امریکا در فکر استفاده از ربات به جای سرباز
این بیانیۀ تقریباً طولانی با 87 بند که به موضوعات متنوعی از «گرسنگی» تا «نظام عدم اشاعه» پرداخته است، ابتدا پیشگفتاری درمورد واقعیتهای جهان از زاویه دید گروه هفت دارد، سپس سیاست خارجی گروه هفت را درقبال 23 کشور و منطقه تبیین میکند و در دو بخش بعدی نگاه لیبرالیستی این کشورها در مورد جامعه باز و بایستگی آن و همچنین ترمیم اقتصادی جهان پس از بحران کرونا را تبیین و ترویج مینماید. در یک نگاه خامدستانه هر ناظری میتواند برانگیخته شود که گروه هفت بهعنوان یکی از باشگاههای ثروتمندان جهان درصدد تحقق اقدامات نیکِ انساندوستانهای نظیر تحصیل دختران در اقصینقاط جهان است، اما مرور بینخطوط این بیانیه، «شکافها، سیاستهای یکبام و دو هوا و تعارضات» موجود در این متن را آشکار میسازد. این است که این بیانیه را باید ابزاری برای جنگی روانی در گستره جهانی دانست.
در چهارچوب جنگ روانی، یکی از بارزترین وجوه مثبتی که با دقت در این بیانیه درک میشود، در بخش نخستین درباره سیاست خارجی است. طبق تقسیم جغرافیایی این بیانیه، حدود 23 کشور و منطقه در جهان (ازجملۀ آنها ایران، یمن و سوریه) وجود دارد که حامیان نظم لیبرال تمایل دارند دیدگاه خاص خود را درمورد آنها بازتاب دهند.
درعینحال، باید پذیرفت این بیانیه در خود درک عمیقی از نظم درحال دگرگونی و تغییر امور بینالمللی دارد و میکوشد در جدالها و جنگهای بزرگی که در این پیچ تاریخی رخ میدهد، دیدگاه خود را پیروز یا تحمیل کند. در بیانیه، حتی اشارهای کوچک به شکل و نوع اقدامات گروه هفت در حوزه سیاست خارجی نشده و این نکته مهمی است، اما اینکه بیعتی برای ولایت خود میگیرد واضح است. هدف این است که به مخاطب گفته شود اگر با آنچه سخنش در این بیانیه رفت موافق هستید، سمتوسوی اقدامات آتی را که ما دیکته خواهیم کرد نیز خواهید پذیرفت. لذا بیانیه بیشتر ازحیث گفتمانی اهمیت دارد تا عملیاتی و روایت گروه هفت از جهان، سیاست جهانی و نوع اداره آن را بازتاب میدهد. بیانیهای که با برساختن ابرروایتی درمورد آنچه جهان تجربه میکند و درآمیختن هستهای جهانی و بایدهای لیبرالیستی، مسیر اصلاح امور را بهشکل جهانی برای همه کشورها توصیه میکند.
معالأسف مقصود از این بیانیه و مانند آن، طبق تفسیری که فوکویاما دارد، تغییر تاریخ بهنفع لیبرالیسم است. فوکویاما تاریخ را براساس فکر، نظامِ اندیشگی و ایدئولوژی تعریف میکند. از نظر او، پایان تاریخ یعنی پایان تعارض ایدئولوژیک و وقتی که لیبرالیسم، بهعنوان یک ایدئولوژی، معارضی نداشته باشد.
پس «چرا» ندارد که در این بیانیه، کشوری مانند عربستان سعودی بهشکلی مستتر منافع تضمین شدهای دارد؛ این در حالی است که آنها پیش از نگارش این بیانیه دوستی و نبود تعارض در ایدههایشان با آرای گروه هفت را اثبات کردهاند. درمقابل، گروهی مانند انصارالله و حوثیها به «حمله به مرزهای پادشاهی عربستان» متهم شدهاند. البته این اتهام قرار نیست در هیچ دادگاه و جلسهای بررسی یا رأیی برای آن صادر شود و طبق این بیانیه، صحت قول گروه هفت از پیش اثبات شده است. در بیانیه گروه هفت، فقط یکبار اسم عربستان، آنهم با جلال و شکوه پادشاهیای که حقش زایل شده آمده است، در مقابل همانگونه که اشاره شد، 23 کشور و منطقه در جهان زیر بار انواع اتهاماتِ حقوق بشری، نظامی و سیاسیِ گروه هفت هستند. در واقعیت اما، عربستان بازیگری است که باید برای کودککشی و بمباران غیرنظامیان یمن یا اینکه چگونه از ابزار زر و زور خود برای رسیدن به اهدافی در تضاد با بشریت در منطقه غرب آسیا سوءاستفاده میکند بازخواست شود اما طبیعی است که در این بیانیه «خودی» کاملاً مصون میماند.
در سخن پایانی باید گفت بیانیه گروه هفت ابزار جنگ گفتمانی و تلاش برای برسازی ابرروایتها در پیچ تاریخی است و آشکارا در خود مظاهری از افترا، دو رویی، ارعاب، رسواسازی، شانتاژ، هوچیگری، تلاش برای شکست رقیب از راه سفسطه، تهییج و تحریک مخاطب و جلوگیری از مطرح شدن یا اثر گذاشتن سخنان رقیب را دارد. درعینحال، وسیلهای برای تطهیر نیات و عمل گروه هفت و قبولاندن و اثبات بینیاز از استدلالِ ادعاهای گروه هفت درقبال کشورها و گروهها است. هدف بیانیه ابراز دشمنی و همزمان دشمنتراشی برای دیگرانی است که در دایره روایت آن قرار نگرفتهاند. دشمنانِ این دیگران میتوانند از خود جوامع آنها یا از بیرون جوامع، از سنخ حکومتها یا مردم جذب شوند. مقصد رسیدن به ولایتی جهانی و یکسانسازی ارزشها و ایدهها مطابق میل خود آنهاست. ازاینجهت، نهفقط خوانش درست این بیانیه بلکه اعتراض به محتوای آن، وظیفهای ارزشی و انسانی است. درعینحال، چشم بستن به آن، پذیرش تبعیض و دروغگویی بهنفع گفتمانی سلطهجو و قدرتطلب است.
0 Comments