ضرورت بازخوانی روایت نوروز
یکی از مسیرهای ائتلافسازی کشورهای عربی به رهبری عربستان سعودی، «مشارکت راهبردی با رژیم اسرائیل» است. ائتلاف نوین در خاورمیانه تلاشی است از سوی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا برای بهاصطلاح پایان دادن به منازعه کهن عربی- اسرائیلی در منطقه، آنهم به شیوهای که آمریکا و رژیم اسرائیل میخواهند. درواقع میتوان گفت که تلاشهای اخیر و اعلام آمادگی برای عادیسازی روابط امارات متحده عربی و در پی آن بحرین با تلآویو و زمزمههای پیوستن احتمالی سودان به این روند سازش در راستای طرح معامله قرن است و این سیاست ترامپ را میتوان در قالب هدیهای به اسرائیل در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا قلمداد کرد؛ زیرا این اقدامات میتواند با توجه به برخی شکستهای آمریکاییها در منطقه ازجمله عدم توانمندی راهبردی در حفظ نفوذ در سوریه و عراق و باخت در قبال ائتلاف ایران و محور مقاومت و روسیه مورد ارزیابی قرارگیرد. ترامپ هم در مبارزات انتخاباتی قبل و هم در کارزار انتخاباتی جدید خود به دولت اسرائیل وعده حمایت داده است. ترامپ حتی گفته که اجازه نمیدهد با اسرائیل در منطقه با بیاحترامی رفتار شود. لذا میتوان در کنار بحثهای انتخاباتی، بحث سازش در منطقه را بهعنوان برگ برنده احتمالی جمهوریخواهان به رهبری ترامپ در منطقه اعلام کرد.
از سوی دیگر تبعات عادیسازی را میتوان از چندین جهت موردبررسی قرار دارد؛ در سطح منطقه، رژیم اسرائیل به دلیل نداشتن عمق استراتژیک و شکستهای پیدرپی از محور مقاومت بهویژه در دهه اخیر به دنبال ایجاد سازش و نفوذ در برخی از کشورهای عربی برآمده است که اگر به سابقه تاریخی این موضوع نگاهی داشته باشیم مصر در دوره انور سادات نخستین سنگ بنای سازش و ایجاد ارتباط با رژیم صهیونیستی را گذاشت. درنتیجه آن اقدام، اغلب کشورهای عربی توان مقاومت و ایستادگی در قبال این رژیم و باز پس گرفتن سرزمینهای اشغالی را از دست دادند؛ بنابراین بعد از وقوع انقلاب اسلامی ایران و تغییر و تحولات در موازنه قدرت و همچنین علنی شدن دشمنی بین تهران و تلآویو، آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی به جد تلاش کردند که ضمن ایجاد اختلاف بین کشورهای اسلامی از نفوذ ایران در منطقه جلوگیری کنند؛ بنابراین کانون اصلی شکلگیری روند سازش که در دوره جدید با امارات و بحرین آغازشده و امکان سرایت احتمالی آن به برخی از کشورهای حاشیه خلیجفارس هم وجود دارد، ضدیت و دشمنی با جمهوری اسلامی ایران و جلوگیری از تحکیم مواضع محور مقاومت در منطقه بهخصوص در سوریه و عراق محسوب میشود.
چراکه ایران یک قدرت منطقهای است و توانایی تأثیرگذاری در تحولات منطقه را به شکل حداکثری دارا است.
ازنظر ناظران بینالمللی، جایگاه ایران در تحولات خاورمیانه چه از منظر دیپلماتیک و نرم و چه از منظر قدرت سخت غیرقابلچشمپوشی است. از همین منظر آمریکا و اسرائیل درصدد هستند با همراهی برخی از کشورهای عربی سازشکار در قالب ایران هراسی بهزعم خود باعث سد نفوذ ایران شوند.
درهرصورت کشورهای عربی بهویژه عربستان و بعضی از کشورهای حاشیه خلیجفارس بهویژه امارات و بحرین، ایران را بهعنوان یک رقیب و تهدید برای خود قلمداد میکنند و تحت همین پندار و تصور به دنبال نزدیکی با اسرائیل در منطقه هستند.
بدون تردید این نزدیکی با رژیم صهیونیستی میتواند تبعات سختی را برای رژیمهای عرب منطقه به همراه داشته باشد؛ ازجمله اینکه افکار عمومی این کشورها بهویژه در بحرین باسیاستهای دولتهایشان در خیانت به آرمان فلسطین و همراهی و همگامی با واشنگتن و تلآویو همخوانی ندارد. لذا نتیجه هرگونه شتاب در به رسمیت شناختن اسرائیل میتواند به ایجاد شکاف بیشتر بین دولتمردان سازشکار عربی و مردم آن تبدیل شود. از سوی دیگر تبدیلشدن امارات و بحرین به حیاطخلوت رژیم صهیونیستی علاوه بر زیر نفوذ بردن این رژیمها میتواند امنیت ملی آنها را نیز با تغییر و تحول جدی روبرو سازد چراکه نفوذ اطلاعاتی و سیاسی رژیم اسرائیل در این کشورهای عربی بیشتر در راستای منافع این رژیم و آمریکا تعریف و تبیین شده است. نکته دیگر اینکه، درصورت برقراری رسمی روابط بین عربستان و رژیم صهیونیستی، این امر میتواند کل منطقه را با تکانهای سیاسی و اقتصادی روبرو کرده و احتمال درگیری و جنگ در منطقه بیش از گذشته نمایان سازد؛ بنابراین باید منتظر تحولات انتخاباتی آمریکا و سناریوهای آینده محتمل در منطقه بخصوص در خاورمیانه عربی باشیم.
0 Comments