آیا مقدمات صلح پایدار در قفقاز فراهم می شود؟
در افغانستان از سال 2018 شاهد روند جدیدی از صلح با طالبان هستیم؛ چنانکه زلمی خلیلزاد از سپتامبر 2018، بهعنوان نماینده ویژه ایالاتمتحده آمریکا برای صلح در افغانستان منصوبشده و دور جدیدی از مذاکرات با طالبان به مرکزیت قطر آغاز شد.
اگرچه از زمان حمله آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱، تلاشهای پراکندهای برای گفتگو با طالبان صورت گرفته بود، اما مذاکرات و جنبش صلح با قوت بیشتری در سال ۲۰۱۸ با حضور طالبان انجام گرفت که به امضای توافقنامه میان آمریکا و طالبان در سال 2020 منجر شد. اگرچه مفاد این توافقنامه هنوز اجرایی نشده و اختلافات پابرجاست، اما پیگیری مستمر برای حضور همه کشورهای مدعی در این خصوص و ازجمله نقش فعال پاکستان در این دور از مذاکرات قابلتوجه است.
بدیهی است که موضوع طالبان نهتنها جزو منافع حیاتی افغانستان، بلکه در زمره منافع بنیادین پاکستان نیز قرار دارد؛ هرچند منافع دو کشور در این موضوع واحد، متعارض است. آمریکا بعد از انتصاب زلمی خلیل زاد، خواهان حضور پاکستان و کمک به پیشبرد مذاکرات صلح طالبان شد؛ جایگاهی که همواره پاکستان در پی آن بوده و امتیاز مهمی برای این کشور قلمداد میشود، چراکه مدینه فاضله پاکستان، روی کار آمدن دولتی از طالبان تحت اراده این کشور در افغانستان است تا عمق راهبردی پاکستان در شمال و غرب حفظ شود. در مقابل، دولت افغانستان نیز تمام تمرکز خود را بر روند صلحی که با خواست دولت کنونی در کابل هماهنگ نبوده، قرار داده و هنوز به حاکمیت پاکستان اعتماد ندارد.
موضوع دیگر به منطقه کشمیر بازمیگردد. اوت 2019 تاریخ مهمی برای منطقه کشمیر به شمار میآید، چراکه هند اقدام به لغو خودمختاری کشمیر نمود و باوجود اعتراض شدید پاکستان و تأکید بر لزوم پایبندی جامعه جهانی به قطعنامههای سازمان ملل درباره کشمیر، در عمل اقدام هند با واکنش جدی روبرو نشد. لغو خودمختاری بعد از ملاقات عمران خان، نخستوزیر پاکستان و ترامپ در ژوئیه 2019 و طرح موضوع میانجیگری میان هند و پاکستان از سوی ترامپ رخ داد. تردیدی نیست مناقشه بر سر کشمیر یکی از علل اصلی دشمنی دیرینه دهلینو-اسلام آباد بوده و دست گذاشتن بر این موضوع از سوی آمریکا و سپس لغو خودمختاری را نمیتوان اتفاقی دانست، چراکه آمریکا به یک مسئله حیاتی دولتهای شبهقاره هند ورود کرده است.
علاوه بر این، اختلافات هند و پاکستان به کشمیر محدود نمانده و با غیرقانونی اعلام کردن ارتش آزادیبخش بلوچستان توسط آمریکا در ژوئیه 2019، جبهه دیگری از تنش میان هند و پاکستان ابعاد آشکار به خود گرفت و پاکستان اقدام به مستندسازی فعالیتهای هند در ایالت بلوچستان پاکستان و از خاک همسایگانش نموده است. در مقابل پاکستان در فوریه 2019 حزب جماعت الدعوه (جانشین لشکر طیبه بعد از غیرقانونی اعلام شدن) را ممنوع الفعالیت و ذکی الرحمن لکهوی رهبر لشکر طیبه را در ژانویه 2021 بازداشت کرد، چراکه هند این گروه را عامل حملات تروریستی در این کشور میداند. شایان ذکر است اقداماتی اینچنین، برخلاف خواست پاکستان و مطابق با اراده هند یا برعکس، نه در جهت همگرایی دو کشور بلکه جرقههایی هستند که تسهیلگر منازعات آتی خواهند بود.
بنابراین تلاش برای تداوم مذاکرات صلح طالبان و سفرهای مکرر و جداگانه هیئت طالبان و خلیلزاد به کشورهای مختلف از چین، هند و پاکستان تا ایران و روسیه از یکسو و تغییر در مسئله کشمیر بعد از بیش از 70 سال را باید درگیری کشورهای آسیای جنوبی در منافع حیاتیشان دانست که امروز آنها را دولتهای گرفتار اختلافات خود با یکدیگر مینامیم.
درعینحال مسائل و چالشهای این دولتها بهگونهای طراحیشده که ابزاری برای مهار یکدیگر باشد. طرح موضوع میانجیگری میان هند و پاکستان توسط آمریکا اگرچه مطابق میل و رؤیای پاکستان بود، خلاف سیاست راهبردی هند در کشمیر است. درعینحال لغو خودمختاری کشمیر که با واکنش جدی از سوی جامعه بینالملل مواجه نشد، منافع پاکستان در حفظ موضوع کشمیر بهعنوان شاهرگ حیاتی این کشور را متزلزل ساخت. غیرقانونی اعلام شدن ارتش آزادیبخش بلوچ بهعنوان خواسته دیرینه پاکستان در این مقطع زمانی به تحقق پیوست که برخلاف کشمیر امتیازی به پاکستان باشد. به صلح با طالبان برگردیم؛ روندی که موردعلاقه دولت افغانستان و هند نبوده، اما با جدیت و نقش فعالانه پاکستان دنبال میشود. جمع این تضادها در مقطع زمانی مشخص قابلتأمل است.
یکی از علل این تحولات که یادآور سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن انگلیس طی سالهای استعمار در این منطقه است، مهار کشورها توسط یکدیگر است؛ چنانکه پاکستان در صورت عدم حضور فعال در مسائل منطقه، اقدام به عملیات تروریستی و تخریبی مینماید که گاهی منافع غرب و آمریکا را نیز تحتالشعاع قرار میدهد. ازاینرو نقش پاکستان درصحنه منطقه و بینالملل در ظاهر افزایش یافته است.
دادن جایگاه برجسته به پاکستان در مسائل منطقه چون افغانستان از یکسو و ایفای نقش میانجیگر درصحنه منطقه و بینالملل مانند میانجیگری میان ایران و عربستان و همچنین ایران و آمریکا و حتی اخیراً چین و آمریکا از این موارد است؛ اما اعطای این موقعیت به پاکستان درعینحال که موجب خشنودی این کشور است، با اهرمهایی چون لغو خودمختاری کشمیر، تقویت مناسبات هند-اسرائیل- خاورمیانه، نوسانات در روند صلح طالبان و قرار دادن پاکستان در فهرست خاکستری FATF از سال 2018 مهار میشود.
در نگاه کلی، مسائلی که دولتهای آسیای جنوبی را طی دو سه سال اخیر درگیر ساخته، موضوعات غیرقابلچشمپوشی است، ضمن آنکه منافع کشورها در مورد آنها در زمره منافع متعارض قرار دارد. هنوز هم کشمیر شاهرگ حیاتی پاکستان و طالبان چالش اصلی دولت افغانستان است. ازاینرو دولتها تمام هموغم خود را بر مدیریت این امور قرار دادهاند و بهشدت درگیر مسائل خود شدهاند. همانطور که انگلیس با برجا گذاشتن زخمهای کهنه بر شبهقاره هند و افغانستان، این منطقه را ترک نمود، آمریکا مسئولیت نمک پاشیدن بر این زخمها را برعهدهگرفته است، نه رفع آنها را؛ آمریکایی که هنوز مجری طراحیهای انگلیس و پول اعراب است، همانطور که بینظیر بوتو، نخستوزیر فقید پاکستان همین را در مورد طالبان بیان داشت.
0 Comments