جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
زیر سؤال رفتن اعتبار و ظرفیت جهانی آمریکا پس از اشغال کنگره
وبسایت شورای روابط خارجی آلمان در یادداشتی نوشت: این حوادث فراموشنشدنی توسط رهبران جهان، ازجمله مرکل، مکرون و فن درلاین، محکوم شد. این شورش احتمالاً پایان حیات سیاسی ترامپ را تسریع خواهد کرد، چراکه اکثریت چشمگیر مردم آمریکا از این رویداد شوکه شده و اعلام انزجار کردند. بااینحال، اشغال کاخ کنگره بیانگر سقوط قابلتوجه هویت ملی و مبین مشکلات اساسی سیستم دموکراسی در آمریکاست. این امر مسلماً وجهه و نقش آمریکا در خارج را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد.
تنشهای داخلی، بدون یک «عامل» خارجی
با نگاهی به گذشته، دموکراسی آمریکا در دهههای پساجنگ [جهانی دوم] حیات سیاسی نسبتاً جذابی داشته است. برای توسعه شهروندی و حس تعلقخاطر (برای حقوق مدنی، حقوق زنان، حقوق مهاجران و …) تلاشهای زیادی صورت گرفته است. این انسجام داخلی آمریکا زیربنای دولت فدرال بوده است: دارای نهادهای مرجع تقریباً بلامنازع، نظامی پایدار با پیشبرد قدرت جهانی، بینالمللگرایی و ایجاد ائتلافهای جهانی، بانک مرکزی قدرتمند حاکم بر ذخایر ارزی جهان و مبنای سیستم مالی بینالمللی و یک سیستم نظارت جهانی که برای همهچیز، از دارو گرفته تا اسباببازی و خمیردندان، قانون تنظیم کرده است. همه این ویژگیها کاملاً جدید و بر انسجام سیاسی آمریکا استوار بوده اما اکنون در معرض خطر بزرگی قرار گرفته است.
ریاست جمهوری ترامپ، بحران کووید-19 و اعتراضات «جان سیاهپوستان مهم است»، به نیروهای گریز از مرکز در آمریکا شتاب بخشیده است. حس سرنوشت مشترک که میتواند مایه رفع تفاوتهای نژادی، طبقهای، زبانی، جنسیتی، مذهبی، جغرافیایی و ایدئولوژیکی شود، در آمریکا بهشدت به تحلیل رفته است. اکنون بسیاری از آمریکاییها دچار تغییر هستی شناختی شده و احترام جادویی سابق خود به قانون اساسی و آرمان آن را ازدستدادهاند.
تأثیر بر آمریکا بهعنوان یک بازیگر جهانی
بازگرداندن آمریکا به اتحاد سابق (ترمیم زخمهای ملی) دشوارترین مأموریت ملی و راهبردی دولت جو بایدن خواهد بود. تیم دولت بایدن دستور کار روشنی دارد که بر چهار حوزه متمرکز است؛ مدیریت همهگیری کووید-19، احیای اقتصادی، تغییرات اقلیمی و برابری نژادی.
چهار نکته مهم
نخست، بایدن با نیروهای گریز از مرکز مواجه است که برای ظرفیت فعالیت آمریکا درصحنه جهانی پیامدهای جدی خواهد داشت. دولت جدید باید مشروعیت آرای مردم آمریکا و نخبگان منتخب مردم را بازگرداند. دوم، مشکلات آمریکا به اعتبار آن در اقدامات بینالمللی آسیب زده است. سیاستمداران واشنگتن همچنان آمریکا را استثنا میدانند، هرچند که اساس ادعای آنها سست و سستتر میشود. رهبران هر دو حزب کنگره از «رهبری دنیای آزاد» دم میزنند، هرچند که ترامپ به خشونت سیاسی دامن زده، به القای تقلب در انتخابات ایالت جرجیا پرداخته و از اوکراین اخاذی کرده است. اکنون کمک آمریکا به دموکراسی جهان، حقوق بشر و حاکمیت قانون تحتالشعاع مسائل مربوط به کره شمالی، تماس تلفنی اوکراین، کووید-19، ادعاهای تقلب در انتخابات و در رأس آنها، اشغال کنگره قرار گرفته است. بهعنوانمثال، ناظران دیگر کشورهای دموکراتیک، اکنون جایگاه آمریکا برای سازماندهی نشست دموکراسیها را با دیده تردید مینگرند. همزمان، دولتهای اقتدارگرا نیز با مستمسک قرار دادن شورش ترامپ، (پوتین و اوربان) مشروعیت انتخاب بایدن و (چین) سلامت دموکراسی انتخاباتی را زیر سؤال بردهاند.
سوم، دولت جدید باید دنیا را متقاعد کند که اقدامات آمریکا بار دیگر از هماهنگی و پایداری واقعی برخوردار خواهد بود. بازسازی نقش آمریکا در درون سیستم ائتلافهای دموکراتیک مستلزم چیزی بیش از لفاظی است. ناظران خارجی منتظر شواهدی هستند که نشان دهد مردم آمریکا حامی این نقش کشورشان هستند و در برابر نیروهایی که تعهدات جهانی بایدن را تخریب کند، ایستادگی و مخالفت میکنند. ترامپ در مورد تعداد نیروهای آمریکا در افغانستان، عراق و سوریه چرخشهای نامطلوبی ایجاد کرده، از توافقهای بینالمللی نظیر برجام و توافق اقلیمی پاریس خارج شده و به تعهدات آمریکا به نظم بینالمللی چندجانبه در مورد تجارت و بهداشت جهانی پشت پا زده است. برای بازسازی اعتماد، آمریکا باید نشان دهد که مردم این کشور علیرغم تغییر چرخه انتخابات و روسای جمهور، حامی تعهدات پایدار کشورشان خواهند بود.
و در آخر اینکه، دوره ترامپ ضعف و قوت دموکراسی آمریکا را آشکار ساخت. ترامپ نقش جهانی آمریکا را تضعیف کرد، اما امکانپذیری شراکتهای جدید را نیز نشان داد. دوره ترامپ با چالشهای ژئوپلیتیکی دشواری همراه بود، ازجمله: فنآوریهای نوظهور و مخرب، مدیریت همهگیری، تغییرات اقلیمی و سیاست صنعتی؛ اما این مشکلات فوری مایه ظهور فعالان سیاسی جدید ازجمله شهرها، ایالتها و نهادها و حتی شرکتهای فعال در حوزه دیپلماسی در آمریکا شد. چهار سال گذشتهی آمریکا نشان داد که در صورت فقدان رهبری از طرف واشنگتن، فعالان جدید میتوانند برخی از خلأ موجود در سیاست خارجی آمریکا را پر کنند. موفقیت سیاست خارجی آمریکا به سرمایهگذاری در منابع اقتدار داخلی ازجمله انسجام دموکراسی آمریکا وابسته است. آینده رهبری جهانی آمریکا نیز به موفقیت این تلاشها بستگی دارد.
0 Comments