ریچارد ریوز در تحلیلی که اندیشکده بروکینگز منتشر کرد، نوشت: ترزا می بعد از تصمیم بیباکانه دیوید کامرون برای برگزاری همهپرسی در خصوص عضویت انگلیس در اتحادیه اروپا، نخستوزیری را در دست گرفت.
شعار انتخاباتی می در جریان انتخابات، ترسیم رهبری توانمند و باثبات بود؛ اما جریان تبلیغات وی در انتخابات ضعیف و متغیر بود. به نظر میرسید که می هیچ نکته مثبتی برای ارائه ندارد. پیام اصلی او این بود: من همانند یک سوسیالیست پیر که در انتخابات حضور دارد، دیوانه نیستم.
هدف می از برگزاری انتخابات زودهنگام، تقویت موقعیت و جایگاهش هم در کاخ وست مینستر و هم در مذاکره با بروکسل با کسب کرسیهای بیشتر پارلمان بود. وی نه تنها به این هدف دست پیدا نکرد، بلکه برعکس چند کرسی پارلمان را نیز از دست داد و تعداد کرسیهای پارلمانی حزبش به 318 کرسی کاهش یافت.
شکست حزب توری[1] شامل از دست دادن کرسیهایی در شهر کانتربری بود که این حوزه انتخابیه از پایان جنگ جهانی دوم در اختیار نماینده محافظهکار بود. شکست در این حوزه انتخابیه موجب شد تا حزب محافظهکار نتواند اکثریت موردنیاز؛ یعنی 326 کرسی پارلمان را به دست آورد.
همانند سال 2010، در انگلیس پارلمان معلق داریم که هیچ حزبی نمیتواند بهتنهایی اقدام به تصویب لوایح و قوانین کند، اما برخلاف پارلمان سال 2010، در حال حاضر دولت ائتلافی مشخصی وجود ندارد. ازاینرو، می مجبور است تا حمایت 10 نماینده حزب اتحادگرای دمکراتیک را به منظور تشکیل دولت به دست آورد. این نمایندگان در حقیقت تنها برندگان انتخابات قلمداد میشوند.
با نتایجی که در انتخابات اخیر در انگلیس رقم خورده است، این کشور اگر نگوییم سالها، حداقل ماهها از ثبات و قدرت به دور خواهد بود؛ به عبارت دیگر نتیجه انتخابات اخیر حاکی از آن است که انگلیس ماهها سردرگمی و ضعف را تجربه خواهد کرد. چنانچه حزب محافظهکار برنامهای برای برکناری می به عنوان رهبر این حزب داشته باشد، انتخابات عمومی دوم، به منظور به دست آوردن نتیجه مشخص، همانند تجربه سال 1974، محتمل به نظر میآید.
همه این اتفاقات فقط ظرف چند روز قبل از آغاز مذاکرات با اتحادیه اروپا درباره شرایط خروج انگلیس از این اتحادیه رخ داد. در بهترین حالت، برگزاری مذاکره با اتحادیه اروپا بر سر شرایط خروج با یک رهبر قوی که از حمایت اکثریت پارلمان برخوردار است، یک آزمون دشوار خواهد بود. در شرایط فعلی انگلیس فاقد یک نخستوزیر برخوردار از حمایت اکثریت پارلمان است و در چنین وضعیتی برگزاری مذاکره بر سر شرایط برگزیت بسیار دشوارتر خواهد بود.
حقیقت این است که هیچکسی چنین نتیجهای از انتخابات انگلیس را حداقل در روزهای پایانی مبارزه انتخاباتی پیشبینی نکرده بود. جرمی کوربین، رهبر حزب کارگر نقش خود را به شکل درخشانی ایفا کرد. وی در جریان مبارزه انتخاباتی پیام قوی و تأثیرگذاری بدین مضمون داشت: سیاست ریاضت حزب محافظهکار به آینده کشور آسیبزده است و به آینده جوانان نیز لطمه وارد ساختهاست. وی دستور کاری همچون مالیات بیشتر، هزینهکرد بیشتر در بخش رفاه عمومی و شهریه رایگان برای کالجها را در کارزار انتخاباتی پیشنهاد کرد که بسیاری از تحلیلگران آن را از حیث انتخاباتی بسیار پرشور ارزیابی کردند. رهبر حزب کارگر توانست 40 درصد آرا را به دست آورد که در نوع خود دستاورد سیاسی مهم و جدی است.
پیام رهبر حزب کارگر همانند سندرز در آمریکا به قشرهایی از رأیدهندگان، بهویژه رأیدهندگان جوان سرخورده منتقل شد که دیگران موفق به این کار نشده بودند. هیچ فردی پیشبینی نکرده بود که یک پیرمرد سوسیالیست با موهای جوگندمی اینگونه به یک شخصیت سیاسی جذاب تبدیل شود.
از دید بسیاری از حامیان و طرفداران جرمی کوربین، رهبر حزب کارگر، انتخابات اخیر انگلیس یک انتخابات ضد برگزیت بود. نکته قابلتأمل اینکه در جریان همهپرسی مربوط به برگزیت، رأیدهندگان مسن بهطور گسترده رای به خروج از اتحادیه اروپا و رأیدهندگان جوان حامی اتحادیه اروپا رای به ماندن در این اتحادیه دادند. این نگرش و الگوی رأیدهی این بار در انتخابات عمومی انگلیس خود را نمایان ساخت. کرسیهای پارلمان مربوط به حوزههای انتخابیه با تعداد بیشتر جوانان واجد شرایط شرکت در انتخابات همچون شهرهای دانشگاهی نصیب حزب کارگر شد. با چنین آمار و ارقامی طرفداران اتحادیه اروپا با خشم خواهند گفت: خوب در همهپرسی مربوط به برگزیت کجا بودید؟
اگرچه حزب کارگر در انتخابات اخیر انگلیس بسیار خوب و بیش از انتظار عمل کرد، اما نتوانست پیروز انتخابات شود. البته شکست حزب کارگر در انتخابات اخیر بسیار خفیف بود. جرمی کوربین به عنوان رهبر حزب کارگر باقی خواهد ماند و امیدهای نمایندگان میانهروی این حزب را که برای سقوطش متعاقب یک شکست سنگین برنامهریزی کرده بودند ناامید خواهد کرد. ناگفته نماند نمایندگان میانهروی حزب کارگر انتظار داشتند جرمی کوربین شکست سنگینی را در انتخابات متحمل شود. زمان به ما خواهد گفت که آیا حمایت از حزب کارگر استمرار خواهد داشت یا این تنها یک موج بود.
هم حزب محافظهکار و هم حزب کارگر در انتخابات اخیر انگلیس شکست خوردند، اما سیاست دو حزبی (ائتلافی) پیروز شد. دو حزب عمده روی هم 82 درصد از آرا را به خود اختصاص دادند که بسیار بیشتر از هر انتخاباتی از زمان مارگارت تاچر تاکنون بودهاست.
ناگفته نماند برخی احزاب کوچک شب خوبی در انتخابات اخیر نداشتند. حزب استقلال پادشاهی متحد (UKIP) از نقشه سیاسی محو شد. این حزب بدون برگزیت به عنوان بزرگترین نیروی انگیزشی، دلیلی برای ابراز وجود ندارد.
حزب دمکراتهای لیبرال موفق شد تعداد کرسیهای خود را دو رقمی کند.
همهپرسیها اقدامات غیرمعمولی در نظامهای پارلمانی بهشمار میرود و امواج شوکه کننده آنها تا سالها احساس خواهد شد. نتایج اخیر انتخابات پارلمانی انگلیس نشان میدهد که بازتابهای برگزیت در تمامی نقشههای انتخاباتی احساس میشود.
سیاست انگلیس همانند بازی پینبال خواهد بود به گونهای که گروههای رأیدهنده براساس نتایج انتخابات قبلی عمل خواهند کرد. بعد از همهپرسی مربوط به برگزیت، رأیدهندگان جوان به سمت حزب کارگر میل کردهاند. اکنون ما شاهد آرای اعتراضی علیه آرای اعتراضی قبلی هستیم.
کلام آخر، نتیجه انتخابات غیرضروری این بود که انگلیس یک دولت بسیار ضعیفتری همراه با یک نخستوزیر ضعیف و نیز یک پارلمان متشتت دارد، آنهم زمانی که نیاز به قدرت سیاسی شدیداً احساس میشود. در انتخابات اخیر همه احزاب سیاسی به شکلی نتیجه انتخابات را باختند، اما بازنده واقعی مردم انگلیس هستند. بعد از همهپرسی بیمعنی برگزیت، یک انتخابات عمومی غیرضروری نیز برگزار کردند.
[1]– تاریخچه تشکیل احزاب سیاسی انگلیس به چند صد سال قبل یعنی قرن هفدهم و سالهای پس از جنگ داخلی این کشور بازمیگردد که ابتدا احزابی همچون «حزب سلطنت» و «حزب میهن» شکل گرفت. حزب میهن چندی بعد به «توری» معروف شد که از این حزب به عنوان سنگ بنای اولیه حزب محافظهکار انگلیس یاد میشود و هنوز هم حزب محافظهکار را بانام «توری» میشناسند.
0 Comments