بعضاً در برخی بحثها مطرح میشود که در سیاست خارجی ایدئولوژی معنی ندارد! بعضی میگویند سیاست خارجی جای واقعیتها است و نه جای آرمانگرایی. البته این ادعا جدا از اینکه ازنظر ما غلط است، در دنیا نیز هیچکس در مباحث سیاست خارجی این ادعا را قبول ندارد.
همین آمریکا را که نگاه میکنید، هر وزیر خارجهای که میآید. اول میگوید اصول سیاست خارجی من این است. اهداف سیاست خارجی من این است. هرکسی که میآید صحبت از «ارزش»های آمریکا و ارزشهای سیاست خارجیاش میکند. مفصل هم بحث میکنند؛ یعنی این مسئلهای نیست که تنها مختص کشور خاصی باشد.
چند سند جدی در این زمینه همانند «سند استراتژی امنیت ملی آمریکا» وجود دارد که این مباحث در آنجا مطرح شده است. شما این سند را برای سال 2017 که در زمان ترامپ است یا 2015 که مربوط به اوباما است نگاه کنید؛ دقیقاً همین بحثها را میگوید. مفصل راجع به «ارزشهای آمریکایی» صحبت میکند. راجع به اهداف آن صحبت میکند و…
فرانسه نیز همینطور است. حداقل در یک دهه اخیر اسنادی که در سیاست خارجی فرانسه است -حالا چه به اسم سیاست خارجی، چه به اسم امنیت ملی و…- همین مباحث را مطرح میکند. برای انگلیس را هم نگاه کنید همه این مباحث موجود است.
پس در دنیای ما که نزدیک به 200 کشور وجود دارد، هرکدام از این کشورها پارادایمی در سیاست خارجی خود دارند که دارای اصول و اهدافی است که بر مبنای آن، حقوق و منافع و تاکتیکهایشان را تعریف کرده و دنبال میکنند. طبق این پارادایم است که هر کشور از منافع، حقوق و آرمانهای خود دفاع میکند.
الف) نقاط افتراق و اشتراک میان کشورها در عرصه سیاست خارجی
در این عرصه برای مثال اگر شما دو کشور «الف» و «ب» را فرض کنید، هرکدام اهدافی را در سیاست خارجی دارند. یک اصولی دارند و… اینجا است که نقاط اشتراک و نقاط افتراق شکل میگیرد.
این اشتراک و افتراق بعضی مواقع در بحثهای اساسی است؛ مثلاً در خصوص یک اصل است. بعضی مواقع نیز در یک تاکتیک است و البته طیف اینها هم با هم متفاوت است.
حالا در مورد سیاست خارجی خودمان سؤالی مطرح است که مثلاً چرا با آمریکا رابطه نداریم؟ چون در این موضوع یک تباین جدی بین «اصول» سیاست خارجی دو طرف وجود دارد.
تقریباً هر وزیر خارجه و هر رئیسجمهوری که در رژیم آمریکا بر سرکار میآید، یکی از بحثهایی را که بهعنوان اصل در سیاست خارجی خود-نه بهعنوان یک موضع- مطرح میکند، تعهد به امنیت اسرائیل است. توجه داشته باشید؛ این نکته در نوع خود جالب است که کشوری که ابرقدرت است، اصولی دارد که تعداد آنها هم زیاد نیست؛ چهار پنج اصل بیشتر معرفی نمیکند؛ یکی از این اصول تعهد به امنیت اسرائیل است. حال اصل یا یکی از اصول در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران چیست؟ به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی. این طبیعی است که این دو اصل با هم یک تعارض جدی دارند. این تعارض بنیادین است که بر رابطه یا عدم رابطه یا نوع رابطه دو کشور سایه میافکند و جواب سؤال بالا را میدهد.
ب) از «اشتراک یا اختلاف» در اهداف و اصول سیاست خارجی کشورها، «تعامل و تقابل» پدید میآید و از این تعاملات یا تقابلات، «فرصتها و تهدیدها»
حالا وقتی بین دو کشور نقاط اشتراک یا نقاط اختلاف به وجود میآید، طبیعتاً زمینهی تعامل یا تقابل نیز به وجود خواهد آمد. از نقطه اشتراک عرصه تعامل پیش خواهد آمد و از نقطه افتراق نیز یک نوع تقابل و رویارویی به وجود میآید. درنتیجه، از تعامل برای شما تولید فرصت میشود و از تقابل، تولید تهدید میشود.
طبیعتاً روابط و مناسباتی که بین کشورهای مختلف شکل میگیرد، تشکیل چندین معادله چندمتغیری میدهد؛ یعنی برای یک کشور بهتنهایی با حدود دویست کشور دیگر، نقاط تقابل و تعامل یا فرصت و تهدید ایجاد میشود؛ ضمن اینکه از روابط کشورهای دیگر -مثلاً تعامل یا تقابلی که کشور «ب» و «جیم» با هم دارند و… نیز مجدداً برای کشور الف یا تولید تعامل و فرصت میشود و یا تولید تقابل و تهدید.
درواقع اگر کشور «ب» با کشور «جیم» بر سر مسئلهای با هم اشتراک پیدا کنند ممکن است این اشتراک برای شما یک تهدید جدید تولید کند و یا آن تهدید قبلی شما را مضاعف بکند؛ همچنان که ممکن است اگر کشور «دال» با کشور «هـ» با هم روابط تعاملی یا تقابلی داشته باشند، آن رابطه برای شما تولید فرصت بکند. به همین میزان پیچیده و گستردگی ادامه مییابد.
عرصه روابط بینالملل آوردگاه درهمتنیدهای است که شما بهعنوان دستگاه سیاست خارجی باید روابط میان کشورها را تحلیل بکنید که کجا میتوانید فرصتی را کسب کرده یا تهدیدی را دفع کنید.
ج) صحنه سیاست خارجی؛ بازی از تهدیدها تا فرصتها
بهاینترتیب، عرصهی اشتراکات و افتراقات میان کشورها یک زاویه 180 درجهای از حدفاصل فرصتها تا تهدیدها را مقابل شما شکل میدهد.
در بررسی فرصتهای جمهوری اسلامی ایران درصحنه سیاست خارجی مثلاً میتوانیم بگوییم که ما از روابط با ونزوئلا میتوانیم چند درجه فرصت کسب کنیم و همینطور مقادیر دیگری که در ارتباط با سایر کشورها قابل کسب است. بنا به آنچه گفتیم، حتی تعاملات و تقابلات سایر کشورها با یکدیگر نیز میتواند برای ما درجاتی از فرصت ایجاد کند.
درنهایت مشخص میشود با مجموعه تلاشهایی که انجامشده، شما میتوانید میزان مشخصی فرصت ایجاد کنید؛ در وهله بعدی باید این فرصتها را فعال کنید. همچنان که در بحث تهدیدها همینطور است. مثلاً میگویید از مناسبات من با فلان کشور، ده درجه تهدید تولید میشود؛ از دیگری بیشتر یا کمتر…
هنر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران این است که در دایره فرصتها و تهدیدها طبق آنچه مقام معظم رهبری مبنی بر «تعامل گسترده و سازنده» فرمودند، به بهترین شکل عمل نماید.
د) چیستی «تعامل گسترده و سازنده» بهعنوان پایه سیاست خارجی جمهوری اسلامی
تعامل گسترده یعنی اینکه دنیا تنها سه چهار کشور نیست. دویست کشور در دنیا وجود دارد. «گسترده» به این معناست که بتوانی هر فرصتی را که در دنیا وجود دارد، کسب کنی. ممکن است یکی از این فرصتها در آمریکای لاتین باشد. دیگری در آسیا یا آفریقا باشد و… همچنان که باید بتوانی تهدیداتی که از هرکجای دنیا بهسوی تو میآید را نیز دفع کنی.
شرط دوم این است که تعامل باید «سازنده» باشد. دقت شود؛ وقتی میگوییم «تعامل گسترده»، این به آن معنا نیست که صرفاً تعامل و دیگر هیچ! نه… این تعامل باید «سازنده» هم باشد. به این خاطر که من نیز دارای اهداف، اصول، ارزشها، منافع و حقوق خود هستم و میخواهم آنها را محقق کنم. نمیخواهیم در همهجای دنیا صرفاً یک سفارتخانه داشته باشیم و بگوییم این کافی است؛ بلکه باید در آن سفارتخانه اهداف و منافع و حقوقمان را نیز استیفا کنیم.
در یککلام، تعاملی گسترده و سازنده است که میتواند اهداف سیاست خارجی شما را در هر جای ممکن، محقق سازد.
هـ) چرایی راهبرد «فشار حداکثری»
اگر آن سندهای استراتژی امنیت ملی آمریکا که به آن اشاره شد، مطالعه شود -برای مثال سند سال 2015 را که متعلق به اوباما است- یکی از مواردی که خود او آنجا بیان میکند، این است که اولاً ما رهبر جهان هستیم و ثانیاً این رهبری باید تا صدسال آینده نیز حفظ بشود. توجه داشته باشید که این گزاره را در سند میگوید نه اینکه در سخنانش و یا بهعنوان حرفهای پشت پرده مطرحشده باشد. ترامپ هم در 2017 مجدداً همین ادعا را به طرق دیگر در سند بیان میکند.
نکتهای که در این گزاره وجود دارد چیست؟ این است که جمهوری اسلامی ایران امروز به دلایلی در تقابل با این گزاره راهبردی کشور آمریکا قرارگرفته است و آمریکا نیز بر اساس آنچه در سند امنیت ملیاش مطرح کرده، در مقابل جمهوری اسلامی ایران قرارگرفته است. این تقابل یک تقابل اساسی است. این نیست که مثلاً بگوییم اگر لبخند بزنیم و گفتگو بکنیم، حل میشود و… نه؛ او میخواهد رهبر دنیا باشد و این مسئله با لبخند و گفتگو حل نمیشود! اتفاقاتی که در این چند سال گذشته رخ داد، حداقل نشان داد که شرایط چیست و چگونه پیش میرود؟ بالاخره این تقابل یک تقابل جدی است؛ سطحی نیست. به دلایل مختلف که خود آمریکاییها هم مکرر بیان میکنند.
آنطرف که با همه اصول و اهدافش مقابل جمهوری اسلامی ایران قرارگرفته، در این تقابل چه راهبردی را در برابر شما اتخاذ کرده؟ «راهبرد فشار حداکثری». این را، هم رسماً اعلام کرده و هم دارد اعمال میکند و هیچ ابایی هم ندارد. سپس میگوید در این راهبرد، فشار اقتصادی را دنبال میکند. میگوید من کارهای دیگری کردم ولی نتیجه نگرفتم. جنگ تحمیلی بوده و… چه و چه. رسیده به این نقطه که فشار حداکثری را با فشار اقتصادی اعمال کند. نکته مهم این است که در این راهبرد تقابلی آمریکا در برابر ما، او مدام به یک تاکتیک تمسک میجوید؛ یعنی راهبرد فشار همهجانبه و حداکثری، با «تاکتیک اعلام درخواست مذاکره».
و) تفاوت میان تحریمهای اولیه و ثانویه آمریکا
ابزار آمریکا در این راهبرد فشار حداکثری چیست؟ همان تحریمهاست. یک کشور میتواند بگوید که من فلان کشور را قبول ندارم. در اصول، در اهداف و در همهچیز با هم تعارض جدی داریم. من اصلاً با او روابط ندارم. به او جنس نمیفروشم. از او جنس نمیخرم. تحریمش میکنم. این میشود همان تحریمهایی که میتواند علیه ما داشته باشد که به آن تحریمهای اولیه میگویند؛ اما ابزار دیگر و مکمل او برای این راهبرد چیست؟ بحث تحریمهای ثانویه است.
یعنی او میگوید هر کشوری که بخواهد با ایران روابط اقتصادی داشته باشد، من او را نیز تحریم خواهم کرد و اجازه نخواهم داد که با ایران روابط داشته باشد. این بحث تحریمهای ثانویه است. یعنی شما باید یکییکی فرصتهای اقتصادی خود را پیدا بکنید و آنها را فعال کنید، متقابلاً دشمن نیز با تحریم طرف مقابل شما میخواهد مانع کار شود. جمهوری اسلامی ایران نیز باید در مقابل این راهبرد و این تاکتیک، راهبردها و تاکتیکهای پویای مناسب خود را داشته باشد.
ز) چگونگی دفع فشار حداکثری
پس دشمن با تمام قدرت پایکار آمده است و میگوید نهتنها خودم در روابط اقتصادی ایران را تحریم میکنم بلکه دیگران را هم نمیگذارم که با ایران مراوده داشته باشند. آمریکا کشوری است که بالاخره یک امکاناتی و یک ابزارهایی در اختیارش است. در شورای امنیت هست. سلاح هستهای دارد. روابطش با کشورهای دیگر و…
حالا شما در این شرایط باید حرکتی بکنید تا وقتی او میگوید فشار حداکثری، بتوانید این فشار را بشکنید. همانطور که در جنگ یک مقاومت هشتساله رقم خورد. یکزمانی آمریکا فشارش را روی جنگ و بُعد نظامی گذاشت. هشت سال جنگ را تحمیل کرد و انصافاً کوتاهی هم نکرد! هر چه توانست بهطرف مقابل شما کمک کرد و هر چه داشت در اختیار آنها قرار داد. اقتصادی، سیاسی، نظامی، مالی، همهچیز در اختیار طرف قراردادند که اهدافشان را محقق کنند اما مقاومت که شد، موفق نشدند. حال سؤال این است که آیا میتوان دوباره با تاکتیکی موفق و پویا، دوباره با مقاومت، طرف مقابل را ناکام گذاشت و انشاءالله به شکست کشاند؟
ح) جهش صادرات بهمثابه یکی از لوازم موفقیت جهش تولید
فشار اقتصادی حداکثری راهبرد آمریکا در جنگ امروز است. شما باید این را بشکنید تا او از راهبرد فشار حداکثری هم ناامید بشود. مصداق اقتصاد درونزا را هم مقام معظم رهبری امسال فرمودند؛ «جهش تولید»؛ یعنی اگر مثلاً شما هرسال یک تن گوجهفرنگی تولید میکردید، امسال ده تن تولید بکنید؛ اما توجه داشته باشید که یکی از لوازم جهش تولید این است که شما بتوانید بازارهای صادراتی داشته باشید؛ یعنی اگر تولید خود را جهش دادی و چند برابر شد باید برای مازاد مصرف داخلی، بازار صادراتی داشته باشید. پس لازمه موفقیت جهش تولید، جهش صادرات است. لازمه جهش صادرات چیست؟ این است که بتوانید در میان این 200 کشور جهان بازار خود را پیدا کنید.
صادرات ایران به 28 کشور اتحادیه اروپا پس از اجرای برجام، کمتر از نصف صادرات ما به افغانستان است. همینالان افغانستان که کشور همسایه شماست حداقل شش میلیارد دلار بازار دارد. شما در آنجا چه جایگاهی دارید؟ یا مثلاً سوریه در همین شرایط چهار میلیارد دلار واردات دارد. سه کشور اول حاضر در آنجا، یکی ترکیه است که در جنگ با سوریه است؛ یکی دیگر چین است و دیگری امارات. ما کجا هستیم؟ یا فرصتهایی که برای صادرات به ونزوئلا وجود دارد، شما اشتراکاتی دارید و باید همه آنها را به فرصت تبدیل بکنید. مسئله امروز ما بیش از داشتن راهبرد یا تاکتیک، سرعت عمل است. بیعملی و کندکاری به آفت بزرگی برای راهبردها و تاکتیکهای ما تبدیل شده است.
ط) فرصت راهبردی قرارداد 25 ساله ایران و چین
قرارداد 25 ساله ایران و چین فرصتی است که میتواند در این بزنگاه فشار طرف مقابل را بشکند و به همین دلیل اینگونه از سوی مقامات رژیم آمریکا مورد هجمه قرار گرفته است. اظهارات پمپئو یا سایر مقامات رژیم آمریکا را راجع به همین یک موضوع خاص بخوانید، متوجه میشوید چقدر موضوع برای آنها مهم است.
اینجا یک اشتراکاتی برای شما و چین پیشآمده و تولید فرصت کرده است؛ یعنی درحالیکه طرف مقابل میگوید فشار حداکثری و تحریمهای ثانویه را اعمال میکند، این پیشنهاد مطرحشده است.
پس این پیشنهاد همکاریهای راهبردی در این شرایط مهم است. البته این موضوع هم مثل هر توافق دیگری باید مسیر قانونی خود را طی کند و همانگونه که پیشتر گفته شد، واقعاً عملیاتی شود؛ خصوصاً از جانب ما باید پیگیریهای لازم و کافی جهت عملی شدن آن صورت گیرد.
0 Comments