شورای راهبردی آنلاین – رصد: رئیس جمهور فرانسه پیشبینی کرده که شاهد پایان هژمونی غرب خواهیم بود و این تغییرات عمیقاً متأثر از اشتباهاتی بوده که غربیها مرتکب شدهاند.
امانوئل مکرون در سخنرانی که در جمع سفیران فرانسه در تاریخ 27 اوت 2019 (5 شهریور 1398) داشت، بر ضرورت بازنگری در راهبرد دیپلماتیک و نظامی فرانسه تاکید کرد و گفت: باید ظهور قدرتهای جدید را نیز مورد توجه قرار دهیم، کشورهایی که ما سالها آنها را دستکم گرفتیم.
دبیرخانه شورای راهبردی روابط خارجی، بدون تایید محتوا و ادعاهای مطرح شده در این سخنرانی، ترجمه کامل آن را صرفا جهت اطلاع و بهره برداری نخبگان، کارشناسان، پژوهشگران، دانشجویان و تصمیمگیران حوزه سیاست خارجی کشور منتشر کرده است.
برای دسترسی به متن این سخنرانی روی این لینک کلیک کنید.
برخی محورهای این سخنرانی، در ادامه از نظرتان میگذرد:
پیشبینی پایان هژمونی غرب
“ما احتمالاً شاهد پایان هژمونی غرب در جهان هستیم. از قرن هجدهم میلادی، نظام بینالمللی بر مبنای هژمونی غرب شکل گرفته بود- هژمونی فرانسه در قرن 18 که جنبش روشنفکری الهامبخش آن بود؛ هژمونی بریتانیا در قرن 19 که به واسطه انقلاب صنعتی اتفاق افتاد و هژمونی آمریکا در قرن بیستم که به دلیل دو جنگ بزرگ و تسلط اقتصادی و سیاسی این قدرت شکل گرفت. اما اینها در حال تغییر است.“
اعتراف به اشتباهات غرب
“تغییرات عمیقاً متأثر از اشتباهاتی بوده که ما غربیها در بحرانهایی خاص انجام دادهایم و همچنین، تصمیمات آمریکاییها در چند سال گذشته که البته دولت فعلی آمریکا آغازگر آن نبوده است، اما همه اینها موجب شده تا دخالت خود در جنگهایی خاص در خاورمیانه و جاهای دیگر را مورد بررسی مجدد قرار دهیم و استراتژی دیپلماتیک و نظامی خود را از اساس بازنگری کنیم. به علاوه، در مورد عوامل یکپارچگی که زمانی تصور میکردیم برای همیشه نفوذناپذیر است گهگاه تجدیدنظر کنیم، اگرچه ما این یکپارچگی را در طی دورههای اهمیت ژئوپلیتیک توسعه دادیم، اما در هر حال اکنون تغییر کرده است. همچنین باید ظهور قدرتهای جدید را نیز مورد توجه قرار دهیم، کشورهایی که ما سالها آنها را دستکم گرفتیم.“
ضرورت تغییر شکل نظام بینالملل
“دورانی که میتوانستیم در مورد برونسپاری با شهروندانمان صحبت کنیم به سر رسیده، اینکه این نظام طبیعی است و برای شما خوب است. اینکه کارها به کشورهایی مثل لهستان، چین و ویتنام سپرده میشود و شما کشف خواهید کرد… دیگر نمیتوانیم این مسائل را بازگو کنیم. بنابراین باید راهی برای شکل دادن به جهانیسازی و تغییر شکل نظام بینالمللی پیدا کنیم.”
“من میدانم که این چقدر بلندپروازانه است و یکشبه محقق نخواهد شد. اما از نیاز به این شکل از تفکر و این رویکرد هم در فرانسه و هم در سطح اروپا آگاهم. در غیر اینصورت، ما سقوط خواهیم کرد.”
اروپا در معرض ناپدید شدن
“میتوانم این را با قطعیت به شما بگویم. ما میدانیم که تمدنها در حال ناپدید شدن هستند؛ کشورها هم همینطور. اروپا ناپدید خواهد شد. اروپا با نابودی این دوران غربی ناپدید خواهد شد و جهان حول دو نقطه کانونی مهم متمرکز خواهد شد: ایالات متحده و چین. و ما نیز باید بین این دو قدرت یکی را انتخاب کنیم.”
تفاوت نگرش اروپا و آمریکا درباره اومانیسم
“ایالات متحده در اردوگاه غرب است، اما برند مشابهی از انسانگرایی را ترویج نمیکند. این کشور به اندازه ما [اروپاییها] نسبت به موضوعات آبوهوا، برابری و تعادل اجتماعی حساسیت نشان نمیدهد.“
نیاز اروپا به دفاع از ارزش های خودش
“در برخی کشورها- از جمله برخی کشورهای اروپایی- شاهد کاهش حقوق و استقلال قضایی و افزایش تهدیدها برای فعالان حقوق بشر هستیم. در مناطق جنگی سراسر جهان نیز وضع به همین منوال است. بنابراین این مسئولیت ماست که در این شرایط، برای ارتقای الزامات جدید در رابطه با حقوق بشر و الزامات جدید در رابطه با دموکراسیهای خود نقشی کلیدی ایفا کنیم و اطمینان یابیم که در همه جا از ارزشهای ما دفاع میشود. با مصونیت مبارزه کنیم و از غیرنظامیان و فعالان امور بشردوستانه در مناطق جنگی دفاع کنیم؛ از فعالان حقوق بشر در همه جا دفاع کنیم و تلاش کنیم- مانند هفتههای اخیر- تا اطمینان حاصل شود که اینترنت به دموکراسیهای ما، آزادی و توازن احترام میگذارد. اما دفاع از این تمدن اروپایی، تلاش برای ترویج آن در داخل و خارج از مرزها، به معنای این است که باید اقدامات دیپلماتیک قدرتمندی را نیز در رابطه با آموزش، آبوهوا و دموکراسی اتخاذ کنیم و بتوانیم توازن در اقتصاد بازار را عمیقاً مورد بازنگری قرار دهیم.“
نیاز اروپا به روسیه
“در رابطه با ظرفیت ارزیابی مجدد روابط عمده کشور، اجازه بدهید نگاهی به روسیه بیندازیم. من میدانم که بسیاری از شما شغل خود را با کار کردن روی پروندههایی به دست آوردید که تمام ابعاد آنها- گاهی به درستی- بیاعتمادی به روسیه را ترویج میکرد. و از زمان فروپاشی دیوار برلین، ما روابط خود را بر مبنای همین بیاعتمادی و مجموعهای از سوءتفاهمها بنا کردیم. من اگرچه آرزوی بازنگری این رابطه را دارم، اما به هیچ وجه در این زمینه سادهلوح نیستم. دلایل روشنی برای انجام این بازنگری وجود دارد. ما و روسیه هر دو بخشی از اروپا به شمار میرویم. اگر ما نتوانیم در هر زمان معینی، کار مفیدی در رابطه با روسیه انجام دهیم، همچنان در وضعیت تنش عمیقاً غیرسازنده باقی خواهیم ماند. در این صورت، همچنان در درگیریهای سراسر اروپا گرفتار خواهیم بود و اروپا همچنان صحنه نبرد استراتژیک بین ایالات متحده و روسیه باقی خواهد ماند. و پیامد آن این است که همچنان وقوع جنگ سرد در خاک ما مشهود خواهد بود. و زمینه لازم برای بازسازی عمیق تمدن اروپایی که پیشتر اشاره کردم، فراهم نخواهد شد. زیرا بدون ارزیابی مجدد و عمیق، بسیار عمیق، روابط خود با روسیه، نمیتوانیم این کار را انجام دهیم. همچنین به نظر من، راندن و دور کردن روسیه از اروپا خطای استراتژیک بزرگی است، زیرا در این صورت یا آن را به سمت انزوا کشیدهایم که این تنشها را تشدید میکند، و یا در جهت اتحاد با دیگر قدرتهای بزرگ مانند چین سوق دادهایم که به هیچ وجه به نفع ما نخواهد بود. … برخی از این کشورها به ما فشار میآورند تا تحریمهای بیشتری بر روسیه وضع کنیم، زیرا نفع آنها در این است. اگرچه آنها دوستان ما هستند، اما قطعاً این کار به نفع ما نخواهد بود.“
ضرورت تدوین راهبرد مستقل فضایی
“ما باید با هم، یک استراتژی فضایی را مورد توجه قرار دهیم. اتفاقاً در گذشته این کار را انجام دادهایم و در موضوع فضا، تا جایی که من میدانم، متحد اصلی ما آمریکا نیست. ما باید به یک استراتژی سایبری نیز فکر کنیم؛ چیزی که از آن فاصله زیادی داریم.“
ضرورت تغییر شرایط بازی با روسیه
“اگر جای روسها بودم- کاری که همیشه باید بکنیم و خودمان را جای آنها بگذاریم- کمی تأمل میکردم، زیرا این قدرت بزرگ که سرمایهگذاری قابل توجهی برای تسلیح خود کرده و تا این حد موجب هراس ما شده، به اندازه اسپانیا تولید ناخالص داخلی دارد، با جمعیتی رو به کاهش و در معرض پیری که تنشهای سیاسی در آن در حال افزایش است. فکر میکنید کسی بتواند با این شرایط دوام بیاورد؟ من تصور نمیکنم سرنوشت روسیه این باشد که به همپیمان کوچک چین تبدیل شود. بنابراین ما باید در مقطعی معین، در طی مذاکرات قاطع خود با این کشور و شروطی که تعیین میکنیم، گزینهای استراتژیک به آنها پیشنهاد دهیم، زیرا مواجهه آنها با این موضوع اجتنابناپذیر خواهد بود. و این به عهده ماست که این گزینه استراتژیک را آمادهسازی کرده و آن را پیش ببریم.“
نقد حماقت اروپا
“نحوه برخورد اروپا با بحران اقتصادی و مالی موجب شد چندین کشور، در نبودِ یک راهحل اروپایی، اقدام به خصوصیسازی اجباری کنند و خود اروپا نیز به شکلی روشمند تصمیم گرفت با سپردن چند زیرساخت مهم و ضروری جنوب اروپا به چینیها، حاکمیت خود را کاهش دهد. ما از چینیها به خاطر باهوش بودنشان انتقاد نمیکنیم؛ بلکه خودمان را به خاطر حماقت نقد میکنیم. بیایید اجازه ندهیم این رویکرد ادامه پیدا کند.“
اولویت بخشی به حاکمیت اروپایی
“باید در زمینه ایجاد حاکمیت اروپا کار کنیم، چیزی که بارها مورد تأکید قرار دادهام. من این مسئله را برای پروژه اروپایی موضوعی محوری میدانم، بنابراین با شما در میان میگذارم. حاکمیت اروپایی عبارتی پوچ و توخالی نیست. من معتقدم که ما مدتهاست که به اشتباه، کلمه «حاکمیت» را به ملیگراها واگذار کردهایم.“
نیاز به حاکمیت نظامی مستقل اروپا
“باید باور کنیم که اروپا در حال بازیابی حاکمیت خود به لحاظ دفاعی است. هدف این طرح به چالش کشیدن ناتو نیست، بلکه تا حد زیادی مکمل آن است، زیرا فضای بیشتری برای مانور و استقلال استراتژیک در اختیار ما قرار میدهد. من بر این باورم که این حاکمیت نظامی، از جمله در زمینه تنش بر سر موضوع کنترل تسلیحات که قبلاً مورد اشاره قرار دادم، ضروری است.“
نیاز به حاکمیت مالی مستقل اروپا
“باید حاکمیت اقتصادی و مالی خود را نیز مورد بازبینی قرار دهیم. قبلاً در مورد ایران صحبت کردم. ما میتوانیم با افتخار، از دستور کاری خود در رابطه با ایران دفاع کنیم. چرا در این وضعیت قرار گرفتهایم؟ چون دلار از تسلط فراسرزمینی بالفعل برخوردار است. چون شرکتهای ما، حتی زمانی که تصمیم میگیریم آنها را مورد حمایت قرار دهیم و به جلو برانیم، به دلار وابستهاند. منظور من این نیست که ما باید با دلار بجنگیم، اما باید حاکمیت واقعی اقتصادی و مالی یورو را برقرار کنیم.“
نیاز به حاکمیت دیجیتال
“همچنین باید حاکمیت دیجیتال ایجاد کنیم. ما در این زمینه پیشرفت قابل توجهی داشتهایم و برای محافظت از اطلاعات افراد، مقررات بیسابقهای را در سطح اروپا وضع کردیم که تعدادی از دوستانمان نیز دنبالهروی این مسیر بودند. اما باید پیشرفت بیشتری داشته باشیم و به فکر کردن در خصوص مالیات و محافظت از دادهها ادامه دهیم. و انجام این کار در سطح اروپا مناسب است. حاکمیت فرهنگی نیز برای انجام پروژهای که پیشتر اشاره کردم، مهم و ضروری است. ما با موفقیت از قانون کپی رایت دفاع کردیم، اما در حال کار روی پروژهای به مراتب گستردهتر در رابطه با میراث اروپا و فرهنگ و دانش اروپایی هستیم. آنچه برای توسعه دانشگاهها و انتشار آثار هنری و پروژههای مهم فرهنگی اروپا انجام دادیم حائز اهمیت است، زیرا از این طریق میتوانیم پروژهای که پیشتر درباره آن صحبت کردم را قدرتمند و الهامبخش کنیم. این نیز یک عامل حاکمیت محسوب میشود. زیرا با این حاکمیت میتوان قدرت تخیل اروپا را تحریک کرد. و این یعنی رمانها و آثاری که شهروندان ما حق داشتن، خواندن و به اشتراک گذاشتن آنها را دارند، همچنین فیلمها و نمایشها، باید بتوانند بخشی از دنیای خلاقی را به نمایش بگذارند که متعلق به ماست، از هنرمندانی که متعلق به ما هستند و نباید گزینه محصولات وارداتی و دنیاهای خلاقی که در فرهنگ ما ریشه عمیقی ندارند، به سادگی در دسترس مردم قرار گیرد. من معتقدم که این استراتژی کاملاً ضروری است و باید منجر به همکاری بیشتر و سرمایهگذاری مجدد روی حاکمیت زبانی اروپا شود.“
ضرورت شراکت مدیترانهای و آفریقایی
“برقراری نوعی شراکت جدید با منطقه مدیترانه و آفریقاست. به شما اطمینان میدهم که نمیخواهم درباره همه مناطق جغرافیایی بحث کنم، اما تمایل دارم به چند مطلبی بپردازم که در سخنرانیهای قبلیام با شما نتوانستم به تفصیل مطرح کنم و حالا میخواهم آنها را شرح دهم. اساساً این شراکت، سیاست همسایگی استراتژیک ما محسوب میشود. اما پیگیری و راهاندازی مجدد آن به شدت حائز اهمیت است.“
برای دسترسی به متن این سخنرانی روی این لینک کلیک کنید.
0 Comments