 1982 لبنان (جنگ اول لبنان) جنگی است که در سال 1982 توسط رژیم صهیونیستی و در هنگام نخستوزیری مناخم بگین آغاز شد و پس از سه سال با شکست این رژیم پایان یافت.
0 Comments