شورای راهبردی آنلاین – یادداشت: در بحبوحه بحران کرونا که جهان را درگیر خود کرده است، تحولات مهمی در افغانستان در جریان است که این تحولات توسط ایالاتمتحده آمریکا، با حمایت سایر قدرتهای جهانی و منطقه ای، چشم انداز ثبات و امنیت در افغانستان را با ابهام مواجه ساخته است. توافقنامه صلح ایالاتمتحده آمریکا با طالبان، افغانستان را وارد مرحله جدیدی از کنشگری ژئوپلیتیکی خواهد کرد که آرایش نیروهای منطقه ای و فرا منطقهای در ارتباط با ساختار قومی، مذهبی و سیاسی افغانستان ترسیم کننده تحولات پیشرو خواهد بود.
ابراهیم رومینا - استادیار جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
بیش از سه دهه قبل، نیروهای شوروی سابق به دلیل طولانی شدن جنگ افغانستان و هزینههای سرسامآور حاصل از آن، از این کشور خارج شدند؛ اما ورود غیرضروری شوروی به افغانستان پیامدهای بسیار دهشتناک را برای افغانستان در پی داشت. خروج شوروی از افغانستان بدون تعهد به حمایت از حکومت نجیب الله دو سال قبل از سقوط شوروی صورت گرفت. روشن بود که در چنین شرایطی، حزب دموکراتیک خلق افغانستان، عمر زیادی را نخواهد داشت؛ اما آنچه اولویت داشت، رهایی شوروی از جنگ در فضایی بود که با بیش از 100 هزار جنگجو، افزون بر 13 هزار کشته و 35 هزار زخمی برای شوروی در پی داشت و نتوانست آرمانهای سردمداران شوروی را برآورده کند. گورباچف در دیداری که با نجیب الله با هدف اعلام خروج شوروی از افغانستان داشت گفته بود که «تنها آرزوی ما این است که افغانستان یک دولت بیطرف، مستقل و دوست اتحاد جماهیر شوروی باشد و نه پایگاهی برای فعالیت خصمانه که امنیت همسایگان را تهدید کند».
از 15 فوریه 1989 که ژنرال بوریس گروموف، فرمانده لشکر چهلم ارتش شوروی از افغانستان خارج شد تا 25 دسامبر 1991 که اتحاد جماهیر شوروی از هم پاشید کمتر از سه سال طول کشید تا حکومت چپگرای طرفدار شوروی در افغانستان توسط مجاهدین ساقط گردد. افغانستان موردنظر گورباچف نهتنها بیطرف و مستقل نماند بلکه عرصه رقابتهای ژئوپلیتیکی منطقهای و منازعات پایدار داخلی شد که در نهایت از بین گروههای جهادی، طالبان که توان بیشتری داشتند، با حمایت بازیگران ژئوپلیتیک منطقهای و فرا منطقهای بر اریکه قدرت تکیه زد. لذا چالشهایی که در دهه 1970 شروع شده بود گسترش یافت و افغانستان به میدان تولید ناامنی داخلی، منطقهای و بینالمللی تبدیل شد.
کمتر از 10 سال از سقوط شوروی در همسایگی افغانستان میگذشت که حادثه تروریستی 2001 با مسائل داخلی افغانستان پیوند خورد. حمایت طالبان از القاعده که مسئولیت این حادثه تروریستی را بر عهده گرفته بود، جهان، منطقه و افغانستان را وارد مرحله جدیدی از تحولات و پیامدهای ناخواسته حاصل از آن نمود. حمله ایالاتمتحده و متحدان آن به افغانستان، از 7 اکتبر 2001 تا ۲۸ دسامبر ۲۰۱۴، بیش از 13 سال به درازا کشید که در پی آن در حدود 20 هزار نیروی نظامی از دو طرف و 20 هزار شهروند غیرنظامی افغانستانی کشته شدند.
آنچه پس از گذشت 35 سال اشغال نصیب شهروندان افغانستان شده است، ناامنی، قتل و کشتار در داخل کشور و آوارگی چند میلیون افغانستانی در کشورهای همسایه و سایر مناطق جهان است که در شرایط بسیار نامساعدی در تکاپوی زنده ماندن به امید بازگشت به وطن هستند.
سناریوی خروج شوروی از افغانستان، این بار توسط ایالاتمتحده با امضای توافقنامه صلح با طالبان تکرار شد. هرچند هر نوع تکاپوی سیاسی که در کاهش ناامنی و کشتار شهروندان در هر فضای جغرافیایی شکل گیرد، امری مثبت تلفی میشود، لیکن تکرار سناریوی ورود غیرضروری ایالاتمتحده به خاک افغانستان و خروج احتمالی و اینچنینی از آنجا، پیامدهای چالشساز دیگری را در داخل افغانستان و سطح منطقهای در پی خواهد داشت و دموکراسی نوپای افغانستانی را که در مرحله اولیه شکلگیری است با خطر مواجه خواهد ساخت.
ایالاتمتحده آمریکا، توافقنامه صلح را با گروه طالبان در 29 فوریه 2020 به امضا رساند. فارغ از چرایی، ماهیت و ضمانت اجرایی چنین توافقنامههایی، آنچه میتوان پیشبینی کرد دوره جدیدی از کنشهای داخلی گروههای قومی، مذهبی و سیاسی در افغانستان با حمایت قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای است که ماهیتی ژئوپلیتیکی خواهند داشت و بازیگران ژئوپلیتیک نقشآفرینان آن خواهند بود و ممکن است ناپایداری حکومت در افغانستان را تشدید نماید. این در حالی است که با گذشت چند دوره انتخابات در افغانستان، دولتهای منتخب نتوانستهاند تسلط کامل بر فضای جغرافیایی افغانستان اعمال نمایند. شکاف بنیادی در بین نیروهای رسمی و قانونی و کنترل طالبان بر بخشهای مهمی از افغانستان زمینه ورود بازیگران ژئوپلیتیک در امور افغانستان را همچون گذشته هموارتر خواهد نمود.
آنچه آشکار است، شرایط قومی، مذهبی و سیاسی افغانستان، ضرورت شکلگیری دولتی قوی با پشتوانه نیروهای داخلی را میطلبد. تکیه گروههای قومی، مذهبی و سیاسی افغانستان به نیروهای منطقهای و فرا منطقهای، تداوم بحران در افغانستان را در پی خواهد داشت. ضرورت شکلگیری دولتی قوی، برای کشورهای همجوار افغانستان دارای اولویت است. چنانچه ساختار سیاسی افغانستان از قدرت لازم برخوردار باشد توان برقراری ثبات و امنیت را خواهد داشت. در غیر این صورت هر نوع ساختار سیاسی وابسته و ضعیف بر تداوم بحران و ناامنی ناشی از آن در افغانستان خواهد افزود و فضای کنشهای ژئوپلیتیکی جدیدی شکل خواهد گرفت. همچنان که این کشور چهار دهه است در چنین شرایطی قرار دارد.
0 Comments