غزه، اوکراین و جایگاه تخریبشده اروپاییها در افکار عمومی
والتر راسل مید در یادداشتی که پایگاه اینترنتی وال استریت ژورنال آن را منتشر کرد؛ نوشت: ائتلاف فرا آتلانتیک در جهان متمرکز بر هند و اقیانوسیه چه شکلی خواهد بود؟ این سؤال بیش از رئیسجمهور ترامپ، ذهن رهبران اروپا را به خود مشغول کرده است. طی جنگ سرد، حفاظت از اروپا در برابر تهاجم شوروی در صدر اولویت سیاست خارجی واشنگتن قرار داشت. این موضوع تنها به اعزام نیروی آمریکا به اروپا محدود نبود، بلکه واشنگتن ایدههای اروپائیان را جدی گرفته، با اروپا تعامل کرده، خواهان حفظ وحدت ائتلاف فرا آتلانتیک بوده و با آنها به توافق میرسید.
روشن است که امروز برخی از این شرایط تغییر کرده است. شاید رئیسجمهور بعدی آمریکا رویکردهای غیر دیپلماتیک ترامپ و وابستگی وی به طرفداران برگزیت را نداشته باشد، اما آیا همانطور که اروپا میخواهد، رئیسجمهور آینده آمریکا در مشاورههای سیاسی با روسای جمهور، صدراعظمها، اعضای کمیسیونها و نمایندگان عالیرتبه اروپا شرکت خواهد کرد؟ اروپا با دغدغههای سیاست خارجی آمریکا در مورد کاهش تنش بین ژاپن-کره [شمالی] یا تضعیف چین در تنگه تایوان، چقدر سهیم است؟
فرانسه، به لطف جزیره تاهیتی و دیگر پایگاههای خارجی خود، میخواهد خود را کشوری اقیانوسی معرفی کند، اما صرفاً چند جزیره پراکنده تأثیری در سیاستهای اقیانوسیه ایجاد نمیکند. ازنقطهنظر نظامی، قدرتهای اروپا (و خود ناتو) نقش زیادی در منطقه هند – اقیانوسیه ایفا نخواهند کرد. ایدئولوژی و مدل اروپایی هم در آنجا جذابیتی ندارد و خاطره استعمار بسیار قدرتمند است، بهطوریکه بسیاری از کشورهای آسیایی، الگوی اجتماعی اروپایی را هدفی برای دستیابی تلقی نکرده بلکه همچون تلهای میدانند که باید از آن اجتناب کنند.
بااینحال، هرچقدر که چین بزرگتر میشود، توافق فرا آتلانتیکی جدیدی شکل میگیرد. همگرایی دیدگاههای آمریکا و اروپا در مورد چین هنوز به کمال نرسیده است. فرانسه از حذف شرکت چینی هواوی از برنامه 5 جی خود خودداری کرده و دیگر دولتهای اروپایی نیز با عینک خوشبینی به چین نگاه میکنند؛ اما دیدگاهها در حال تغییر است. اروپا همانند آمریکا با جنبش دموکراسی هنگکنگ همدردی کرده و از رفتار پکن با مردم تبت و اویغور نگران است.
نیروی دیگری نیز موجب نزدیکی آمریکا و اروپا میشود: ولادیمیر پوتین ظاهراً به دنبال ائتلاف تمامعیار با چین است. دستور کار روسیه برای ایجاد اختلال در اروپا، از الحاق کریمه گرفته تا تلاش برای اعمالنفوذ در انتخابات اروپا از طریق دروغپردازی، همواره از فقدان منابع مالی رنجبرده است. برخی محافل اروپایی چنین تصور میکردند که فعالیت روسیه در اروپا تهدیدی راهبردی برای آمریکا نبوده، بلکه تنها یک مزاحمت محسوب میشود؛ اما با سرمایهگذاری هرچه بیشتر چین در یونان و در سراسر جنوب و شرق اروپا، این تصور احتمالاً تغییر میکند. هرچه روسیه و چین به هم نزدیکتر شوند، مشکل اروپا در قبال روسیه برای سیاست خارجی چین- محور آمریکا اهمیت بیشتری پیدا میکند.
گسترش قدرت اقتصادی، نظامی و سیاسی چین در آفریقا، آمریکای لاتین و خاورمیانه، منافع آمریکا و اروپا را تحت تأثیر قرار خواهد داد. تلاش چین برای صدور مدل حکومت استبدادی خود به کمک تجهیزات کنترلی و نظارتی پیشرفته، تهدیدی جدی برای دیدگاه جامعه آزاد یعنی فصل مشترک مهم آمریکا و اروپاست.
سیاست جهانی یک فعالیت جهانی است. در طول جنگ سرد، تمرکز اصلی آمریکا بر اروپا بود، اما ژاپن و کره جنوبی نیز متحدان مهمی بودند که پیروزی در جنگ سرد بدون حمایت و مشاوره آنها دشوار میشد.
پرسش واقعی این نیست که آیا آمریکا مسئله هند – اقیانوسیه را زیادی جدی خواهد گرفت و از متحدان قدیمی خود در اروپا کمک خواهد خواست یا خیر؟ بلکه این است که آیا آمریکا و اروپا به ماهیت جهانی این چالش پی خواهند برد یا نه؟
در این خصوص، آمریکاییهایی که تهدیدهای بالقوه ناشی از چین را بهخوبی درک میکنند، همچنین میدانند که غلبه بر این تهدید بدون کمک اروپا دشوار و شاید ناممکن است. هرچقدر که آمریکا بیشتر به چین فکر کند، اهمیت اروپا را بیشتر میفهمد. اگرچه تعداد زیادی از کشورهای اروپایی در دغدغههای آمریکا در خصوص پکن شریک هستند، اما اتحاد کشورهای غربی همچنان یک نیروی ضروری محسوب میشود، هرچند که مرکز اهمیت سیاست جهانی به هند – اقیانوسیه تغییر یابد.
0 Comments