جدیدترین مطالب
تداوم سیاستی بیتاریخ
أحدث المقالات
تنش با ایران، اشتهای متحدان اونجلیست نتانیاهو برای آخرالزمان را تقویت کرد / میگویند حمله ایران ثابت کرد که «از نظر پیش بینیهای انجیلی، ما در آستانه جنگ یاجوج و ماجوج قرار داریم»
نتانیاهو بارها ادعا کرده که مسئله فلسطین از دستور کار جهانی خارج شده و اینکه تشکیلات خودگردان فلسطینی باید تضعیف و حاکمیت حماس در غزه تقویت شود. وی روابط با یهودیان آمریکا و حزب دموکرات را به نفع پیش بینی جنگ یاجوج و ماجوج هیگی تخریب نموده است؛ و پس از تمام اینها، راست گرایان همچنان به خود جرات میدهند بگویند که این اردوگاه چپ است که باید از خواب غفلت برخیزد.
روند تحولات در تعاملات آمریکا و اکراد
ماریانا چارونتاکی در مطلبی که شورای امور بینالملل روسیه منتشر کرد، نوشت: روابط بینالملل طی چند دهه گذشته دستخوش تحول تدریجی و پایدار شده است. بهعنوان مثال اگرچه جنگ بین داعش و نیروهای پیشمرگه در مقیاس محدود و نامتقارن بود، ولی موجب تعامل بیشتر آمریکا با جنگجویان کرد شد. تعاملات بین دولت و کنشگران غیردولتی را بهطور فزاینده میتوان در تدوین سیاست و حکومت مشاهده کرد. مناسبات آمریکا با کردهای عراق شاهد مثالی برای این امر است. از سال 1994 به این طرف وزارت امور خارجه آمریکا کار با اقلیم کردستان عراق را افزایش داده است. نقش برجسته کردها در برنامههای آمریکا برای تغییر رژیم در عراق همراه با همگرایی منافع طرفین بتدریج منجر به شکلگیری سیاست کردی آمریکا شد.
در حالی که سیاست خارجی آمریکا بهطور سنتی عراق را یک واحد یکپارچه قلمداد میکرد، تغییرات ساختاری درونی و برونی که همچنان در جریان است سیاست خارجی آمریکا را از تماس صرف با کردهای عراق در دهه 1960 به مناسبات نهادینهشده شبیه به مناسبات با یک دولت تغییر داده است. این تعاملات بین دولتها و کنشگران غیردولتی در نهایت در حال تغییر چگونگی درک سیاست خارجی و تدوین و اجرای آن است.
با توجه به نمایان شدن تحولات منطقهای، سه دغدغه در ارتباط با قضیه کردی بروز کرده است: 1) اهمیت تعیین اینکه کدام واحد کردی خاص مد نظر است. 2) رفع سردرگمی در مورد رویکرد سیاست خارجی آمریکا در قبال کردها. 3) سوءبرداشتها مانع از درکی روشن از این تعاملات شده است.
باید مشخص شود کدام واحد کردی مد نظر است. این قبیل سردرگمیها و فقدان تعریف مشخص، مناسبات آمریکا با کردها را به چالشی جدی تبدیل کرده است. رهگیری تحول در مناسبات آمریکا با اقلیم کردستان به ترسیم این امر کمک میکند و نشان میدهد که در بستری بزرگتر ما فقط میتوانیم مناسبات نهادینهشده موجود بین آمریکا و کردهای عراق را در نظر بگیریم.
نقش کنشگران غیردولتی
کنشگران غیردولتی را میتوان به الف) نهادها ب) گروههای بنیادگرا ج) گروههای قومی د) تشکیلاتی همچون نیروهای پیشمرگه و دیگران ه) گروههای شبهنظامی و) شبهدولت همچون تشکیلات خودگردان فلسطین و اقلیم کردستان تقسیمبندی کرد.
منطقه کردستان عراق با توجه به برخورداری از ویژگیهای شبیه به دولت بهعنوان یک واحد شبهدولت در دسته آخر قرار میگیرد. ظرفیت اقلیم کردستان حاکی از آن است که بهعنوان یک بازیگر شبهدولتی میتواند مناسبات نهادینهشده با کنشگران دولتی برقرار سازد.
مناسبات نهادینهشده آمریکا با اقلیم کردستان عراق
تکامل در مناسبات آمریکا با کردها را فقط میتوان در قضیه کردهای عراق ردیابی کرد. در مقابل، مناسبات آمریکا با کردهای سوریه و ترکیه همچنان در مرحله اولیه قرار دارد. تعاملات محدود بین آمریکا و کردهای یادشده در چارچوب تحولات سوریه (2011) یا کمی پیشتر از آن در قضیه دستگیری اوجلان در فوریه 1999 انجام شده است.
بحران سوریه موجب شکلگیری اتحاد تاکتیکی بین آمریکا و بازیگران مرتبط با جنبش کردی سوریه، بهویژه از سال 2014 به اینطرف شده است. بعلاوه، جنگ سوریه روشن ساخته است که آمریکا بجز کردها گزینههای دیگری برای اتحاد ندارد. این وضعیت اهمیت بازیگران غیردولتی را نمایان ساخته است.
مناسبات مستقیم آمریکا با کردهای عراق حدود اگوست سال 1969 از طریق کمک اقتصادی شروع شد. این تحولات به بستری گستردهتر مربوط به تغییرات ساختاری دوران جنگ سرد مرتبط است نه به مسئله کردی.
روابط پنهان آمریکا با کردها به تماس مستقیم در سطح رسمی در ژوئیه 1972 تغییر یافت. مداخله مستقیم آمریکا در خاورمیانه از دهه 1990 به اینطرف علامتی دال بر عصر جدیدی در سیاست بینالملل بود. تماسهای مستقیم آمریکا و انجام سفرهای رسمی و مبادله هیئتها با اقلیم کردستان در می1992 آغازی بر سومین مرحله از مناسبات فیمابین بود تا جاییکه مناسبات رسمی و آشکار در دهه 1990 برقرار شد.
در سومین مرحله از تکامل مناسبات آمریکا و کردهای عراق، روابط فیمابین به ثبات رسید. این مناسبات تعاملی آمریکا با اقلیم کردستان عراق بذر چهارمین تحول در روابط طرفین را پاشید و از سال 2011 به اینطرف به مناسبات نهادینهشده با اهمیت راهبردی تبدیل شده است و این مناسبات به نوبه خود به سیاست کردی آمریکا در چارچوب دوره پساصدام تغییر یافت.
سیاست رسمی آمریکا در قبال کردهای عراق به زمان ریاست جمهوری بوش پسر و تحولات بعدی باز میگردد. در دوره ریاست جمهوری اوباما، مرحله ششم مناسبات آمریکا – کردستان عراق برقرار شد.
در دوره ریاست جمهوری ترامپ، مناسبات آمریکا با کردهای عراق به سطح سیاسی ارتقا پیدا کرده است. در این دوره بر حمایت امنیتی آمریکا از اقلیم کردستان از طریق همکاری نظامی و دیپلماتیک تاکید شد. در دوره ترامپ تغییرات قابل توجهی در مناسبات آمریکا با کردهای عراق صورت نگرفته است.
فاصله گرفتن ترامپ از سیاست خارجی خطی آمریکا، ویژگی دوره ریاست جمهوریاش بهشمار میرود. وی سیاست خارجی انقلابی را در دستورکار قرار داده که استفاده بیش از حد از رسانههای اجتماعی و نادیده گرفتن بوروکراسی چندلایه در سیاستگذاری را به تصویر کشیده است. در حالیکه در عمل، در اجرای اهداف اصلی سیاست خارجی آمریکا تغییر قابل توجهی ایجاد نشده، ترامپ گفتمان مستقیم را انتخاب کرد.
نتیجهگیری
در دهه گذشته، دو دولت متوالی آمریکا تغییر قابل توجهی در اساس و پایه برقرار شده برای تعاملات آمریکا با کردهای عراق ایجاد نکردهاند. در عوض، مجموعهای از تغییرات ساختاری منطقهای و بینالمللی (عمدتاً به شکل مادی)، ماهیت راهبردی تعامل فیمابین را تحکیم بخشیده است.
عراق و سوریه متغیرهای مهم در تدوین و تنظیم سیاست خارجی منطقهای آمریکا هستند. حضور آمریکا در این دو کشور نباید تک بُعدی باشد و متوقف به منابع انرژی باشد. در این ارتباط بشار اسد، رئیس جمهور سوریه چنین بیان داشت: “ترامپ بهترین رئیس جمهور آمریکا است، چراکه با شفافیت کامل نیت خود را برای تصاحب منابع نفتی سوریه در استان دیرالزور اعلام داشت”.
در حال حاضر روسیه تسلط مطلق خود را در سوریه به عنوان متحد بلندمدت (حداقل از دهه 1950 و در زمان شوروی سابق در قالب همکاری شوروی – سوریه)، حفظ کرده است.
0 Comments