أحدث المقالات
تنش با ایران، اشتهای متحدان اونجلیست نتانیاهو برای آخرالزمان را تقویت کرد / میگویند حمله ایران ثابت کرد که «از نظر پیش بینیهای انجیلی، ما در آستانه جنگ یاجوج و ماجوج قرار داریم»
نتانیاهو بارها ادعا کرده که مسئله فلسطین از دستور کار جهانی خارج شده و اینکه تشکیلات خودگردان فلسطینی باید تضعیف و حاکمیت حماس در غزه تقویت شود. وی روابط با یهودیان آمریکا و حزب دموکرات را به نفع پیش بینی جنگ یاجوج و ماجوج هیگی تخریب نموده است؛ و پس از تمام اینها، راست گرایان همچنان به خود جرات میدهند بگویند که این اردوگاه چپ است که باید از خواب غفلت برخیزد.
نارضایتی آمریکا از عدم استقبال متحدان از راهبرد ائتلافسازی علیه چین
اسون بیسکوپ در یادداشتی که وبسایت اندیشکده اگمونت بلژیک آن را منتشر کرد، نوشت: امروز، واشنگتن از عدم واکنش مشتاقانه متحدان خود در ناتو به تلاش آمریکا برای معطوف ساختن تمرکز این ائتلاف بهسوی چین ناراضی است. ازنظر اعضای اروپایی ناتو، مهمترین هدف ناتو همچنان بازدارندگی در برابر روسیه است. ازنظر اتحادیه اروپا که به دنبال تدوین راهبرد خاص خود در قبال چین است، دولت ترامپ همراهی چندانی ندارد. اگرچه در پرتو نفوذ فزاینده چین، نگرانی اروپا در مورد استقلال خویش افزایش یافته است، اما همزمان، اتحادیه اروپا خود را از راهبرد آمریکا بهدقت کنار کشیده و آن را تهاجمی قلمداد میکند.
آمریکا با دور هم جمع کردن متحدان اروپایی و آسیایی خود در یک «ائتلاف دموکراسیها» تحت رهبری آمریکا، امیدوار است تا آنها را در مسیر راهبردی خود در قبال چین آرایش دهد. بااینحال، این اقدام آمریکا گامی مضاعف در جهت تقسیم جهان به دو بلوک رقیب خواهد بود که اتحادیه اروپا دقیقاً باید برای اجتناب از آن تلاش کند. یک جنگ سرد جدید، یعنی دودستگی متقابل اقتصادها و تلاش نظاممند برخلاف طرحهای طرف دیگر، سیاست بینالمللی را فلج کرده و اقتصاد جهان را به رکودی عمیقتر از رکود ناشی از کرونا ویروس فرو خواهد برد.
بی اعتمادی اتحادیه اروپا به آمریکا
در ائتلاف مدنظر آمریکا، درست همانند جنگ سرد، اروپا بازیگر ثانویه آمریکا خواهد بود با این تفاوت که این بار نقش خود را درصحنهای ثانویه و بهجای اروپا در آسیا ایفا خواهد کرد. منافع آمریکا و اروپا همپوشانی زیادی دارد، اما یکسان نیست. اتحادیه اروپا در مراقبت از منافع اقتصادی خود نمیتواند به آمریکا اعتماد کند.
بهطورکلی، ازآنجاییکه آمریکا میخواهد قدرت اول بلامنازع باشد، ظهور چین برای واشنگتن یک معضل محسوب میشود، اما برای اتحادیه اروپا اینطور نیست. اگر چین به قوانین اساسی نظم جهانی احترام بگذارد، اروپا میتواند با این حقیقت کنار بیاید که چین یک قدرت بزرگ باشد.
ائتلاف مورد نظر آمریکا علیه چین، ائتلافی در خدمت منافع آمریکا
ازاینرو، «ائتلاف دموکراسیها» درواقع ائتلاف با آمریکا نخواهد بود، بلکه ائتلافی برای آمریکا و در خدمت منافع هرچه بیشتر آمریکا خواهد بود و منافع متحدان هم بدون شک تابعی از منافع آمریکا تلقی خواهد شد. اگر آمریکا واقعاً به فکر اتحاد متحدان خویش است، باید بهجای تحمیل دستورات خود، با آنها در سازمانهای موجود، نظیر ناتو با صداقت بیشتر مشورت کند. واشنگتن بهجای استفاده از تعرفهها و تلاش برای تحمیل خواستههای خود، باید با بازیگران کلیدی نظیر اتحادیه اروپا همکاری کرده و دستور کار مشترکی ایجاد کند.
اگر قالب جدیدی مورد نیاز باشد، چنین قالبی باید از اختلافات موجود بکاهد. ائتلاف برای چندجانبهگرایی که فرانسه و آلمان در مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2019 اعلام کردند، از «ائتلاف دموکراسیها» سازندهتر خواهد بود. برای تقویت وحدت موجود در مسائل معین با هدف حفظ قوانین بینالمللی، یک شبکه بهتر از یک سازمان خواهد بود. درواقع، هدف این نیست که در برابر چین یا هر کشور دیگر صفآرایی شود، بلکه باید چین و دیگران را متقاعد ساخت که رونق اقتصادی و ثبات سیاسی و امنیتی آنها به نظم قانون محور وابسته است.
البته بسیاری از مسائل به رفتار چین بستگی دارد. چین کشوری اقتدارگرا و قدرتی بزرگ است. آمریکا و اتحادیه اروپا باید از حقوق بشر دفاع و باید از نقض اصول «یک کشور دو نظام» در هنگکنگ انتقاد کنند. بااینحال، ازآنجاییکه چین یک قدرت بزرگ است، آمریکا و اروپا میدانند که در دفاع از این امور اهرم چندانی در اختیار ندارند.
از همه مهمتر، حتی اگر چین فردا به یک دموکراسی تبدیل شود، بازهم یک قدرت بزرگ و پیگیر منافع جهانی خود خواهد بود. چین دموکراتیک احتمالاً از ادعای خود در دریای جنوبی چین دست برنخواهد داشت، طرح جاده و کمربند را کنار نخواهد گذاشت و فعالیتهای نفوذ خود در اروپا و جاهای دیگر را متوقف نخواهد کرد. اینجاست که منافع آمریکا و اروپا مستقیماً تحت تأثیر قرار میگیرد و آنها باید در صورت نقض نظم قانون محور توسط چین در برابر آن بایستند.
آمریکا و اتحادیه اروپا باید گفتمان حقوق بشر را تقویت کرده و فعالانه از قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی خود برای تعامل با چین در سیاست بینالمللی (بهجای سیاست داخلی چین) استفاده کنند. حتی اگر آمریکا و اروپا اقتصادهای خود را دو دسته سازند، چین سیاستهای داخلی خود را تغییر نخواهد داد، زیرا نظام چین منافع حیاتی خود را درخطر خواهد دید.
اتحاد شوروی سابق هرگز سیاستهای داخلی خود را تحتفشار غرب تغییر نداد. اتحادیه اروپا و آمریکا هنگامی با همدیگر در سیاست بینالمللی از اهرم برخوردار خواهند بود که با سادهلوحی یک جنگ سرد راه نیندازند که همه در آن بازنده خواهند بود، بلکه در صورت لزوم با هوشمندی در برابر چین بایستند و در صورت امکان با این کشور همکاری کنند.
0 Comments